بیستودوم جون در تقویم میلادی و اول تیر/سرطان در تقویم خورشیدی برابر است با زادروز عباس کیارستمی، فیلمساز پُرآوازهی ایرانی که آثار سینمایی او مورد تحسین نخبگان سینمای جهان و علاقهمندان به سبک خاص او در این هنر است. کیارستمی در طول کارنامهی بلند هنری خود، آثار جاودان و مهمی همچون طعم گیلاس، خانه دوست کجاست؟، کلوزآپ، کاپی در برابر اصل و زندگی و دیگر هیچ را آفرید. آثاری که شهرت و موفقیت گستردهی بینالمللی را برای این فیلمساز بههمراه داشت.
کیارستمی یک فیلمساز صاحب سبک است. شیوهی فیلمسازی او موافقان، مخالفان، ستایندگان و نفیران بسیاری داشته است. آکیرا کوروساوا، فیلمساز بزرگ ژاپنی کیارستمی را میستود. در همین حال ابراهیم گلستان، فیلمساز شناختهشدهی دگر ایرانی با وجه شاعرانهی کار کیارستمی سر سازگاری نداشت.
سبک کار کیارستمی را شاعرانه، زیباییشناختی، معناگرایانه، مستندگون و توام با گرایشهای ناتورالیستی دانستهاند. حذف کارگردان در نمونههایی چون کلوزآپ و استفاده از کودکان بهعنوان قهرمانان داستان در فیلمهایی چون خانه دوست کجاست و یا «نان و کوچه» را نیز ویژگیهای منحصر بهفرد کار کیارستمی دانستهاند. سادگی نیز بهعنوان یک ویژگی در کارهای کیارستمی مشاهده شده است اما نکتهای که باید در مورد این سادگی در نظر داشت این است که ویژگی سادگی در کار کیارستمی رابطهی دیالکتیک و رفتوبرگشتی خود را با پیچیدگیهای امر واقع حفظ میکند و اغلب ماهیتی فروکاستگرایانه بهخود نمیگیرد.
کیارستمی به آن دسته از فیلمسازان ایرانی تعلق مییابد که آنان را فیلمسازان «موجِ نو سینمای ایران» میخوانند. همتراز با فیلمسازان کارکشته و شناختهشدهی دگر ایرانی و در صدر همهی آنان سهراب شهیدثالث.
کیارستمی در کنار فیلمسازی – که همان حرفهی اصلی و زمینهساز عالمگیر شدن آوازهی او در مقام یک هنرمند شد – به کارهای هنری دگری نیز مشغول بود. چنانچه همو پوستر فیلم بسیار معروف «قیصر» ساختهی پرویز کیمیایی را ساخت. کیارستمی نقاش نیز بود، و در آوان جوانی با این هنر به موفقیتهای خُردی هم نائل آمده بود و مهرش به نقاشی را در ادامهی زندگی نیز با خود حفظ کرده و همچون سهراب سپهری، در کنار هنر دگرش – شاعری – آن را هم با خود داشت. اما مهمترین کار جنبی کیارستمی شاعری بود. شعرهایی با سبک خاصِ خودش؛ کوتاه – اغلب فقط سه پارهی و هرپاره در حد یک نیمجمله یا عبارت – و بسیار ساده.
میتوان شعر کیارستمی را آیینهای و ادامهای از راهی که او در فیلمسازی پیموده بود دانست؛ و یا حتا برعکس. یعنی فیلمسازی کیارستمی را ادامهی نگاهی که او به شعر و شاعرانگی داشت. نقدی که به تکرار از سوی منتقدان کیارستمی در مورد آثار سینمایی او مطرح شده است.
ابراهیم گلستان – که به تندی در نقد میان اهل فرهنگ ایران شهرت دارد – در یک گفتوگو با محمد عبدی میگوید که کیارستمی گرایشی به زیباییشناسی، گرایشی شاعرانه. و سپس میافزاید که این گرایش اما [برای کمال کار کارگردان فیلمها] کافی نیست. او در ادامه مثال اصغر فرهادی را مطرح کرده و ادعا میکند که فرهادی نسبت به همهی فیلمسازان کنونی ایران یک سروگردن بالاتر است؛ به این خاطر که ابعاد متفاوت کار سینما را مدنظر میگیرد و [همچون کیارستمی] یکسویه و تکجنبهای نیست.
اگرچه بسیاری از نقدهایی که به کار کیارستمی میشود تمامی فیلمهای او را احتوا نمیکند و آن نقدها به دستکم یک دورهای از کار کیارستمی وارد نیست؛ اما اتهام سنگینی کفهی کار کیارستمی به نفع گونهای شاعرانگی و زیباییشناسی نقدیست که بخش عمده و اصلی کارهای کیارستمی را در بر میگیرد.
در معروفترین فیلم کیارستمی و همان فیلمی که برای او جایزهی نخل طلایی جشنوارهی فیلم کن را بههمراه داشت یعنی در طعم گیلاس، این زیباییشناسی خودش را در مقام گونهای رستگاری شاعرانه برای قهرمان فیلم بازسازی میکند. مواجههی این قهرمان با یک پیرمرد و سخنانی که آن مرد در مورد خوبی و لذت نهفته در زندگی میزند، در مورد طعم توت و طعم گیلاس.
حتا در کارهای واقعگرایانهتر کیارستمی که مهمترین مثال آنان حتماً کلوزآپ است؛ کیارستمی در مقام کارگردان سعی میکند که «دقایق خاصی» از جریان سیال واقعیت اجتماعی «گزینش» کرده و آنان را بهتصویر بکشد؛ دقایقی که بیشتر از روایت واقعیت جاری و ساری در جامعه، خوشایند ذایقهی زیباییشناختی فیلمساز هستند.
البته این گرایش هماره پدیدهی نقدشدنی و بدی نیست؛ گاهی و در قابهایی از کار کیارستمی حتا میزان خلاقیت پهلو به نبوغ میزند. استفادهها «گزینشهای زیباییشناسانه»ی کار او که او را با کل جماعت دوربین به دست در ایران – و چه بسا در بسیاری از جاهای جهان – جدا میکند. بهگونهی مثال استفادهی او از احمدظاهر در فیلم طعم گیلاس؛ که مسلماً بهمذاق زیباییشناسی جزئیتهای خاصی از مردم جهان خوشایندتر از بقیه است.
کیارستمی آن شاعرِ درون را بر سر کادر و پشت دوربین میبُرد و همینکه کیارستمی عکاس، عُمری را صرف جمعآوری تصاویر متفاوتی از پلهها در جاهای مختلف ایران – و البته جهان – کرد، نشان میدهد که کیارستمی، نقاش، کیارستمی عکاس، کیارستمی شاعر و کیارستمی فیلمساز همگان یکی بودند و آنچه ذات آنان را به هنر در مقام یک کل نزدیکتر میکرد؛ شاعرانه دیدن امر واقع بود.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.