در حالیکه آزادسازی زندانیان امریکایی از بند طالبان، بحثها و خوشباوریهایی را در میان برخی از هواداران طالبان و اعضای این گروه برانگیخته، اما بهنظر میرسد که سیاست دولت ترمپ در مقابل این گروه تغییری نکرده و آزادسازی این زندانیان جزوِ برنامهی گستردهتر ترمپ برای آزادسازی زندانیان امریکایی از سراسر جهان میباشد.
دولت ترمپ در ظرف نُه هفته توانسته 45 شهروند امریکایی را از مناطق مختلف جهان، به شمول روسیه، افغانستان و فلسطین (غزه) آزاد کند. دولت این کشور برای رهایی این زندانیان، موانع عرفی در روابط بینالمللی را کنار گذاشته و حتی با گروههایی که پیشتر «هراسافگن» میخواند وارد گفتوگو شدهاست.
هیات امریکایی حتی هفتهها با حماس – گروهی که ایالات متحده از سال ۱۹۹۷ آن را در فهرست «گروههای هراسافگن خارجی» قرار داده – وارد گفتوگو شد؛ گروهی که واشنگتن پیشتر بارها آن را تهدید به نابودی کرده بود. ایالات متحده از زمان درج نام حماس در این فهرست، هیچگونه تعامل مستقیمی با آن نداشت، اما موضوع گروگانها، دولت امریکا را واداشت تا برای نخستینبار با یکی از سرسختترین دشمنان خود وارد مذاکره شود.
با این حال، این گفتوگوها منجر به تغییر رویکرد واشنگتن در قبال حماس نشدهاست. امریکا همچنان به حمایتهای نظامی و سیاسی خود از اسرائیل ادامه داده و بار دیگر حماس را تهدید کردهاست.
با چنین تفصیلاتی، نمیتوان انتظار داشت که «تعاملات» پسین امریکا، پنجرهای در رابطهی آن با طالبان گشوده باشد. شواهدی زیادی وجود دارند که نشان میدهند سفر هیات امریکایی به کابل، آزادسازی دو زندانی امریکایی در پی آن و حذف نام سه تن از مقامات ارشد شبکهی حقانی از فهرست «پاداش برای عدالت» وزارت خارجهی این کشور، رابطه و نگرش دولت ترمپ در قبال طالبان را تغییر ندادهاست.
درست پس از این اتفاقات، دولت امریکا در واپسین اقدام خود تمامی کمکهای خود به سازمان جهانی خوراک در افغانستان را قطع کرده و علت آنرا دسترسی «گروه هراسافگن طالبان» به این کمکها عنوان کرد.
گذشته از اقدامات عملی، جیدی ونس، معاون ریاستجمهوری امریکا، در سخنرانی خود در گرینلند، طالبان را «یکی از بدترین گروههای هراسافگن در سطح جهان» خواند. تمی بروس، سخنگوی وزارت خارجهی امریکا نیز در چند روز پسین، دستکم سه بار طالبان را «گروه هراسافگن» خواندهاست.
در مجلس نمایندگان امریکا نیز طالبان «بدخواه» کم ندارد. برایان مست، رییس کمیتهی روابط خارجی امریکا خواهان قطع کمکهای مالی و مادی این کشور به افغانستان، آنهم به دلیل دسترسی طالبان به این کمکها، شد. تم بورچت، نمایندهی جمهوریخواه، از شاخصترین افرادیست که همواره از طالبان انتقاد میکند. او میگوید که طالبان از یهودیها و مسیحیها متنفر است و با زنان مانند «حیوان» برخورد میکند. بورچت میافزاید: «آنها میتوانند از ما رایگان متنفر باشند، چرا برایشان پول بفرستیم.»
اخیراً لایحهی «عدم تخصیص مالیات به هراسافگنان» که به منظور قطع کمکهای مالی برای طالبان از سوی او طراحی شده، نیز در کمیتهی روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا به تصویب رسید.
برایان مست، رییس کمیتهی روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا در سخنرانی خود به این مناسبت، طالبان را «گروه هراسافگن» خواند و بر تصویب این لایحه در هردو مجلس تاکید کرد.
از سویی هم، دانلد ترمپ در هفتههای پسین، چندین بار به موضوع تسلیحات امریکایی بهجا مانده در افغانستان پرداخته و این اقدام دولت بایدن را «اشتباه» توصیف کردهاست. او گفته بود که طالبان با سازوبرگهای نظامی امریکا رژه میروند و این موضوع باعث خشم او میشود. در همین حال، دولت پاکستان طالبان افغانستان را به حمایت از گروههای هراسافگن، بهویژه «تحریک طالبان پاکستان» متهم میکند؛ گروهی که در سالهای پسین حملات خونباری را در خاک پاکستان سازماندهی کردهاست. پس از بهقدرت رسیدن طالبان در افغانستان، میزان این حملات بهطور چشمگیری افزایش یافتهاست. پاکستان در چنین شرایطی به دنبال این است تا با امریکا همکاری کند تا تسلیحات خود را بازپس گیرد.
به تازهگی محمد اسحاق دار، وزیر خارجهی پاکستان در تماس تلفنی با مارکو روبیو، وزیر خارجهی امریکا نگرانی خود را در این زمینه مطرح کرده و گفته که روبیو در زمینهی حل این مسئله، موافقت کردهاست.
در حالیکه ایالات متحده در تلاش برای بازپسگیری تجهیزات نظامیاش است و در عین حال، رویکردی سختگیرانهتر در قبال حتی متحدان دیرینهاش در پیش گرفته و فضایی مشابه «جنگ با همه» ایجاد کردهاست، بعید بهنظر میرسد که حاضر به تعامل جدی با گروهی شود که همواره آن را مورد انتقاد قرار داده؛ آنهم در شرایطی که طالبان از ابزارهای چانهزنی قابل توجهی برخوردار نیست.
سیاستهای دولت ایالات متحده، حول محور شعار «بازگرداندن عظمت به امریکا» سامان یافتهاست؛ شعاری که در پرتو آن، حتی روابط واشنگتن با نزدیکترین و دیرینهترین متحدانش چون اتحادیهی اروپا و کانادا نیز دچار تنش و بازنگری شدهاست. در چنین چارچوبی، این پرسش بهمیان میآید که آیا بهرسمیتشناسی گروهی که شعار «مرگ بر امریکا» سر میدهد، پیروان ادیان دیگر را «حیوانات چهارپا» میخواند، با زنان بهگونهای تحقیرآمیز و غیرانسانی رفتار میکند، کوچکترین التزامی به اصول حقوق بشر و ارزشهای دموکراتیک ندارد و ادعا میکند که ایالات متحده را «شکست» داده است، واقعاً میتواند مصداقی از بازگرداندن عظمت به امریکا تلقی شود؟