English
  • درباره‌ی ما
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • تماس با ما
سه‌شنبه 13 جوزا 1404
تلویزیون دیار
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
تلویزیون دیار
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

حافظ؛ شاعر زندگی

ایلیاد احمد

6 میزان 1402
مدت زمان مطالعه: 1 دقیقه
0 0
حافظ؛ شاعر زندگی
اشتراک‌گذاری با رمز کیوآراشتراک‌گذاری در فیس‌بوکاشتراک‌گذاری در توییتر

بسیار و به‌تکرار حافظ را «بزرگ‌ترین» غزلسرای شعر فارسی دانسته‌اند، البته قصه در این‌جا به‌پایان نرسیده‌است و دوستاران او گامی جلوتر رفته و این شاعر بی‌نظیر را بزرگ‌ترین شاعرِ کل هزاره‌ی شعر فارسی نامیده و انگاشته‌اند. لقب‌های گونه‌گون و فراوانی که در این یک هزار سال، برای حافظ ساخته و به‌کار برده‌اند، بی‌شک نشان می‌دهد که چه میل و مهر جنون‌آسایی نسبت به این شاعر در میان مردمانی که شعر او را فهم کرده‌اند، جاری بوده‌است، از «ناظم الاولیا» تا «لسان الغیب» و سائر لقب‌هایی از همین دست که بیش‌تر نیز به «عارف» بودن این شاعر و رابطه‌ی او به عوالم غیبی تناظر و تطابق دارد. ولی شگفتی این «لقب‌بخشی بازاری» این است که در نهایت حافظ را تبدیل می‌کنند به یک «بت» در تاریخ شعر و ادبیات فارسی؛ تصویر عالمِ سنگین و رنگین را از او به دست می‌دهد که اگر او خود زنده بود،‌ بی‌شک این تصویر را به‌سخره می‌گرفت و به آن بلند و مداوم می‌خندید. و این چه تناقض تلخی‌ست که «بت‌شکن» و آن هم بت‌شکنی چون حافظ، خود تبدیل شود به «بت»، زیرا آناني‌که بت‌شکن را تبدیل می‌کنند به بت، دانسته و ندانسته به کار او، به معنای کار او و به ارزش کار او هتاکی و اهانت کرده‌اند. و مثالی شایسته‌تر از سرنوشت حافظ و دیوان شعرش برای این هتاکی نمی‌توان یافت؛ شاعری که بزرگ‌ترین فضیلت خود را «رندی و عاشقی و نظربازی»‌ می‌داند و به‌تعبیر خودش کسی‌ست «خشت زیر سر و بر تارک هفت ‌اختر پا» – که زهی آزادگی- در این فرایند – در فرایند بت‌سازی- تبدیل به کسی شده‌است که «زاهدِ خودبین» کتابش را پهلوی سجاده می‌نهد و بزرگ‌ترین رسوایی خود در تاریخ – دیوان حافظ- را هم دست‌مایه‌ی «ریاکاری» می‌کند.

ولی این شاعر، این بت‌شکن، به‌همان اعتبار که ضدِ تصویر ایجابی و ساختارمحور از هستی‌است،‌ شاعر زندگی نیز است. بسیار بیش‌تر از هم‌پایگان خویش در شعر فارسی، مثلاً بسیار بیش‌تر از سعدی. سعدی البته شاعری‌است «شادخوار» و «شادکام» و بسیار به‌صراحت نیز در غزلیات این شادخواری و شادکامی را متبلور کرده‌است، ولی این «آری‌گویی به زندگی» در سعدی حد دارد، و هرآن‌گاهی که سخن بر سر «شناخت جهان» و «ماهیت» هستی می‌رسد، سعدی دوباره عالم دستار به‌سری می‌شود که جسارت پا فراتر نهادن از حدود شرع و عقل عرفی را ندارد. حالانکه حافظ، چونان سلف‌اش خیام، دردمندی آن لحظه‌ی ندانستنِ چندوچون دست‌گاه هستی را پنهان نمی‌دارد و می‌گوید:‌

پیر ما گفت، خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوش‌اش باد!

و گفتن چنین چیزی بی‌شک از سعدی برآمدنی نیست. اما افزون بر این صداقت و راست‌گویی بی‌نظیر، این رندِ نظرباز، از صورتک‌های «محتشم» نیز ابراز نفرت و انزجار می‌کند و آن‌ها را با ذات روان و رونده‌ی هستی در تضاد می‌داند:
پشمینه‌پوش تندخو، کز عشق نشنیده‌است بو
از مستی‌اش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند

و همین است که او را در ستایش و درک زندگی، یک سر و گردن از دگر حکما و شعرای شعر فارسی بلندتر می‌کند، زیرا او دریافته‌است که زندگی را نباید در مقام یک «ایستار» و پدیده‌ای جامانده فهمید، چنین درکی نه‌تنها توقع و امید واهی‌ای نسبت به جهان به ما می‌دهد، بلکه به دردمندی‌های آدمی می‌افزاید و بسیار می‌افزاید و به همین دلیل به ما می‌گوید که برویم بر «لبِ جویِ هماره روانی» و زندگی را نگاه کنیم:

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کین اشارت ز جهان گذران ما را بس


و او که می‌داند که این رونده‌ی تام و این آدمی ناتمام، چه‌سان با هم ناسازگار اند، به ما گوش‌زد می‌کند که «گل‌عذاری ز گلستان جهان، ما را بس» که همان «گل‌عذاری از گلستان» نیز هماره نیست و رفتنی است و:

مجو درستی عهد از جهان سست‌نهاد
که این عجور عروس هزار دامادست

و در واقع این گستردگی جان حافظ است که ما می‌نگریم او این دردمندی از ناکسی‌های هستی را با شادکامی و «رندی» جمع می‌کند،‌ جمع می‌کند و به ریشِ‌ عمیق‌ترین «افسانه‌هایی» که با آن آدم‌ها را بیم می‌دهند می‌خندد:

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس ام‌روز بود فردایی


خبرهای مرتبط

افتتاحیه‌‌ی پرشور «روزشمار نهایی» تام کروز در  جشنواره‌ی کن
جهان

افتتاحیه‌‌ی پرشور «روزشمار نهایی» تام کروز در  جشنواره‌ی کن

25 ثور 1404
نوروز در کلرمون‌فران فرانسه؛ روایتی از سه روز هم‌افزایی فرهنگ‌ها
افغانستان

نوروز در کلرمون‌فران فرانسه؛ روایتی از سه روز هم‌افزایی فرهنگ‌ها

7 حمل 1404 - بروز شده در 11 حمل 1404
سال‌گرد مرگ گاندی؛‌ گاندی برای ما چه پیامی دارد؟
فرهنگ

سال‌گرد مرگ گاندی؛‌ گاندی برای ما چه پیامی دارد؟

11 دلو 1403
از نیچه چه می‌توان آموخت؟
فرهنگ

از نیچه چه می‌توان آموخت؟

10 دلو 1403

تلویزیون دیار، رسانه‌ای مستقل است که از سوی شماری از «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایه‌گذاری شده‌است. این رسانه، با تمرکز بر بسترهای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبان‌های فارسی، پشتو و انگلیسی روایت می‌کند. پخش زنده‌ی اینترنتی تلویزیون دیار هم‌اکنون در سراسر جهان در دسترس است.


© 2025 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم

افزودن لیست پخش جدید

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست

© 2024 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.