English
  • درباره‌ی ما
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • تماس با ما
سه‌شنبه 13 جوزا 1404
تلویزیون دیار
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
تلویزیون دیار
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

چرا اسرائیل برای امریکا این‌قدر مهم است؟

ایلیاد احمد

20 ثور 1403
مدت زمان مطالعه: 1 دقیقه
0 0
چرا اسرائیل برای امریکا این‌قدر مهم است؟
اشتراک‌گذاری با رمز کیوآراشتراک‌گذاری در فیس‌بوکاشتراک‌گذاری در توییتر

همه‌ی ما دست‌کم یک‌بار از خود پرسیده‌ایم که اسرائیل، کشوری کوچک و صحرایی در منطقه‌ای دورافتاده از امریکا، چرا این‌قدر برای ایالات متحده مهم است؟ چه چیزی امریکا را تبدیل به «حامی بی‌قید و شرط» اسرائيل کرده است؟ امریکا تاکنون حتا به قیمت اعتبار و حیثیت بین‌المللی‌اش و به هرقیمتی از اسرائیل دفاع کرده است، این «اتحاد مقدس» را چه چیزی به وجود آورده است؟ این حمایت «دیوانه‌وار» را معلول سه علت مهم می‌توان دانست؛ مشابهت‌های فرهنگی و تاریخی امریکا و اسرائیل، لابی قدرتمند اسرائیل در امریکا و هم‌سویی سیاسی میان رژیم‌های امریکا و اسرائیل.

اسرائیلی که به واسطه‌ی روشنفکران حامی اسرائیل، رسانه‌ها و نهادهای یهودیان در امریکا به مردم ایالات متحده معرفی شده است با اسرائیلی که دگر مردم جهان می‌شناسند متفاوت است. داستان اسرائیل در امریکا به‌گونه‌ای «هم‌تراز» و «همسان» با داستان خود امریکا تعریف شده است. داستان مردم آزاد و مترقی‌ای که از سرزمین‌های خود متواری شده و سرزمین دگر را «استعمار» کرده و جمعیت‌های بومی آن را سرکوب و به آهستگی از صحنه‌ی وجود عملی و علنی حذف کرده‌اند؛ آیا این داستان با داستان ایالات متحده که مجموعه‌ای از مستعمره‌نشین‌های «خوش‌اندیش» بریتانیا بود و سپس آزادی گرفت و جمعیت بومی (سرخپوستان) را سرکوب کرد هم‌سان نیست؟

هری ترومن، نخستین رئیس‌جمهوری امریکا که دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت در مورد این دولت گفت «یهودیان در آن منطقه دولتی ساخته‌اند که از آن زمان تاکنون دولتی موفق بوده است.» این وجه دوم مشابهت تاریخی امریکا با اسرائیل دانسته می‌شود، موفقیت نهاد قدرت و روی‌پا ماندن به رغم دشمنی‌های بسیار. این افسانه پس از جنگ شش روزه و شکست کشورهای عربی تشدید نیز شد.

در فرهنگ امریکایی گونه‌ای «خوداستثناپنداری» یا خود را متفاوت از دگری پنداشتن وجود دارد، این‌که ما تفاوت داریم چون امریکایی هستیم و امریکا در جهان یک استثنا است؛ مردم امریکا این باور استثناگرایی را در مورد اسرائیل نیز دارند و آن را دولتی یگانه و استثنایی می‌دانند که به خوبی از پس چالش‌هایی که برایش در طول تاریخ پدید آمده‌اند برآمده است.

این استثناگرایی البته یک لبه‌ی تیز و بُرا نیز دارد؛ مردم امریکا به‌صورت تاریخی از کنش‌های نظامی «غیرقانونی» دولت خویش که در راستای تامین امنیت مردم امریکا و به اصطلاح امنیت ملی امریکایی‌ها بوده است استقبال کرده‌اند؛ آنان این متفاوت و استثنایی بودن امریکا را در مورد برخورد با دگری نیز اعمال کرده و اگر دولت‌شان جمعیت غیرنظامی‌ای را به قصد دفاع از تهدیدات بالقوه به جان امریکایی‌ها بکشد پذیرفته و حتا حمایت می‌کنند. و همین سویه‌ی تیز استثناپنداری اسرائیل و برخوردش با فلسطینی‌هاست، به عبارتی منطق حاکم بر چنین گفتمانی این است که «اسرائیل حق دارد برای امنیت و دفاع از خود فلسطینی‌ها را بکشد زیرا مثل ما امریکایی‌ها یک کشور بی‌نظیر و استثنایی است.»


