English
  • درباره‌ی ما
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • تماس با ما
یکشنبه 28 ثور 1404
تلویزیون دیار
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
تلویزیون دیار
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

ادای دین به ره‌نورد زریاب

منوچهر فرادیس

22 قوس 1402
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
0 0
ادای دین به ره‌نورد زریاب
اشتراک‌گذاری با رمز کیوآراشتراک‌گذاری در فیس‌بوکاشتراک‌گذاری در توییتر

محمداعظم ره‌نورد زریاب، درخشنده‌ترین نامی است که در دو دهه‌ی پسین، از رسانه‌های افغانستان شنیده می‌شود. چه باعث شد که زریاب برای شیفتگان زبان و ادبیات پارسی در افغانستان نام مهم و مطرحی شود؟ آن‌چه او را مطرح و مهم ساخته است، داستان‌های دل‌انگیز و رمان‌های دوست‌داشتنی‌اش است، اما زریاب فرزانه‌مردی است که در کنار نوشتن داستان و رمان و مقاله‌های پژوهشی، یک‌تنه و تنها در برابر تمامی آنانی که هویت و زبان و فرهنگ او را، زبان پارسی دری را، سانسور می‌کنند، ایستاده‌است.

استاد، اندیش‌مندِ متعصب یا قوم‌گرا نیست، ولی به‌زبان پارسی شدید عشق می‌ورزد و آن‌چه را حوزه‌ی فرهنگی و تمدنی زبان پارسی می‌گوییم دوست دارد، برای این زبان و فرهنگ در افغانستان، به‌ویژه افغانستان پانزده سال [و اینک دو دهه‌ی] پسین بسیار کار کرده‌است، ایستادگی کرده‌است و تاجایی‌که جاهلان روزگار ما، آنانی‌که شیفته ظلمت و سیاهی هستند، و ادامه‌ی قدرت و سلطه‌ي‌شان را در ظلمت‌نگه‌داری دیگران می‌دانند، باری خواستند سوء قصدی به‌جان استاد بکنند که خوش‌بختانه ناکام شدند، و این سوء قصد به‌خاطر هیچ کنش دیگر استاد نبوده‌است، تنها برای پاس‌داری او برای زبان پارسی و فرهنگ سرزمینش بوده‌است. هنوز عده‌ای در سرزمین من، کسانی را که واژه‌های دانشگاه و دانشکده را به‌کار می‌برند، جاسوس‌های ایران می‌دانند، چون به‌باور آنان این واژه‌ها ایرانی هستند و نباید به‌کار گرفته شوند.

تلخ و شرم‌آور است اما برای دوستان فارسی‌زبان ایرانی جالب خواهد بود که بگویم چند سال پیش خبرنگاری را وزیر وقت فرهنگ افغانستان از کارش برکنار ساخت، چون او در خبرهای دولتی واژه‌های دانشگاه و دانشکده را به‌کار برده بود و به‌زعم وزیر وقت فرهنگ، این واژه‌ها ایرانی بودند و نباید در افغانستان به‌کار می‌رفتند.

 پس از سال‌ ۱۳۸۶ هجری خورشیدی نام استاد زریاب در اغلب محافل فرهنگی و در زبان مردم تکرار می‌شد. چون اوج مخالفت‌ها روی واژه‌های دانشگاه و دانشکده و در کل پارسی‌نویسی و پارسی‌گویی بود. عده‌ای در افغانستان معتقد هستند که باید واژه‌های ساخته شده‌ی پوهنتون و پوهنزی زبان پشتو را که معادل دانشگاه و دانشکده در زبان پارسی است، همگان به‌کار برند و هیچ‌کسی حق ندارد که از واژه‌هایی گویا ایرانی‌ای چون دانشگاه و دانشکده استفاده کند. اما استاد زریاب به صراحت اعلام کرد که به‌هیچ کسی از رئیس‌جمهوری تا پارلمان کشور اجازه نمی‌دهد که بگویند پوهنتون بگو و دانشگاه مگو. هنوز این ماجرای کودکانه به‌پایان نرسیده بود و به‌پایان نرسیده، که وزیر ضدِزبان پارسی دری فرهنگ آن‌وقت ما، واژه‌ی نگارستان را از دیوار نگارستان ملی افغانستان برداشت و به‌جای آن واژه‌ی گالری انگریزی را گذاشت. استاد زریاب و دیگر نویسندگان افغانستان در همان زمان به این کار، سخت اعتراض کردند که سرانجام وزیر فرهنگ مجبور شد دوباره لوحه‌ی نگارستان را بر دیوار نگارستان ملی افغانستان نصب کند.

