یک محصول ساده و ابتدایی را در نظر آورید: شیر. کمتر نوشیدنیای در میان آدمیان بهقدر شیر «ستایش» شده و حتا نماد «سلامتی» و زندگیای «سالم» بودهاست. اکنون به دو پژوهش علمی در مورد شیر نگاهی میاندازیم؛ اولی پژوهشی تازه از دانشگاه آکسفورد که میگوید نوشیدن شیر باعث کاهش خطر ابتلا به سرطان میشود. دومی اما پژوهش جمعی از پژوهشگران امریکایی که مجلهی «هلتلاین» نشر کرده و میگوید که شیر خطر ابتلا به سرطان را «افزایش» میدهد. حالا کدامیک درست است؟
شیر یگانه موردی نیست که پژوهشهای علمی نتایجی متضاد در مورد تاثیر آن بر سلامتی و زندگی انسانها ارائه کردهاند. تقریباً در مورد همهچیز پژوهشهای علمی «متفاوت» با نتایجی گاه متعارض وجود دارد. به کدام پژوهشهای علمی میتوان اعتماد کرد؟ دلیل تضادهای این «پژوهشهای علمی» چیست؟ این پژوهشها و نتایج آنها روی «اعتبار» علم چه تاثیری خواهند گذاشت؟
علم و بازار
دنیای ما دنیای «توجه» و «جذابیت» است. در این دنیا هرچه – صرفنظر از ماهیت، محتوا و موضوع آن – چه دانش باشد چه سیاست و چه حتا مسائلی مهم و حیاتی، اگر بهقدر کافی «جذاب» نباشد، نبرد توجه را به چیزهای «جذابتر»ی خواهد باخت.
نظم سیاسی – اقتصادی حاکم بر جهان تمایلی به تبدیل همهی آنچه هستی انسانی را تشکیل میدهد به «کالاها» دارد؛ به آنچه خریده و فروخته میشود و اگر یک پژوهش علمی و دانشگاهی نیز «کالای خوبی» برای فروختن و جلب نظر خریدار نباشد؛ فارغ از میزان اهمیت محتوای آن به موفقیت چندانی دست نخواهد یافت.
بهعبارتی دگر؛ پژوهش علمی برای «موفق» بودن باید «جالب» باشد و یک چیز «تکاندهنده» یا «جذاب» در مورد «شیر» و ارتباطش با «سرطان» بگوید تا رسانههای بزرگ آن را پوشش بدهند و مردم در موردش حرف بزنند.
پژوهشگر عصر ما برخلاف گذشتگانی که کار علمی را در همان محدودهی کار علمی خلاصه میکردند، «تحت فشار» قرار میگیرد تا «نتایجی» جالب بهدست بیاورد. نتایجی که یک «دستآورد» علمی بهحساب بیاید، حالانکه دستآوردهای بزرگ علمی هرگز از پژوهشهای کوچک و محدود و معدود بهدست آمدنی نیست و صدها سال سنت علمی در دقیقهای درخشان – همچون چاپ نظریهی نسبیت آنشتین – به تغییر پارادیم غالب علمی خواهد انجامید.
روش علمی و نقض ذاتی آن
علم بنابر ذات خود «ناکامل» است؛ آنچه اتفاق میافتد «فراگیرتر» شدن نظریههای علمی و توان آنها در توضیح پدیدههای بیشتر «نسبت به نظریههای قبلی» است؛ ولی هیچ نظریهی علمیای «کامل» و «بینقض» و «نهایی» نخواهد بود. این محدودیت علم نهتنها ضعف آن نیست؛ بلکه نقطهی قوت آن در برابر همهی جزمیتهاییست که سعی میکنند خود را هماورد علم در میدان شناخت بشر از هستی معرفی کنند؛ علم بهعبارتی دگر «کاملترینِ ناقصها» و یگانه وسیلهی قابل اتکای بشر برای شناخت هستیست.
با اینحال روش علمی بهدلیل محدودیتهای ذاتی خود، راه را برای «مهندسی» یک پژوهش علمی باز میگذارد؛ به این معنا که پژوهشگر میتواند پژوهشاش را چنان «مهندسی» کند که نتایج دلخواه و «جذاب» خود را بهدست آورد.
بهگونهی مثال پژوهشگر میتواند با کاهش یا افزایش تعداد اشتراککنندگان در پژوهش، انتخاب منطقه، زبان، فرهنگ یا مذهب اشتراککنندگان در پژوهش و یا حتا استفاده متغیرهایی که خصوصیات مورد نظر پژوهشگر را دارند به نتایجی که خودش میخواهد دست یابد و همین نتایج را بهعنوان نتایج یک «پژوهش علمی» به نشر برساند.
مثلاً نتایج یک پژوهشی در مورد گرما که افراد اشتراککننده در آن از باشندگان مناطق سردسیر باشند بیشک تا نتایج پژوهشی که اشتراککنندگان آن ساکنان مناطق صحرایی و گرم باشند متفاوت خواهد بود؛ ولی پژوهشگر میتواند بهسادگی نژاد سوژههایش را در نتیجهی پژوهش کتمان کند و احیاناً یک پژوهش «جالب» را بهنشر برساند.
