بغداد بارها ویران شده است، گاه بهدست امریکا و گاه بهدست مغولان، این را همه میدانیم. ولی آیا این را نیز میدانید که بغداد روزگاری «بزرگترین» و آبادترین شهر جهان بود؟ میدانستید که ریشهی نام بغداد «فارسی» و بهمعنای «شهریست که خداوند هدیهاش کرده» است؟ میدانستید یکی از دو معمار بغداد خراسانی بود؟ یا اینکه بغداد خانهی فلسفه و دانش کل جهان بود؟ میدانستید که چنگیز خونخوار و سفاک، براساس تاریخ جهانگشای جوینی، پس از فتح بغداد مصحف قرآن را زیر پای خود فرش کرده و کمر تمدن اسلامی را شکست؟ یا اینکه معماری این شهر نمونهای ناب از تمدن مسلمانانیست که با «دانش و تساهل» شناخته میشدند و نه با تروریسم و توحش. مروارید شرق، صرفاً یکی از لقبهای بغداد است، این شهر را «شهر زرین»، «شهر هزار مناره»، «عروس فرات» و «شهر باغستانها» نیز خواندهاند. امروز، سیام جولای، سالگرد تأسیس بغداد، نمونهای از شکوه از دست رفتهی سرزمینهای خاور است.
بغداد که اینک دومین شهر بزرگ غرب آسیا – پس از تهران – است و دگری کمتر اثری از آن هیاهوی بینظیر قرون وسطایی خود ندارد؛ پایتخت عراق است – کشوریکه خود زادهی تقسیمبندی استعمار پیر است. عراق امروز یک نام را بهذهن متبادر میکند و آن «داعش» است؛ گروهیکه بهراستی مرزهای توحش مدرن را جابجا کرد. ولی بغداد، نمونهای است از آن شکوهی که «آن مسلمانان» آباد کردند و این مسلمانان ویران.
بغداد که در ۷۶۲ میلادی به عنوان مرکز خلافت عباسی بنیان نهاده شد؛ پس از رونق پُرسرعت خویش به «مرکز دانش جهانی» شهرت یافت و مجموعهای از بزرگترین دانشوران و عالمان جهان را در دامن پرورید. از آن میان کسانی چون ابوحامد محمد غزالی که او را پیشوای فلسفهی انتقادی و از موثران بر آگوستین و دکارت – پدر فلسفهی نوین غرب – میدانند.
بغداد که با فرمان منصور، خلیفهی عباسی و راهنمایی برمکیان ایران بنا نهاده شد و تبدیل به یکی از شاهکارهای معماری قرون وسطا در جهان شد؛ شهری بود که آبادانی و رونق آن برای هرنظاری از جهان رشکانگیز بود.
طبری، مورخ بزرگ و شهیر اسلام، در تاریخ خویش پیشبینی راهبان مسیحی را آورده بود که روزگاری شهری بزرگ در حوالی منطقهای که بغداد موقعیت دارد ساخته خواهد شد، شهری «بینظیر»، هنگامیکه منصور، خلیفهی عباسی این پیشبینی را شنید، شادمانه شد و سنگ بنای شهری را نهاد که اگر برای یکبار هم در تاریخ، پیشبینی پیشگویان را محقق کرده و شهری بینظیر در خاور آفرید.
این شهر شهره و بزرگ، که جغرافیای کوچک اما نامی بلند و بزرگ دارد، آرامگاه یکی از بزرگترین پیشوایان مسلمانان در تاریخ، نعمان بنثابت، یا امام ابوحنیفه یا چنانکه پیروانش او را میخوانند، «امام اعظم» نیز است. مردی اهل تعقل و تدبر که احناف در گذر سدهها عقلگرایی مبرهن این پیشوا را خاطر بُردهاند.
بغداد آنچنان شهر زنده و تپندهای بود که شبهای آن نیز – همچون آبادشهرهای کنونی اروپا – پُر از شور و شعف زندگی بود. تالارهایی برای بازی شطرنج وجود داشت، کانونهایی برای اهل علم و فرهنگ و حتا براساس روایت بابریک کنسرتهای موسیقی در این شهر برگزار میشد.