امریکایی‌ها سرکوب‌های فلسطینیان را چیزی در مایه‌های برخوردهای خشونت‌آمیز دولت‌های اولیه‌ی امریکا با سرخ‌پوستان می‌فهمند. اگرچه با قربانیان «همدلی» می‌کنند، چه قربانیان سرخ‌پوست و چه فلسطینی‌ها، اما پیش‌فرض مهم نگاهشان این است که این «سرکوب‌ها ضروری‌ست» و برای هدفی بزرگ و متعالی که برسازی یک دولت مقتدر و آزاد است انجام می‌شود. درنتیجه این سرکوب‌ها و خشونت‌ها از پیش در ذهن بخش بزرگی از مخاطبان امریکایی «توجیه‌شده» است.

به‌صورت تاریخی، حمایت همه‌جانبه از اسرائیل گونه‌ای نماد برتری امریکا و ارتش متفقین در جنگ جهانی دوم نیز بوده است؛ اصلاُ جای تعجبی ندارد که جوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی و به اصطلاح «کمونیست چپ‌گرا» و مترقی نیز نظری نیک نسبت به اسرائیل داشت؛ آنان صف‌کشی بزرگ‌ترین جنگ تاریخ بشر را این‌گونه می‌دیدند که نازی‌ها یهودیان را قتل عام کردند اما ما برای یهودیان دولتی مستقل و مردمی در سرزمین‌هایی که در انجیل برایشان وعده داده شده بود ساختیم؛ این نماد تاریخی هم‌سویی با یهودیان و ضدیت با هرگونه ستیزی در برابر جمعیت یهودیان نه تنها در فرهنگ سیاسی امریکا بسیار برجسته و حاضر است، بلکه کشورهایی چون بریتانیا و فرانسه – و البته آلمان شکست خورده و لیبرال کنونی – آن را خطی سرخ برای خود می‌پندارند.

این فهم فرهنگی و این‌همان پنداری امریکا با اسرائیل البته که در خلاء به‌وجود نیامده و دهه‌ها تلاش روشنفکران حامی اسرائیل، نهادهای یهودی در امریکا و از همه مهم‌تر لابی قدرتمند اسرائیل در امریکا به چنین نتیجه‌ای منتج شده است. این لابی آن‌قدر قدرتمند و تعیین‌کننده است که بعضی از سیاست‌گران رادیکال و مترقی امریکایی هم‌چون برنی سندرز دموکرات به صراحت از قدرت و نفوذ گسترده‌ای این لابی در میان ساختار قدرت امریکا اعتراض کرده‌اند.

البته نه تنها در مورد اسرائیل، بلکه در کل فرهنگ سیاسی امریکا نقش لابیان بسیار سازنده و حائز اهمیت بوده و تاکنون نیز هست؛ این‌که حتا شایعاتی در مورد پول دادن رئیس‌جمهوری پیشین افغانستان محمد اشرف غنی به شماری از اعضا کنگره‌ی امریکا به هدف افزایش کمک‌های ایالات متحده به نظام جمهوری افغانستان به گوش می‌رسید همین ید طولای لابیان در سیاست امریکا را نشان می‌دهد.

دانلد ترمپ، رئیس‌جمهوری پیشین امریکا و کسی که سفارت امریکا در تل‌آویو را به بیت‌المقدس انتقال داد، شعار انتخاباتی معروفی داشت با مضمون «مرداب را بخشکانیم» و منظورش از این شعار سیاست به قول او «کثیف» و «آلوده‌ی» واشنگتن دی‌سی بود که لابیان را اجازه‌ی دست برد به حیاتی‌ترین تصامیم سیاسی بزرگ‌ترین قدرت نظامی و سیاسی جهان می‌داد.

البته ترمپ بخاطر گرایش ضداسلام و ضدپناهنده‌ی خود – او به صراحت در مصاحبه‌ای می‌گوید «اسلام از ما نفرت دارد – با لابی اسرائیل در امریکا هم‌پنجگی نکرد و حتا از آن برای کسب محبوبیت و جایگاه در میان سیاست‌گران امریکایی استفاده کرد، اما نفس آن شعار انتخاباتی او نشان‌دهنده‌ی قدرت لابیان در امریکا است. دست‌کم بخش قابل ملاحظه‌ای از سیاست‌گران شدیداً اسرائیلی‌دوست امریکایی – از سناتور مارکو روبیو تا نیکی هیلی و مچ مک‌کنال و حتا همین جو بایدن – در برابر حمایت از اسرائیل پاداش‌های سیاسی خوبی دریافت کرده‌اند.

