جلالالدین محمد بلخی که او را در جهانیان «رومی» و خاورنشینان «مولانا» میخوانند – و در این نگاشته از سر ادای منتهای حرمت «مولا» خوانده خواهد شد – بهعنوان نگارندهی «مثنوی معنوی» و یا بهقول شیخ بهایی «قرآن در زبان پهلوی» شناخته میشود. حالانکه او همچنین شاعر و عاشق شوریدهحالیست که توفانهای تند و آذرخشهای سهمگین جانِ بزرگش در «دیوان شمس» و یا کتابی که به حق «دیوان کبیر» نیز خوانده شده است «یافتنیتر» است. در این نگاشته یادداشتهایی در بابِ غزلی بیمانند از دیوان کبیر خواهد آمد.
چمنی که تا قیامت گل او بهبار بادا
صنمی که بر جمالش دو جهان نثار بادا
در الهیات سنتی تمدن اسلامی، تقسیمبندیای میان «صفات جمالی» و «صفات جلالی» خداوند وجود دارد که همین گونههای ناهمگون شناخت خداوند منتج به کلامهای متفاوت، عرفانهای متفاوت، شریعتهای متفاوت و حتا سیاستورزیها متفاوت در میان مسلمانان شده است. آنکه صفات جمالی خداوند را و رحمآوری و بخشایندگی ایزد را ارجح و مقدم میداند؛ قاعدتاً زندگیای معقول و مدنیتر پیشه میکند تا آنکه همهروز در اندیشهی «قهار» بودن خداوند است و چنانکه مرد بزرگی چون غزالی در مورد خویشتن میگوید: «از خداوند چون درندهای هار میهراسد.» مولا اما مردی جمالیست و ارچند روحی محتشم، بزرگ و موقر دارد، هرگز اهمیت الهیاتی زیبایی را از خاطر نرانده است.
ز پگاه میر خوبان، به شکار میخرامد
که به تیر غمزهی او دل ما شکار بادا
در شعر فارسی این تمنای «جان دادن در ره دوست» پدیدهی تازهای نیست و همگان در این هزارهای از شعر خطاب به یار و خوشعذار خود گفتهاند که «من سری دارم و در پای تو خواهم بازید – خجل از ننگ بضاعت که سزاوار تو نیست.» با اینحال بهباور نگارنده، خصوصاً در متنی چون دیوان شمس که مولا آنچنان در آن سر صراحت دارد که بهاقتضای موضوع نازیبندهترینِ واژگان فارسی را نیز بهکار بسته است، نبایست بهدنبالِ «نمادگرایی رادیکال» و تلاش «رمزگشایی معانی بسیار نهان» چنین ابیاتی رفت. همین معنای سادهی مسیحاوار که حکایتِ پاکبازی عاشقیست پاکباز، بهقدر کافی ژرفنا و جای درنگ دارد.
به دو چشم من ز چشمش چه پیامهاست هردم
که دو چشم از پیامش خوش و پُرخمار بادا
خلاف دگر شعرای شهیر شعر فارسی – خصوصاً کسی چون سعدی – که با دوگانهی «سخن و سکوت» بازیهای هنرامندانهای میکند، مثلاً «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم – چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی»، آنچه در غزلیات مولا و مسلماً در مثنوی با آن در مقامِ «پیامهای بیسخن» رویارو هستیم، ریشه در اندیشههای ژرفی در باب کلامِ انسانی یا «لوگوس» و ضرورتِ گذار و فراروی از آن است. چنانچه در غزلِ «آه چنان بیرنگ و بینشان که منم» بیتهای مکرری هستند که آنان را میتوان بهصورت مفید و قابل ملاحظهای بهسنتِ اندیشه در بابِ زبان در بشر نسبت داد. فیالمثل بیتِ «گفتم آنی! بگفت های خموش! – در زبان نامدهست آنکه منم» و بیتِ «گفتم اندر زبان چو در نامد – اینت گویای بیزبان که منم.»
درِ زاهدی شکستم، بهدعا نمود نفرین
که برو که روزگارت همه بیقرار بادا
نه قرار ماند و نی دل بهدعای او ز یاری
که به خون ماست تشنه، که خداش یار بادا!
این دو بیت، چهار سطر، روایت بینظیر هنرمندانهای داستانیست بهشدت دلربا که کمتر ابیاتی در شعر فارسی تواند بهپایش رسیدن. شکستنِ در زاهد و گرفتن نفرین و بد دعای او که منتج یافتنِ یاری میشود که بهخونِ عاشق تشنه است؛ همانقدر تصویریست آکنده از مالیخولیا و خائوسی پاک، که از بزرگمردی چون مولا انتظار میرود. او بیتِ بینظیر دگری هم از اینسان دارد که میگوید:
رفتم برِ درویشی گفتا که خدایارت!
شاید به دعای او شد چون تو شهی یارم
این بیت هم که در غزلِ «یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم – زیرا که تویی کارم، زیرا که تویی بارم» نهاده شده است، این ترکیبِ عامیانهی شیرینِ «خدایارت» را که ما تا امروز در افغانستان بهکار میبندیم، در خود دارد. ترکیبی که از یکسو نزدیکی زبانِ مولا را بهفرهنگ مردم افغانستان و از سویی دگر روحیهی «مسیحاوار» او را که از استفادهی ترکیبات عامیانه ابایی نداشت بهرخ میکشد.
بهواقع خودِ همین استفاده از «نی» در مقام «حرف نفی» بهجای «نه» که در گویشِ فارسی تهرانی در ایران مروج است؛ نشانگر نزدیکی زبان و روان مردی به ماست که ما جز فروختن فخرهای نابهجا بهمیراث او نه سودی رساندهایم و نه ارجی نهادهایم و نه نیز خدمتی کردهایم.
مردیکه بیتهای او استعدادِ گشایش درهای بیشماری را در فلسفه، هنر، معرفت و حتا مدارا و تساهل دینی و زدودن آفتِ افراطیت داراست و ما جز دعوایی باطل بر سر این واقعیت بیدردسر که او زادهی بلخ بود، کار کارستانی در مورد او و میراث او نکردهایم.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.