به کدام پژوهشهای عملی میتوان اعتماد کرد؟
مسئله این است که پژوهشهای علمی هرگز در «خلا» اتفاق نمیافتند؛ از اعتبار مرکزی که یک پژوهش را منتشر میکند تا فراگیری و گستردگی شرایطی که این پژوهش در آن انجام شده همگان را میتوان شاخصههای حیاتی یک پژوهش دانست.
مثلاً اعتبار پژوهشی که روی ده نفر انجام شدهاست با پژوهشی که چند صد سوژه داشته یکی نیست؛ همینطور پژوهشی که روی «موشها» بخاطر فزیولوژی مشابهشان با انسانها صورت گرفته مسلماً با پژوهشی صد درصد انسانی همسان نیست.
به این اعتبار برای دریافت اینکه کدام پژوهش «اعتبار» بیشتری دارد؛ باید نگاهی به شرایط، پیشزمینهها و حتا نهادهای دخیل در فرایند انجام پژوهش انداخت. در مواردی حتا ممکن است یک پژوهش علمی از سوی یک دولت یا نهاد ایدئولوژیک خاصی بخاطر تبلیغ یک باور سیاسی زیر نام «علم» صورت بگیرد و با تولید نتایج «دلخواه» در خدمت یک آرمان ایدئولوژیک عمل کند.
پس صرفِ اینکه یک «پژوهش» نتایجی را ارائه کند؛ برای باورمندی به آن نتایج کافی نیست؛ چه بسا دانش هرگز «قطعیت محض» را نمیپذیرد، حتا در مورد نظریههایی که صدها سال است اعتبارشان پابرجاست.
مضاف بر نگاهی به پسزمینه و پیشفرضهای پژوهش انداختن؛ نکتهی دگری که میتواند در تایید صحت نتایج یک پژوهش مفید باشد تکرار آن نتایج در پژوهشهای دگری با مقصد مشابه است؛ یعنی اینکه بیشتر از یک نهاد یا یک دانشمند و بیشتر از یک پژوهش به مقاصدی مشترک برسند، در واقع نشانگر مشابهت الگوها و اعتبار بیشتر پژوهش است.
بهگونهی مثال دهها پژوهش از سوی دانشمندان حیطههای متفاوت از بیالوژی شروع تا شیمیدانها و پزشکان ارتباط میان مصرف تنباکو و افزایش خطر ابتلا به سرطان کشف کردهاند و در مواردی حتا با نتایجی قابل اتکا نشان دادهاند که مصرف این ماده میتواند باعث بروز سرطان در فرد شود و همین چندمنبعی و تایید یک نتیجه توسط آزمایش مکرر باعث میشود که ضرر تنباکو و ارتباطش با سرطان – برخلاف ارتباط شیر با سرطان – «ثابتشدهتر» باشد.
اعتبار علم و پژوهشهای «بازاری»
با اینحال آیا این هیاهوی بازاری پژوهشهایی که میخواهند «لایکهای» بیشتری بگیرند و به مخاطبان بیشتری برسند، اعتبار علم را ضربه نخواهد زد؟ به باور نگارنده نه؛ زیرا اگر مسئله آسیبپذیری علم باشد، چنانچه پوزیتویستها بارها بهدرستی تاکید کردهاند، آسیبپذیری و جایز الخطا بودن علم، هرگز بهمعنای این نیست که خرافات «درستتر» است.
بهعبارتی دگر، علم با همهی محدودیتهایی که داشته و دارد، بهلحاظ قابل اعتماد و اتکا بودن در قیاس با دگر «سرچشمههای» دانش بشری قابل مقایسه نیست! علم هماره بیجاگزین خواهد بود و اینکه ما در مورد یک پدیده «قطعیت» نداشته باشیم، بهمعنای درستی «افسانههای پریان» نیست.
ضعف علم، در واقع آینهای از ضعف «خرد» انسانی و آسیبپذیری همیشگی آن است و گفتن اینکه علم این و آن محدودیت را دارد نه هنر را و نه مذهب و نه هیچچیز دگر را «قویتر» نمیکند.
چه میتوان کرد؟
در گام نخست باید میزان مصرف این کالای «پژوهش» را بهصورت قابل ملاحظهای کاهش داد؛ هر روز در علم اتفاق «بزرگی» نمیافتد؛ در واقع ما خیلی خوشبخت خواهیم بود که هر دهه یک اتفاق یا پژوهش جدی علمی داشته باشیم؛ پس تعقیب کردن پژوهشهایی که وظیفهی خود را «جذب شما» و نه «آشکار کردن حقیقت» میدانند، دوری بهتر.
از سویی دگر باید میزان کم را هم از مجلهها و منابع معتبر بهدست آورد؛ یعنی مجلههای علمیای همچون «نیچر» که افتخار چاپ مهمترین پژوهشهای علمی یکی دو سدهی گذشته را داشتهاست؛ آنگونه میتوان مطمئن بود که آدمی با «علم زرد» سروکار ندارد.
هرگز نباید علم را در نسبیگرایی فروکاست؛ یافتن یک پژوهش نصفه نیمه که رفتار مورد پسند ما را «تایید» میکند نباید بهمعنای همسویی علم با امیال ما مصادره شود؛ باید مثل خود علم در یافتن پژوهش قابل اتکا «سختگیر» و «عینیگرا» بود.
تلویزیون دیار از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.