English
  • درباره‌ی ما
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • تماس با ما
شنبه 24 جوزا 1404
تلویزیون دیار
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
تلویزیون دیار
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

احمد ظاهر؛ وارسته‌ی تنها

حسیب سمیعی

24 جوزا 1402 - بروز شده در 25 جوزا 1402
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
0 0
احمد ظاهر؛ وارسته‌ی تنها
اشتراک‌گذاری با رمز کیوآراشتراک‌گذاری در فیس‌بوکاشتراک‌گذاری در توییتر

این نوشته به نشان ارادت به احمد ظاهر است، بزرگ‌مردی که می‌خواست در کنار آن‌که صدایی باشد تا به مردم شادی ببخشد و مردم غصه‌های خود را در سایه‌ی آن بشویند؛ آن‌ها را از نظر فکری برای بهتر اندیشیدن نیز یاری کند. سال‌ها پیش از اثر کم‌بود مواد و بی‌تجربه‌گی، به سهو داوری نادرستی در مورد ایشان کردم و استعدادش را تنها به بخت و اقبال ربط دادم که حقا، این داوری ناصواب جنبه‌ی دیگر استعداد وی را که همانا تلاش و معرفت است نادیده می‌گرفت که من صرفاً آن‌را یک حرج و لغزش خودم می‌دانم و بابت آن احساس کوتاهی می‌کنم.

احمد ظاهر بدون شک کارش را بر بنیاد معرفت انجام داد، او تحلیل درست از وضعیت موسیقی زمان خودش داشت و در این‌راه از ابتکار، ابداع و نوآوری سخن گفت و در عمل نیز نشان داد که به خوبی از عهده‌ی آن برآمده است. او در طول سال‌هایی که زیست توقف نکرد، به تلاش ادامه داد و از کهنه‌گرایی ابراز بی‌زاری کرد. از آفت‌هایی حرف زد که موجب ناکامی شمار زیادی از هنرمندان ‌گردیده بود و آن‌چه در آن زمان موجب پیش‌رفت نکردن موسیقی شده بود را نیز به خوبی شناخته بود.

در این نوشته‌ی کوتاه می‌کوشم تا روی عامل‌های جذابیت و میراثی که او برای ما گذاشته است، بپردازم و از این‌که فرصت کم است، منابع معتبر من برای این نوشته مصاحبه‌ها و متن آهنگ‌هایش است.

 

عوامل جذابیت

با وجود تعصبات خشکی که در آن زمان در مورد هنر و هنرمند وجود داشت، احمد ظاهر این بخت را داشت که در خانواده‌ای پرورش یابد که زمینه‌ی «پرواز در این راه» را بر او باز بگذارند. او در مصاحبه‌ا‌ی که با «مجله‌ی پشتون‌ ژغ» داشت از علاقه‌مندی خود از خُردسالی به موسیقی یاد می‌کند و در مصاحبه‌ا‌ی دیگر، برادرش محمد آصف، امتیاز فراهم‌سازی زمینه‌ی این «پرواز» را به پدر خود دکتور عبدالظاهر می‌دهد اما در کنار این بخت، احمد ظاهر خود بهتر کشف کرده بود که برای چه کاری آفریده شده است، او تنها به این مورد اکتفا نکرد، پیوسته و پی‌گیر به کار و تلاش ادامه داد.

او در رشته‌ی تعلیم و تربیه درس خواند و به هند رفت و رشته‌ی نُتیشن/نُت‌نویسی را به گونه‌ی خصوصی آموخت. در مصاحبه‌یی که (و. ترکانی) در سال 1347 خورشیدی با او انجام داده و در مجله‌ی «پشتون‌ ژغ» نشر گردیده، او از مشق و تمرین روزانه‌ی خود به گونه‌ی مستمر یادآوری می‌کند. بر علاوه او در چندین مصاحبه‌ی دیگر خود از نوآوری و ابتکار با توجه به ذوق همه‌پسند، هنر استیژ/جای‌گاه و در پشت میکروفون/بلندگو و توازن ریتم‌های آواز با موسیقی و آهنگ شعر نیز یادآوری کرده است.

او از نخستین کسانی در کشور بود که با بهره‌گیری از موسیقی ضبط‌شده روی صفحه‌ی گرامافون، آواز خود را روی آن مرتب کرد که در آن زمان کار خیلی دشوار و به دور از امکان می‌نمود. این اثر «تنها شدم تنها» ضبط‌شده در آلبوم‌های «موزیک سنتر/مرکز موسیقی» است که خیلی استثنایی است، از اجرای آهنگ‌ گرفته تا هم‌نوایی صدای او با ریتم موسیقیِ از پیش ضبط‌شده نیاز به شرح اضافی ندارد.