اما سطح سوم سطحی سیاسی و منافع‌محور است. سال ۱۹۶۷ سالی تعیین‌کننده در روابط اسرائیل با امریکا و از آن فراتر کل معادله‌ی اسرائیل – فلسطین است. اسرائیل در این سال جنگ شش روزه با قدرت‌های عربی همسایه‌ی خود را به‌سرعتی حیرت‌آور پیروز شد. این پیروزی اسرائیل را در قلب محاسبات سیاسی امریکا در منطقه‌ی خاورمیانه جا داد. از یک‌سو تحسین و ستایش بی‌اندازه‌ای نسبت به توانایی نظامی فوق‌العاده‌ی اسرائیل در میان سیاست‌مداران امریکایی پدید آمد و از سویی دگر این توان نظامی امریکا را مطمئن ساخت که همکاری نظامی با اسرائیل همکاری با یک طرف نظامی «نیرومند» و «کاردان» است که راه تفوق بر دشمنان و حفظ منافع متحدانش را به خوبی بلد است.

اما این شیفتگی سیاسی در میان سیاست‌مداران امریکایی صرفاً بخاطر موفقیت چشم‌گیر ارتش اسرائیل نبود که مهم و حیاتی به‌نظر می‌رسید؛ بلکه در معادلات سیاسی نیز اسرائیل با پیروزی در این جنگ خدمتی بزرگ به منافع امریکا در منطقه و حتا به تعبیری در کل جهان کرده بود. به قول نوآم چامسکی، روشنفکر امریکایی، اسرائیل با پیروزی در برابر قدرت‌های عربی، ناسیونالیسم سکولار عرب را در هم کوبیده بود؛ ناسیونالیسمی از صدام تا عبدالناصر با امریکا سر ستیز برداشته و از این کشور به عنوان یک قدرت امپریالیستی یاد می‌کردند.

این خدمات در کنار دشمنی متاخر رژیم ایران با اسرائیل و عمل‌ کردن اسرائیل به عنوان چشم و گوش باز امریکا در منطقه با اداره‌های اطلاعاتی مخوف چون موساد و مفیدیت اسرائیل در لشکرکشی‌های نظامی امریکا به عراق و سوریه، دست در دست هم داده و اسرائیل را تبدیل به یکی از قدیمی‌ترین و معتمدترین متحدان امریکا در خاورمیانه کرد. متحدی که سیاست‌گران – بخش بزرگی از مردم امریکا – باور دارند که نه تنها منافع مشترکی با امریکا دارد، بلکه ارزش‌های مشترکی نیز با این کشور داشته و دارد.

البته فرهنگ سیاسی ایالات متحده فرهنگی به شدت دینامیک و در تکاپوست، هیچ‌چیزی را در چنان فرهنگی نمی‌توان ابدی و قطعی انگاشت و جنبش‌های اعتراضی گسترده‌ی دانش‌جویی در چند هفته‌ی اخیر خبر از ایجاد روایت محکم و نیرومند آلترناتیوی در برابر روایت جا افتاده و متداول در میان فرهنگ عامه و سیاسی امریکا می‌دهند؛ بی‌شک این دانشجویان در طول دهه‌های آتی مقام‌داران امریکایی خواهند بود که دیدشان نسبت به رژیم اسرائیل با دید نسل‌های پیشین امریکایی تفاوتی ذاتی دارد و شدیداً انتقادی‌تر است.

تریبون محل نشر افکار نویسندگان است و نشر آنان از سوی دیار به معنای تایید و یا رد آنان نمی‌باشد

خبرهای مرتبط

به‌رسمیت‌شناسی طالبان جایی در واژه‌نامه‌ی ترمپ ندارد
نگاه شما

به‌رسمیت‌شناسی طالبان جایی در واژه‌نامه‌ی ترمپ ندارد

23 حمل 1404 - بروز شده در 24 حمل 1404
«زنی در خط ایستادگی»؛ مهرنگ بلوچ کیست؟
نگاه شما

«زنی در خط ایستادگی»؛ مهرنگ بلوچ کیست؟

5 حمل 1404 - بروز شده در 24 حمل 1404
چالش انسجام در صفوف مخالفان طالبان؛ «روند ویانا» به کجا می‌رسد؟
نگاه شما

چالش انسجام در صفوف مخالفان طالبان؛ «روند ویانا» به کجا می‌رسد؟

30 دلو 1403 - بروز شده در 24 حمل 1404
از «دست‌آورد» تا اضطراب؛ چگونه سقوط قیمت افغانی پرده از رازهای طالبان برمی‌دارد؟
نگاه شما

از «دست‌آورد» تا اضطراب؛ چگونه سقوط قیمت افغانی پرده از رازهای طالبان برمی‌دارد؟

6 دلو 1403

تلویزیون دیار، رسانه‌ای مستقل است که از سوی شماری از «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایه‌گذاری شده‌است. این رسانه، با تمرکز بر بسترهای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبان‌های فارسی، پشتو و انگلیسی روایت می‌کند. پخش زنده‌ی اینترنتی تلویزیون دیار هم‌اکنون در سراسر جهان در دسترس است.


© 2025 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم

افزودن لیست پخش جدید

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست

© 2024 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.