زندگی آنچنان در بغداد همچون موجهای فرات روانه بود که زندگی در این شهر، الهامبخش داستانی بزرگ در تاریخ تمدن بشری شد «شبهای عربی» یا آنچنان که ما فارسیزبانان میشناسیماش، داستان «هزار و یکشب.»
معماری بینظیر بغداد دایرهای بود؛ همچون شهری در خیالات؛ که در مرکز آن قصر زرین خلیفهی سفاک و خانوادهاش و در چارسوی آن ادارات دولتی و در دایرهی بعدی بازارها و خانهها و در دایرهی پایانی نیروهای محافظ شهر وجود داشتند و شهر با دیوارهای بلندی از مهاجمان محافظت میشد.
این شهکار چشمنواز معماری بهوسیلهی یک زرتشتی و یک یهودی اهل خراسان طراحی شده بود و هردوی آنان به فرمان منصور، بهترینِ شهرهای جهان را ساختند.
بغداد جایی بود که در آن نهضت ترجمهی آثار یونانی به عربی و سپس به فارسی آغاز یافت؛ اتفاقی که ریشههای تمدن اسلامی را در حد فناناپذیری ژرفنا بخشید. بغداد خانهی «دار الحکمه» شد، خانهی «نظامیه» که پیشروترین نهاد علمی – فلسفی در زمانهی خویش بود.
بغداد برای کسانی خانه شد که مسلمانانِ افتاده به خاک امروزی هنوز به نام آن بزرگان فخر میفروشند؛ خانهی کندی و خورازمی که بشریت، بسیار به او و ابداع دانش بنیادینی چون الجبر مدیون است.
بغداد بزرگترین کتابخانههای جهان را داشت و برای هرکسی از هر گروهی، از مسیحیان، جهودان و حتا زرتشتیان خانه شده بود. این شهر پناهگاهی برای بیپناهان و بهشتی بر روی زمین بود.
اما این شهر نازنین، دهها بار و پس از آغاز فروشد تمدن اسلامی غصب، فتح، دستبهدست و سرانجام بهدست وحوش مغول ویران شد. چنگیز در دهم فبروری ۱۲۵۸ بغداد را تصاحب کرد و این شهر، دگر هرگز شهری نشد که بود.
سعدی قصیدهای دردناک و فوقالعاده در رثای بغداد و بغدادیان نوشته است. قصیده به عربی است و در بیتی سعدی میگوید که خونِ کشتهشدگان «شهر صلح» رنگ فرات را سرخ کرده است و او بر فراز این ویرانی و «ترومای» جمعی و تاریخیای که مسلمانان تاکنون از زیر بارش بیرون نشدهاند، عاجز و بیچاره ایستاده است.
چنگیز براساس روایت تاریخ جهانگشا، شاه مغول مصحف قرآن را زیرپای خویش فرش کرد و آخرین خلیفهی عباسی را ستمکش کرده و بساط بزرگی را در میان مسلمانان برای همیشه برچید.
پس از برافتادن مغولها و بازگشت مسلمانان ترک به قدرت نیز این شهر – همچون کل تمدن – موفق به درمان زخمهای ناسور خود نشد و هنوز دوباره از گیجی ناشی از کوفتنهای مغولان بر سر خلیفهی خویش در نیامده بود که استعمار، سرطان تاریخ انسانها، دست کثیفش را به این شهر رنجور رساند. در آخرین مورد نیز بغداد و بغدادیان را هجوم امریکا و بلای داعش باری دگر بر نطِ سیه نشاند.
این شهر گرم و عزیز، مرورایدی بوده است برای همهی زیندگان خاور، کسانیکه عرب و عجم بودند و در شگوفایی و رونق این شهر نقش داشتند و بربادی و ویرانی او را با هم و چشمچشم گریستند.
در کودکی، انیمیشن را از تلویزیون نگاه کرده و دوست میداشتم به اسم اواتار، اثری بسیار خوب از میشل دیمارتین که در آن، داستان شهری شگفت با دیوارهای بلند و شکوهی در درون روایت میشد به اسم «باسینگسه» که پایتخت سرزمین خاک و خاکیان بود؛ در آن ایام نمیدانستم که ما، تمدن ما و مردانی آزاده و اهل دانش و فتوت و جوانمردی از ما، باسینگسه را در واقعیت آفریده بودند و ما، دوباره ما، مای ناتوان و شکستخورده نتوانستیم آن را نگاه داریم.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.