او در باره‌ی گزینش شعر و اُرکستر سخت‌گیری‌های خود را داشت، شعری را که انتخاب می‌کرد با تمام توان و ذوقی که داشت، می‌کوشید تا آن را با تمام ظرافت و نکته‌هایی که دارد به شنونده القا کند و انتقال دهد. ترتیب و نظمی که در آهنگ‌های او است این مطلب را روشن می‌سازد که او خود در ساختن آن نقش اول یا دست بالا را داشته است، به مشوره‌های مفید هم‌کاران گوش می‌داد و از آن‌ها به نیکی یادآوری کرده است. او در حد امکان کوشیده بود تا اُرکستر مجهز داشته باشد. موارد ذکر شده و دقت او، اثرهایش را از یک‌دیگر متمایز می‌سازد.

 

وضعیت موسیقی آن زمان

احمد ظاهر در زمانی دست به ابتکار و نوآوری زد که موسیقی کشور ما دچار گزند شده بود، این گزند نه‌تنها شامل هنر بل‌که هنرمند هم بود، هزینه‌ی این کار برای او حسادت‌هایی را نیز در پی داشت ولی او هماره تاکید به رقابت سالم میان هنرمندان می‌کرد.

از دید او، ظرفیت‌های هنری جوان ما خیلی زیاد بود اما جو حاکم در جامعه و تعصبات خشک خرافی بیش‌ترِ خانواده‌ها که همیشه بر ضد موسیقی بودند، باعث هدر رفتن این پتانسیل/ظرفیت بزرگ گردید. از طرف دیگر افرادی هم وجود داشتند که انحصار هنری را رواج دادند، این افراد نه هنر داشتند و اگر اندک هنری هم داشتند، برای بهبود آن هیچ تلاشی نکردند. کم‌بودهای عاطفی شماری از آوازخوانان، گزند دیگری بود که باعث آن می‌شد تا از مشق ‌و ممارست باز بمانند و با یک آهنگ کهنه، دچار شکست هنری گردند.

 

میراث احمد ظاهر

پرسش مهم این‌ست که او در آن زمان برای پیشرفت موسیقی چه نظری داشت و برای ما در روزگار فعلی چه به ارث گذاشته است؟

احمد ظاهر، تاسیس مکتب موسیقی برای خُردسالان، جمع‌آوری استعدادهای قابل پرورش از آوان کودکی، دعوت از استادان خارجی برای تدریس، اساس‌گذاری درست بنیاد موسیقی کلاسیک، فراهم‌ساختن زمینه‌ی تحصیلات حرفه‌ای و اکادمیک، فراهم‌آوری وافر ابزارهای موسیقی، داشتن اُرکستر مجهز، وجود یک کمیته جهت نظارت دایمی بر اشعار و آهنگ‌ها، عام‌شدن سیستم نُتیشن/نُت‌نویسی، تشویق واقعی و فراهم‌سازی نیازمندی‌های زنده‌گی هنرمندان را برای پیش‌رفت موسیقی موثر می‌پنداشت. او باور داشت که ما از نُت‌نویسی موسیقی هندی بیگانه استیم، به این منظور بایستی موسیقی شرق و غرب را با حفظ اصالت‌های آن باهم پیوند زد؛ رونوشت‌خوانی را هنر و کامل‌تر از اصل آهنگ نمی‌پنداشت و حتا از آهنگ‌هایی را که با وجود برگرداندن آن به گونه و قاعده‌‌ی دیگر و شریک‌سازی ذوق خودش در آن‌ها، رونوشت‌خوانی کرده بود نیز ستایش نکرد.

اما میراث او برای شنونده‌ها چیست؟

احمد ظاهر برای ما مجموعه‌یی از ارزش‌ها است، او وصل کننده‌ی ما با گنجینه‌یی‌ست که در زبان فارسی به شکل رایگان وجود دارد و بهره‌گیری از آن به شگوفایی عقل و روح ما می‌افزاید. تسلط او به زبان فارسی عجیب است و ما را در یاد گرفتن زبان و تلفظ درست واژگان خیلی کمک می‌کند و‌ معرف شاعران و بهترین اشعاری‌ست که تا امروز ما کمتر با آن‌ها آشنایی داریم.

