دومین دور حاکمیت، چنانکه انتظار میرفت برای طالبان آغاز بینالمللی خوبی نداشتهاست؛ رژیم آنان حتا ازسوی همان سه کشور – پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحدهی عربی – که در دورهی نخست آنانرا بهرسمیت شناختند نیز رسمیت نیافتهاست. با اینکه رژیم مستقر در کابل با چالش گستردهای از ناحیهی «مشروعیتِ» داخلی و خارجی روبهرو است، اما تجربهی روابط خارجی رژیم طالبان ناکامی یکسر نیز نبودهاست؛ کشورها و دولتهای قدرتمندی در شرق و غرب جهان با طالبان درحالِ تعامل بودهاند و بهقول وزارت خارجهی طالبان «پیشرفتهایی در این زمینه» بهدست آمدهاست؛ اما در میان این کشورها، کدامیک را میتوان «بختِ اول» طالبان برای تبدیل شدن به اولین کشوری که رژیم آنانرا بهرسمیت میشناسد، نامید؟
در ماه جنوری سال نوِ میلادی، شیژینگ پینگ، رئيسجمهوری چین، اعتمادنامهی بلال اکبری، فرستادهی طالبان در چین را پذیرفته و ماموریت دیپلماتیک طالبان در بیجینگ را تایید کرد. چین همچنین اولین کشوری بود که سفیری جدید بهافغانستانِ تحت حاکمیت طالبان معرفی کرد. اگرچه این اقدامات باعث میشود که ما گمان کنیم که چین، یکهتازِ عرصهی تعامل با رژیم طالبان و محتملترین گزینه برای بهرسمیتشناسی آنان است؛ ولی قدرتهای خفته درشمال و جنوب چین را در معادلهی سیاست خارجی رژیم طالبان هرگز نمیتوان از قلم انداخت.
پاکستان اولین و مهمترین کشوریست که با رژیم طالبان روابط منظم و گستردهي تجاری و سیاسی داشتهاست؛ درحقیقتِ رابطهی طالبان و پاکستان قدیمیتر از رابطهی طالبان با هرکشور دگریست. این رابطه آنقدر درچشم و گسترده بودهاست که باعث شدهاست بسیاری طالبان مستقیماً بهوابستگی و «حرفشنوی» و «نوکری» پاکستان متهم کنند. اگرچه ظاهر مسئله این است که رژیم طالبان اخیراً بر سر موضوعاتی با اسلامآباد دچار اختلافاتی شدهاست، اما بعید بتوان پذیرفت که رابطهای با این تاریخ و پهنا، واقعاً بر سر چند درگیری مختصر مرزی بههم ریخته باشد و سادهتر است که ما باور کنیم رژیمهای کابل و اسلامآباد برنامههای سیاسی مشترکی برای پیشبرد اهداف دیپلماتیک و اقتصادی خود دارند. درنتیجه، پاکستان را هرگز نمیتوان در معادلهی بهرسمیتشناسی طالبان دستکم گرفته و یا این احتمال را حتا ضعیفشده عنوان کرد.
قدرتِ شمالی آسیا و یکی از قدرتهای مهم جهان و اروپا؛ فدراسیون روسیه، نیز با طالبان برخوردی تند و شدید نداشتهاست. در واقع مواضع سیاسی روسیه در قبالِ طالبان را دقیقاً میتوان نقطهی مقابلِ مواضع و فشارهایی دانست که امریکا و سازمان ملل متحد میخواهند بر رژیم طالبان اعمال کنند. در آخرین مورد، سفارت روسیه در کابل با نشر اعلامیهای از تصمیم طالبان مبنی بر عدم اشتراک در نشست دوحه حمایت کرد. اقدامیکه نشان میدهد روسها دوست دارند که مسائل مربوط بهافغانستان توسط نشستها و سازمانهای مربوط بهآنان – همچون «فارمت مسکو» – حلوفصل شود و اگر این مراد برآید و طالبان تضمین کنند که حیاط خلوت امنیتی روسیه – جمهوریهای آسیای میانه – از سوی طالبان تهدید نمیشود، دریغی از دادنِ امتیارات دیپلماتیک و پیشبرد روابط با طالبان ندارند.
نهتنها این گزینهها، بلکه گزینههای مهم و قدرتمند دگری را نیز میتوان کشورهایی دانست که بهرسمیتشناسی طالبان از سوی آنان نمیتواند مایهي شگفتی باشد. بهعنوان نمونه، قطر یکی از مهمترین کشورهای درحال تعامل با طالبان، رابط این رژیم با امریکا و یکی از سرمایهگذاران در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان است. اخیراً قطر از پروژهی اعمار خط آهنی از اوزبیکستان تا پاکستان از طریق افغانستان اعلام حمایت کردهاست. ترکیه نیز یکی دگر از کشورهاییست که با طالبان تعامل داشته و روابط دیپلماتیک خود را با رژیم حاکم در افغانستان حفظ کردهاست. کشورهایی چون ایران را نیز نباید از یاد بُرد.
نکته این است که در بازی پیچیدهي منافع کشورهای منطقه و ابرقدرتهای جهانی؛ احتمالِ رسمیتیابی رژیم طالبان احتمال ضعیف و بسیار بعیدی نیست. هریک از کشورهاییکه نام بُرده باشد و کشورهایی جز اینها – مثل اوزبیکستان – روابط و توافقات مهمی با رژیم طالبان داشتهاند؛ اما درنهایت سرعت کشورهایی چون چین و روسیه را در پیشبرد برنامههای دیپلماتیک در افغانستان باید زیرنظر داشت.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.