English
  • درباره‌ی ما
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • تماس با ما
سه‌شنبه 30 ثور 1404
تلویزیون دیار
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
تلویزیون دیار
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

«مسعود»؛ در فراسوی «پرستش» و «نفرت»

ایلیاد احمد

19 سنبله 1402
مدت زمان مطالعه: 1 دقیقه
0 0
«مسعود»؛ در فراسوی «پرستش» و «نفرت»
اشتراک‌گذاری با رمز کیوآراشتراک‌گذاری در فیس‌بوکاشتراک‌گذاری در توییتر

هژدهم سنبله/شهریور بیست‌ودومین سال‌گردِ ترور احمدشاه مسعود،‌ یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی-نظامی تاریخ سه دهه‌ی اخیر افغانستان بود. مسعود در نهم سپتامبر و دو روز قبل از حمله‌ی القاعده به امریکا در ولایت/استان تخار به‌وسیله‌ی خبرنگار عربی که ظاهراً برای مصاحبه با او به افغانستان آمده بود، ترور شد. مراسم خاکسپاریِ باشکوهی که برای او برپا شد، نشان‌گر ارج بلندی بود که مسعود در میان مردم نواحی شمالی، شمال شرقی، مرکزی و غربی این کشور داشت – محبوبیتی که پس از ترور او و حمله‌ی امریکا به‌وسیله‌ی همراهان و بازماندگان‌اش نه‌تنها به‌صورت مبالغه‌آمیزی بیش‌تر جلوه داده شد، بلکه از آن محبوبیت در جهت زورگویی و تسلط بر مردم نیز استفاده شد- مسعود در هنگام مرگ، رهبری «جبهه‌ی متحد» یا همان «اتحاد شمال» را عهده‌دار بود و در برابر تسلط کامل گروه طالبان در افغانستان، «مقاومت» می‌کرد، در برابر «مجاهدان» تازه‌ای که آمده بودند تا رختِ‌ حاکمیتِ او را که «مجاهد» قدیم و سابق بود را برای همیشه برچینند. در پنج‌سالی که طالبان تسلط بیش‌تر از هشتاد درصد خاک افغانستان را به‌دست داشتند، بارها تلاش کردند که با ورود به دره‌ی پنجشیر و شکستن خطِ مقاومت، اداره‌ی کل خاک افغانستان را به‌دست بگیرند که مسعود و نیروهای‌اش به‌صورت مکرر در برابر این تلاش‌ها ایستادگی کردند و تا آخرین روزی هم که مسعود زنده بود، مقاومت در برابر نیروهای طالبان ادامه داشت. البته تاریخ چنان رفت که دو روز پس از مرگ او، قرعه‌ی فال به نامِ جبهه‌ی متحد خورد و حادثه‌ی یازده سپتامبر باعث شد که امریکا به افغانستان حمله کند. حدس و گمان‌های بسیاری در میان نزدیکان مسعود در این مورد که اگر او زنده بود،‌ باتوجه به سابقه‌ی جهاد علیه شوروی به‌هدفِ برون راندن قشون سرخ از افغانستان، آیا می‌پذیرفت که نیروهای تحت فرمانش با «ناتو» و نظامیان امریکایی هم‌کاری کنند؟!