در پی تحولی که در زنده‌گی او به وجود آمده بود و به قول خودش، زنده‌گی‌اش را از «سطح به عمق» و از «شکل به معنی» برده بود، کوشید تا صدایش مونس لحظه‌هایی باشد که ما در سایه‌ی آن غم‌های خود را شسته و با در نظرداشت جنبه‌ی شادی‌بخش موسیقی، ما را برای بهتر اندیشیدن نیز یاری کند. در پشتیبانی‌از مردم چندین کُنسرت اجرا کرد. در روی‌دادهایی که تاثیر مستقیم روی زنده‌گی مردم داشتند، بی‌طرف نبود و با وجودی که فضای آن زمان؛ استبدای، ناقض آزادی‌ها، به‌ویژه آزادی بیان و حقوق بشر بود، آهنگ‌هایی را سرود که بازتاب‌دهنده‌ی درد، فضای تاریک و محدودیت‌هایی است که مردم با آن مواجه بودند.

 

متن آهنگ‌هایی که در زیر هم‌چون نمونه آورده می‌شوند، آیینه‌ی قدنمای فضای تاریک آن زمان است، فضایی‌که تک‌روی و استبداد بی‌داد می‌کند و او به‌عنوان انسانِ دردآشنا و آگاه؛ مخاطبان خود را دعوت به خودشناسی، آفت‌شناسی، وحدت و ایستاده‌گی می‌کند:

 

زندگي چيست؟ خون دل خوردن

زير ديوارِ آرزو مردن

قدح را سر کنيد، شب را سحر کنيد

غم دنيا را از سر به در کنيد

شدم از ياد تو فراموش

دو راهی بگشود بين ما آغوش

رسم دو رنگی، آيين ما نيست

يک رنگ باشد، روز و شب من

 

***

 

رعشه در دست باغبان افتاد

لرزه بر نخل نو جوان افتاد

اضطرابی به بوستان افتاد

باز آوازه‌ی خزان افتاد

ارغوان زار زعفران گون شد

دل مسرور باغبان خون شد

دل مرغان باغ را خستند

بلبلان رخت از چمن بستند

پر و بال نشاط بشكستند

در شادی به روی شان بستند

يك يك از آشيان جدا گشتند

زار و محزون و بی‌نوا گشتند

 

***

 

وای باران

شیشه‌ی پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست

چار فصل‌اش همه آراسته‌گیر

من چه می‌دانستم

هیبت باد زمستانی‌ست

سبزه می‌پژمرد از بی‌آبی

آه چه رویایی که تبه گشت

آه چه پیوند صمیمیت‌ها

چه امید باطلی

چه امید باطلی

دل من می‌سوزد از بی‌آبی

 

***

 

به داغ نامرادی سوختم، ای اشک! توفانی

به تنگ آمد دلم زين زنده‌گی! ای مرگ جولانی

در اين مکتب نمی‌دانم چه رمز مُهملم يارب

که نی معنی شدم، نی نامه‌ای، نی زيب عنوانی

از اين آزادگی بهتر بود صد ره به چشمِ من

صدای شيون زنجیر و قيد کنج زندانی

گناهم چيست؟ گردونم چرا آزرده می‌دارد؟

از اين کاسه گدا ديگر چه جستم جز لبِ نانی؟

 

***

 

ناله به دل شد گره راه نيستان کجاست؟

خانه قفس شد به من، طرف بيابان کجاست؟

اشک به خونم کشيد، آه به بادم سپرد

عقل به بندم فکند، رخنه‌ی زندان کجاست؟

در تفِ اين باديه، سوخت سرا پا تنم

مزرعم آتش گرفت، نم نم باران کجاست؟

خوب و بد زندگی، بر سر هم ريختند

تا کند از هم جدا، بازوی دهقان کجاست؟

مرد نمیرد به مرگ، مرگ ازو نام جوست

نام چو جاويد شد، مردنش آسان کجاست؟

 

***

 

من نگويم که مرا از قفس آزاد کنید

قفسم برده به باغی و دلم شاد کنيد

ياد از اين مرغ گرفتار کنید ای صیاد

بنشينید به باغی و مرا ياد کنيد

آشيان من بی‌چاره اگر سوخت چه باک

فکر ويران شدن خانه‌ی صیاد کنید

 

***

 

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم،

همان يک لحظه‌ی اول،

که اول ظلم را می‌ديدم از مخلوق بی‌وجدان،

جهان را با همه زيبايی و زشتی،

به روی يکدگر، ويرانه می‌کردم.

که در همسايه‌ای صدها گرسنه، چند بزمِ گرم عیش‌ونوش می‌ديدم.

نخستین نعره‌ی مستانه را خاموش آن دم،

بر لب پيمانه می‌کردم.

که می‌ديدم يکی عريان و لرزان، ديگری پوشيده از صد جامه‌ی رنگین،

زمين و آسمان را

واژگون مستانه می‌کردم.