ما در افغانستان در اوضاعی به‌سر می‌بریم که فرهنگ و فرهنگی مسئله‌ی اصلی و حتا حاشیه‌ای دولت‌مردان و حتا مسئولین بخش فرهنگی دولت، نیست. در چنین اوضاعی استاد زریاب زندگی آرام و بی‌دردسرش را در فرانسه رها می‌کند و می‌آید و برای فرهنگ افغانستان کار می‌کند. آن‌چه گفتم تمامی آن‌چه استاد انجام داده است، نیست. این بخشی از کارهای فرهنگی استاد بود. این‌جا من به بقیه کارکردهای استادم به‌صورت گذرا و کوتاه اشاره می‌کنم:

در عرصه‌ی رسانه‌ها

پس از سقوط حکومت سیاه طالبان و روی کار آمدن دولت جدید، قانون اساسی جدیدی در افغانستان ساخته شد که در این قانون درباره‌ی آزادی بیان، چاپ و نشر ماده‌های مشخصی گنجانیده شده‌است؛ از جمله تأسیس رسانه‌های آزاد و نیز برداشتن سانسور پیش از نشر. اما این آزادی به‌نحوی پراکند‌گی را نیز به‌وجود آورده‌است، آنانی‌که هیچ تخصصی در عرصه‌ی فرهنگی نداشتند شروع به‌فعالیت کردند و رسانه‌های دیداری و شنیداری غیر دولتی فراوانی در کابل تأسیس شد؛ زیرا جامعه‌ی غرب از این رسانه‌ها حمایت می‌کرد و برای سر پا نگه‌داشتن‌ این رسانه‌ها پول می‌داد. اغلب کارمندان این رسانه‌ها نه زبان فارسی را درست می‌دانند و نه علاقه‌ای به آن دارند، آن‌چه شیفته‌ی آن هستند، جلوه کردن در رسانه‌ها است تا صدا و صورت‌شان به چشم بیننده و گوش شنونده بیاید.

با شروع کار استاد در تلویزیون خصوصی طلوع، به‌عنوان ویراستار خبر، تحول خوبی در رسانه‌های افغانستان از نگاه زبانی و تلفظ واژگان به‌وجود آمده‌است، چون تلویزیون طلوع رسانه‌ی‌ تأثیرگذار بر دیگر رسانه‌ها است، در بخش زبانی نیز این تأثیر هویدا است که ما این تأثیر را مدیون استاد هستیم.

از آن‌جا که امروز رسانه‌های مهم افغانستان با مسئله زبان پارسی دری نسبتاً تخصصی‌تر برخورد می‌کنند، البته در بخش خبرها، از استاد زریاب درباره‌ی کاربرد درست واژگان استفاده فراوان می‌برند. خوش‌بختانه در این قسمت دروازه‌ی خانه استاد، یا بهتر است بگویم که تلفون همراه استاد به‌روی تمامی اهل رسانه پاسخ‌گو است و از مشوره‌های استاد بهره‌مند می‌شوند. به‌گونه‌ی مثال ام‌روز در اغلب رسانه‌های مهم افغانستان واژه‌هایی چون فرمانده، ارتش، رئیس ستاد ارتش، دادستان، دادستانی کل، دادگاه، خود واژه‌ی رسانه، دانشگاه، دانشکده، گفتمان، دبیرخانه کاربرد پیدا کرده‌است که بخش کوچکی از کارهای استاد در پالایش زبان و جاگزین کردن واژه‌های زبان پارسی در برابر واژه‌های بیگانه است.

استاد واژگانی را نیز خودشان ساخته اند که بخشی از آن واژه‌ها را این‌جا نقل می‌کنم:

هم‌گون پوشاک برای Uniform

داستان‌نما برای واژه‌ی Feature که یک نوع ژورنالیستیک است.

سازآمیز برای Musical

ریزه‌گرایی برای Minimalism

ارزش‌نما برای محک، میزان، معیار، مقیاس یا Criterion  کرایتریون

همچنان گونه‌ی ادبی داستایت را نیز استاد ساخته‌اند که در شرح آن در کتاب «…و شیخ گفت» که مجموعه‌ای از داستایت‌ها است، چنین آورده‌اند:

من، اين نبشته‌ها را داستايت می‌نامم. اين واژه را، از پنج حرف نخستِ داستان (‌داستا) و دو حرف پايانِ حکايت (‌يت) ساخته‌ام.

   پيش از اين، ديگران ـ‌ ‌چه در باخترزمين و چه در حوزه‌ی زبان فارسی درّی‌ ـ از اين واژه‌ها ساخته‌اند؛ چون تخلاطره (‌تخيُّل+خاطره)، عکاشی (‌عکاسی‌‌+‌‌‌نقاشی)، قصاريخ (قصه+تاريخ)، کاريکلماتور (کاريکاتور‌+‌کلمات)، رزمايش (رزمی‌+‌آزمايش) و ديگر.