مسعود به‌رغم این‌که در میان «تاجیک‌تباران» افغانستان مبدل به اسطوره شده‌است و جای‌گاه بسیاری بلندی دارد و هم‌چنین در میان اغلبِ اوزبیکان و هزاره‌ها محترم شمرده می‌شود، برای عامه‌ی «پشتون‌»های افغانستان، چهره‌ی چندان دل‌پذیری نمی‌نماید. یکی به‌دلیل تقسیم‌بندی بسیار زیان‌بار تبارمحورِ تنظیم‌های جهادی، که در نتیجه‌ی آن حزب جمعیت نماینده‌ی رسمی و اصلی تاجیکان افغانستان و حزب اسلامی، نماینده‌ی اصلی پشتون‌های افغانستان دانسته‌ می‌شد و درگیری‌های ویران‌گر این دو حزب در کابل به‌منظور تصاحب و نگه‌داشت قدرت دولتی باعثِ تشدید شکاف قومی در کشور شد و تا همین ام‌روز، نه گلبدین حکمتیار برای غیرپشتون‌های این کشور چهره‌ی خوشایندی است و نه احمدشاه مسعود برای پشتون‌های این کشور. دومین دلیل،‌ بافتِ و ساختِ متمرکز بر تبارِ گروه طالبان است، در بدو پیدایش اکثریت مطلق اعضا و رهبران این گروه را پشتون‌ها تشکیل می‌دادند و مسعود در برابر تسلط کامل این گروه بر افغانستان مقاومت می‌کرد. دلیل سوم این‌که مسعود با ورود پیش‌دستانه به‌کابل در هشت ثور/اردی‌بهشت – آن روز سیاه و ننگین- سلسله‌ی حاکمیت پی‌همِ پشتون‌ها به این کشور از زمان نادرشاه تا داکتر نجیب‌الله را گسیخته بود و دلیل چهارم نیز این‌که جبهه و نشانی سیاسی‌ای که مسعود رهبر آن بود، پس از مرگ او دستِ هم‌کاری‌ای بی‌دریغ به ناتو و امریکا دادند و در تباهی گسترده‌ی مردم مناطق جنوب و شرق افغانستان نقشی اساسی داشتند، گزارش‌های تلفات ملکی از حمله‌های ناتو به منطقه‌های پشتون‌نشین موجود استند. ضمن این‌که پشتون‌ها، برخلاف تاجیک‌های افغانستان، نمي‌خواهند جنگ‌های داخلی و درگیری‌های آوارسازِ کابل میان حکمتیار و مسعود را به‌راحتی وانهند و چشم اغماض بر آن بپوشند. درگیری‌هایی که تمامی رهبران جهادی – از جمله مسعود- در آنان متهم به جنایات وحشت‌ناک و نابخشودنی جنگی هستند – به‌طور نمونه‌ حادثه‌ی افشار- و تاکنون هیچ توضیح و روشنی‌ای نیز از هیچ‌ طرفِ درگیری در مورد نارواهایی که بر مردم این کشور در آن روزهای سیاه رفت نداده‌است. روزهایی تلخ و تاری که تاریکی خویش را در حافظه‌ی جمعی مردم با خون و چرکاب به‌روشنی نقاشی کرده‌اند. روزهایی که از آن دفترچه‌ی کوچک شهرخوانی عاصی، «آغاز یک پایان» پیداست که چقدر ستم‌گرانه و تلخ بوده‌اند، و حتا اگر آن جنایت‌ها به‌دست مسعود و به فرمان مسعود هم صورت نگرفته باشد، او در مقام «مردمی‌ترین» چهره‌ی جبهه‌ی متحد و «معتدل‌ترین» فرماندهِ جهادی آن روزگار و از بلندپایگان دولت ربانی، در مورد این اتفاقات مسئول است و نمی‌توان دست‌های او را پاکِ پاک و شانه‌های او را خالیِ خالی دانست.

گذشته از این‌که چه کسی از مسعود خوشش می‌آید و چه کسی نه؛ واقعیت مبرهنی که در مورد او از میان روایت‌های منقول و مکتوب تاریخی مشخص است، این است که او، دست‌کم «تفاوت‌هایی» با دگر فرماندهان و رهبران جهادی داشته‌است. این‌که کسی چون عبدالکریم خرم، رئیس‌دفترِ پیشین ریاست جمهوری – که بارها از سوی هم‌کاران خویش به تبارگرایی پشتونی متهم شده‌است- یا حامد کرزی – که او نیز به‌صورت جدی به حمایت و پشتیبانی از طالبان به‌جهت ملاحظات قومی متهم بوده‌است- مسعود را می‌ستایند، خود نشان‌گر این است که او هم‌ردا و هم‌سانِ هم‌قطارانی چون خلیلی و حکمتیار و… نبوده‌است. کتاب‌ها و حکایت‌هایی که در مورد او نقل می‌شوند نیز ناظر بر وجود گونه‌ای عیاری و راست‌کاری در وجود اویند. البته هیچ‌یک از این فضیلت‌ها و جوانمردی‌ها نمی‌تواند مسئولیت او در ویرانی و به‌خاک نشاندنِ افغانستان را بپوشاند و رفع کند.


کارنامه‌ی مسعود را به‌صورت کلی می‌توان به دو بخش جهاد و مقاومت تقسیم کرد. در بخش جهاد او تفاوت قابل ملاحظه‌ای با حکمتیار و محقق و دوستم و دگر رهبران تنظیم‌ها ندارد، مضاف بر این‌که در دوره‌ی جهاد، او در سطح رهبری نیز نیست و فقط فرماندهِ نام‌دار و کاردانی از حزبِ تحت فرمانِ برهان‌الدین ربانی است. در این دوره او نیز به‌شدت اخوانی است و می‌خواهد «نظام اسلامی» را در افغانستان حاکم کند و «شریعت» را پیاده. با پیروزی جهاد و برپایی «حکومت اسلامی افغانستان»، ما با تاریک‌ترین و مبهم‌ترین صفحات کارنامه‌ی سیاسی مسعود روبه‌رو می‌شویم که او در این صفحات، نه‌تنها از مدیریت حکومت جهادی، بلکه از مدیریت نیروهای خودش هم عاجز است و باید تاوانِ «بی‌سوادی» و «نامتمدن» بودن این نیروها را بپردازد. شرح مواجهه‌های تند او با این نیروها بخاطر رفتارهای ناروا و ناشایست در کتاب‌هایی که در مورد او نوشته‌اند از جمله کتاب «دور و نزدیک آمرصاحب» نوشته‌ی زنده‌یاد فهیم دشتی، آمده‌است. به‌هرجهت نحسی هشت ثور/اردی‌بهشت آن‌چنان است که خواسته ناخواسته مسعود در پیش‌گاه تاریخ بخاطر آن داوری خواهد شد. نه‌تنها در آغاز که در ادامه‌ی دولت جهادی نیز مسعود کار کارستانی نمی‌کند و درگیری‌های ممتد او با حکمتیار، نه‌فقط ده‌ها هزار شهروند را به عدم واصل می‌کند، بلکه کابل را نیز بدل به شهر اشباح می‌کند و در ادامه‌ی این دوره نیز ما با رخ‌داد افشار طرف‌ایم که حتا اگر کل مسئولیت آن را هم با مسعود ندانیم، نمي‌توانیم از نقش او در آن کشتار چشم بپوشیم.