 

***

 

نه سرودی، نه سروری

نه هم‌آوازی، نه شوری

زندگی گويی ز دنيا رخت بر بسته است

يا که خاک مرده روی شهر پاشيده است

اين چه آيينی؟ چه قانونی؟ چه تدبيری است؟

عاصیم دیگر

زندگی يعنی شب نو، روز نو، انديشه‌ی نو

زندگی يعنی غم نو، حسرت نو، پيشه‌ی نو

زندگی يعنی تکاپو،

زندگی يعنی هياهو،

زندگی باييست سرشار از تکان و تازگی باشد

من نمی‌خواهم به عشقی ساليان پا بند بودن

من نبتوانم لبی را بارها با شوق بوسيدن

من تن تازه، لب تازه، عشق تازه می‌خواهم

 

***

 

اين شعر را برای تو می‌گويم

در يک غروب تشنه‌ی تابستان

با اين گروه زاهد ظاهر ساز

دانم که اين جدال نه آسان است

شهر من و تو، طفلک شیرينم

ديری‌ست که آشيانه‌ی شيطان است

 

***

 

کيست در شهر که از دست غم‌ات داد نداشت

هیچ‌کس هم‌چو تو بيدادگری ياد نداشت

گوش فرياد شنو نيست خدايا در شهر

ورنه از دستِ تو کس نيست که فرياد نداشت

 

***

 

ز هم‌راهان جدايي مصلحت نيست

سفر بی روشنايی مصلحت نيست

چو ملک و پادشاهی ديده باشی

پس از شاهی، گدايی مصلحت نيست

چو پا داری برو دستی بجنبان

تو را بی‌دست و پايی مصلحت نيست

چو پر يابی به سوی دام حق پر

که از دامش رهايی مصلحت نيست

 

***

 

زنده‌گی آخر سرايد، بنده‌گی در کار نيست

بنده‌گی گر شرط باشد، زنده‌گی در کار نيست

گر فشار دشمنان آبت کند مسکين مشو

مرد باش ای خسته‌دل، شرمنده‌گی در کار نيست

با حقارت گر ببارد بر سرت باران دُر

آسمان را گو برو بارنده‌گی در کار نيست

زندگی آزادی انسان و استقلال اوست

بهر آزادی جدل کن، بنده‌گی در کار نيست

 

بن‌مایه‌گان

  1. محمد هارون خراسانی. صدای قرن، چاپ سوم، انتشارات سعید، کابل: 1388.
  2. ماه‌نامه‌ی ژوندون،‌ شماره‌ی 21 و 22، 26 اسد 1353. شماره‌ی 34 سال 1356.
  3. سال‌نامه‌ی احمد ظاهر، سال سوم، شماره سوم، 24 جوزای 1392.

دیدگاه، محل نشر اندیشه‌ها و نگرش‌های نویسنده‌گان است. بازتاب این انگاره‌ها و دیدگاه‌ها به هیچ‌روی به‌معنای تایید آن‌ها از سوی پابلیک تریبون نیست.

خبرهای مرتبط

طالبان و تاریخ از بالا؛ چرا نوشته‌ی خیرخواه هشداردهنده است؟
افغانستان

طالبان و تاریخ از بالا؛ چرا نوشته‌ی خیرخواه هشداردهنده است؟

21 جوزا 1404
دو روایت واژگون از دین؛ ملای ما و پاپ آن‌ها
افغانستان

دو روایت واژگون از دین؛ ملای ما و پاپ آن‌ها

20 جوزا 1404
«دعا کنید تا ما حکومت کنیم»؛ هبت‌الله می‌گوید حاکمیت طالبان به دعای فقرا ایستاده است
افغانستان

«دعا کنید تا ما حکومت کنیم»؛ هبت‌الله می‌گوید حاکمیت طالبان به دعای فقرا ایستاده است

19 جوزا 1404
ایدئولوژی انحصار دینی؛ طالبان چگونه خود را تنها پرچم‌دار اسلام می‌داند؟
افغانستان

ایدئولوژی انحصار دینی؛ طالبان چگونه خود را تنها پرچم‌دار اسلام می‌داند؟

19 جوزا 1404

تلویزیون دیار، رسانه‌ای مستقل است که از سوی شماری از «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایه‌گذاری شده‌است. این رسانه، با تمرکز بر بسترهای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبان‌های فارسی، پشتو و انگلیسی روایت می‌کند. پخش زنده‌ی اینترنتی تلویزیون دیار هم‌اکنون در سراسر جهان در دسترس است.


© 2025 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم

افزودن لیست پخش جدید

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست

© 202۵ تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.