اين نبشته‌ها، روی‌هم‌رفته، آميزه‌هايی از حکايت‌های سنتی و داستان‌های کوتاه هستند و نيز، کوشيده‌ام تا در اين نبشته‌ها، زبان حکايت‌های سنتی‌مان ـ ‌تا اندازه‌ای‌ ـ نگه‌داشته شود.

همین‌گونه به پیشنهاد استاد بود که وقتی قانون رسانه‌های افغانستان را تدوین می‌کردند، جای «قانون مطبوعات» که پیشنهاد وزارت وقت فرهنگ افغانستان بود، استاد «قانون رسانه‌های همگانی» را پیشنهاد کردند که ام‌روز در میان تمامی اهل رسانه افغانستان‌ کاربرد دارد و جا افتاده‌است. بخشی در وزارت فرهنگ افغانستان وجود دارد به نام آبدات تاریخی، که استاد بدیل آن را بازمانده‌های باستانی گذاشته‌اند، اما از آن‌جا که تنگ‌نظری و تعصب در برابر زبان پارسی از سوی دولت‌های افغانستان هنوز پابرجا است، اغلب این پیشنهادها به‌صورت رسمی در قانون‌ها گنجانیده نشده‌است، اما در میان مردم کاربرد پیدا کرده‌است.

بخش مهم کار دیگر استاد پاکیزه‌نویسی یا درست‌نویسی است. به‌گونه‌ی مثال جای واژه‌های حادثه و واقعه، استاد روی‌داد را پیشنهاد کردند که نسبتاً جاافتاده شده‌است و همین قسم جای شاهد عینی که غلط معروفی است، گواه روی‌داد را به‌کار برده‌اند که جاگزین مناسبی است، همین‌گونه واژه‌ی توسعه را بدیل انکشاف که در اسناد رسمی دولتی ما به‌جای Development  به‌کار می‌برند، پیشنهاد کرده‌اند.

این‌جا لازم می‌دانم بگویم وقتی مجموعه‌ی مقاله‌های استاد در یک جلد به‌نام «چه‌ها که نوشتیم» در تهران چاپ ‌می‌شد، ویراستار کتاب گفته بود که این تنها کتابی است که از افغانستان آمده‌است و من هیچ‌چیزی در آن از نگاه ویرایشی نادرست نیافته‌ام تا اصلاح کنم. البته که نثر استاد نثر پاکیزه و منحصر به‌خودشان است، این نثر تا آن‌جا ویژه است که اگر نام کتاب و نویسنده‌اش از جلد کتاب برداشته شده باشد، مخاطبی که با آثار استاد آشنا است نیک می‌داند که این نثر از کسی نیست جز ره‌نورد زریاب.

این فعالیت‌های استاد او را از دایره‌ی یک نویسنده‌ای که تنها داستان و رمان می‌نویسد و منتشر می‌کند، بیرون کرده است، استاد زریاب خود به‌تنهایی یک وزارت فرهنگ است و یک فرهنگستان زبان در افغانستان.
 
ممکن است بخشی از هم‌نسلان من با این دیدگاه موافق نباشند، اما می‌شود گفت که این استاد زریاب بود که جان تازه‌ای به ادبیات داستانی افغانستان در شروع دهه‌ی هشتاد هجری خورشیدی داد. برای منی که بیش از ده سال می‌شود با ادبیات داستانی سروکار دارم، اغلب دشوار بوده‌است که کتاب جوانان‌ تازه‌کار و نسلی را که بعد از نسل من شروع به نوشتن کرده‌اند و آنانی را که نخستین داستان‌شان را نشر می‌کنند بخوانم و نظر بدهم، اما با همه کارهایی که در بالا از استاد ذکر کردم، با همه‌ی نویسندگان و شاعرانی که خواسته‌اند با استاد تماس بگیرند، رابطه دارد و آثارشان را می‌خواند و نظر می‌دهد. در سال 1387 وقتی نخستین رمانم چاپ شد، من هیچ شناخت نزدیکی با نویسندگان هم‌نسل خودم یا پیش‌کسوتان ادبیات داستانی کشورم نداشتم، یعنی رابطه‌ای وجود نداشت، اما وقتی کتابم را به خانه‌ی استاد زریاب بُردم، استاد خواست تا آن را امضا کنم و برایش بدهم، بعد از یک هفته وقتی دوباره به استاد مراجعه کردم، متوجه شدم که استاد رمانم را کامل خوانده و یادداشت‌هایی نیز برداشته‌است که با من در میان گذاشت. اگر در دهه‌ی شصت و هفتاد هجری خورشیدی و پیش از آن به‌صورت روش‌مند یار گرمابه و گلستان استاد، یعنی استاد واصف باختری، نسلی را، این‌جا می‌خواهم با وام گرفتن از شعر‌شان، «نان آگاهی» داد، و اغلب شاعران افغانستانی‌ای که در دهه‌ی چهارم عمرشان اکنون قرار دارند از خرمن دانش استاد باختری در عرصه‌ی شعر سود برده‌اند، در دهه‌ی هشتاد هجری خورشیدی نسل من از رهنمایی‌های استاد در عرصه‌ی ادبیات داستانی، و به‌ویژه درست‌نویسی و پاکیزه‌نویسی فراوان سود برده‌اند که مسئله‌ای غیر قابل انکار است.