اما تغییر به‌صورت محسوس و قابل ملاحظه از دوره‌ی مقاومت دیده می‌شود، دوره‌ا‌ی که او دگر در مورد «آزادی‌های انسانی» حرف می‌زند، در مورد «حقوق زنان» و در مورد حق مردم برای تعیین سرنوشت خویش، البته او با همین عقب نشستن از موضع اخوانی؛ حزب جمعیت و نیروهای مربوط به آن را به‌لحاظ فکری «بی‌هویت» ساخت. آن‌ها را دگر نه پیروان راستین اسلام سیاسی می‌دانستند و نه سکولارهای آزادی‌طلب و آزادی‌جو؛ این ناروشنی تکلیف در میان این نیروهای تا همین امروز وجود دارد و پیدا نیست که احمد مسعود که بناست «میراث‌بر» پدر باشد، بر روی چه زمینی ایستاده و از با تکیه بر چه زمین سُلب و سختی طالبان را هدف قرار می‌دهد و نسبت‌اش با اسلام سیاسی چیست. به‌هرجهت ایستادگی چندین ساله‌ی مسعود در برابر نیروهای طالبان، کسانی را که از دست وحشت حاکم بر کابل و سائر ولایات/استان‌ها در سال‌های پایانی دهه‌ی نود میلادی فرار می‌کردند، به او به‌شدت خوش‌بین و نیک‌پندار کرد. در روزگاری که همگان فراری بودند و نمی‌خواستند برابر گروهی از جنس طالبان بایستند، او کمر این ایستادگی را بست و تا نفس می‌کشید بر سر حرفش ماند.
 
راهِ‌ رهاشدن از دعوای باطل و بی‌پایان پرستش یا تنفر از احمدشاه مسعود، دیدن او به‌عنوان یک شخصیت «تاریخی» است. با تمامی درستی‌ها و نادرستي‌هایش، با تمامی خطاها و خبط‌هایش، با استعداد نظامی و نقش‌اش در جنگ‌های داخلی، با ایستادگی او در برابر طالبان، با حصه‌ای از مسئولیت که از رسوایی‌های بی‌پایان جهاد به او می‌رسد، دیدن این‌ها به‌گونه‌ی بسیار واقع‌بینانه و به‌دور از دغدغه‌ی «رهروی» و «پیروی» یا دشنام دادن و «تنفر»؛ این است راهِ رستن.     

خبرهای مرتبط

به‌رسمیت‌شناسی طالبان جایی در واژه‌نامه‌ی ترمپ ندارد
نگاه شما

به‌رسمیت‌شناسی طالبان جایی در واژه‌نامه‌ی ترمپ ندارد

23 حمل 1404 - بروز شده در 24 حمل 1404
«زنی در خط ایستادگی»؛ مهرنگ بلوچ کیست؟
نگاه شما

«زنی در خط ایستادگی»؛ مهرنگ بلوچ کیست؟

5 حمل 1404 - بروز شده در 24 حمل 1404
چالش انسجام در صفوف مخالفان طالبان؛ «روند ویانا» به کجا می‌رسد؟
نگاه شما

چالش انسجام در صفوف مخالفان طالبان؛ «روند ویانا» به کجا می‌رسد؟

30 دلو 1403 - بروز شده در 24 حمل 1404
از «دست‌آورد» تا اضطراب؛ چگونه سقوط قیمت افغانی پرده از رازهای طالبان برمی‌دارد؟
نگاه شما

از «دست‌آورد» تا اضطراب؛ چگونه سقوط قیمت افغانی پرده از رازهای طالبان برمی‌دارد؟

6 دلو 1403

تلویزیون دیار از سوی شماری‌از «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایه‌گذاری شده‌است. این‌رسانه هم‌اکنون روی پا‌ی‌گاه‌های دیجیتال، روی‌دادهای افغانستان و جهان را به زبان‌های فارسی، پشتو و انگلیسی روایت می‌کند و در نظر دارد تا به‌زودی پخش زنده‌ی اینترنتی و ماهواره‌ای اش را نیز آغاز کند.


© 2025 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم

افزودن لیست پخش جدید

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست

© 2024 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.