جای شگفتی است که استاد با آن‌که بیش از هفت دهه عمر دارد، که عمر استادم درازتر باد، اما خستگی نمی‌شناسد و توقف نمی‌کند و پیوسته می‌خواند و بسیار می‌خواند و از روی‌دادهای بزرگ و کوچک فرهنگی و آثار فاخری که در جهان پدید آمده است، آگاه است. هم‌نسلان استاد اغلب کهنه‌گرا و واپس‌گرا هستند، می‌گویم اغلب نه همه، اما استاد به‌مانند جوانانی که دنبال نو شدن و امروزی بودن هستند، با دیدگاه‌ها و نظریه‌های جدید ادبی و حتا فلسفی و سیاسی آشنا است و آثار خودش نیز بوی کهنگی و توقف کردن و ماندن در گذشته را از نگاه دنیای داستانی یا شیوه‌های جدید در رمان‌نویسی نمی‌دهد. به‌گونه‌ی مثال، اغلب موضوع رمان‌های استاد در سه چهار دهه پیش اتفاق می‌افتد، و آنانی‌که با استاد از نزدیک آشنایی دارند می‌دانند که استاد شیفته‌ی دهه‌ی چهل هجری خورشیدی افغانستان است، رمان «گلنار و آینه» از همان دهه‌ی چهل شروع می‌شود و به جلو می‌آید، اما این رمان استاد جلوه‌های فراوانی از دبستان رئالیسم جادویی را در خود دارد و در واقع رمانی است نگاشته شده در این دبستان. رمان چارگرد قلا گشتم استاد اثر پولی‌فونیک یا چندصدایی است، در این رمان نیز استاد در شگردهای داستانی یا تکنیک، نوگرا است و اثرش بوی کهنگی و بودن در فضای رمان‌های رئالیستی قرن 19 و 20 میلادی را نمی‌دهد؛ یعنی استاد کاملاً به آن‌چه می‌نویسد از نگاه مکتب‌های ادبی بروز است و کاملاً آگاه.

خبرهای مرتبط

به‌رسمیت‌شناسی طالبان جایی در واژه‌نامه‌ی ترمپ ندارد
نگاه شما

به‌رسمیت‌شناسی طالبان جایی در واژه‌نامه‌ی ترمپ ندارد

23 حمل 1404 - بروز شده در 24 حمل 1404
«زنی در خط ایستادگی»؛ مهرنگ بلوچ کیست؟
نگاه شما

«زنی در خط ایستادگی»؛ مهرنگ بلوچ کیست؟

5 حمل 1404 - بروز شده در 24 حمل 1404
چالش انسجام در صفوف مخالفان طالبان؛ «روند ویانا» به کجا می‌رسد؟
نگاه شما

چالش انسجام در صفوف مخالفان طالبان؛ «روند ویانا» به کجا می‌رسد؟

30 دلو 1403 - بروز شده در 24 حمل 1404
از «دست‌آورد» تا اضطراب؛ چگونه سقوط قیمت افغانی پرده از رازهای طالبان برمی‌دارد؟
نگاه شما

از «دست‌آورد» تا اضطراب؛ چگونه سقوط قیمت افغانی پرده از رازهای طالبان برمی‌دارد؟

6 دلو 1403

تلویزیون دیار از سوی شماری‌از «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایه‌گذاری شده‌است. این‌رسانه هم‌اکنون روی پا‌ی‌گاه‌های دیجیتال، روی‌دادهای افغانستان و جهان را به زبان‌های فارسی، پشتو و انگلیسی روایت می‌کند و در نظر دارد تا به‌زودی پخش زنده‌ی اینترنتی و ماهواره‌ای اش را نیز آغاز کند.


© 2025 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم

افزودن لیست پخش جدید

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست

© 2024 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.