گاردین بانشرِ گزارشی در مورد یک روندِ درحالِ رشد، بهاستفاده از هوش مصنوعی برای نگارش مقالهها و تحقیقهای آکادمیک اشاره کردهاست. اگرچه گزارش گاردین صرفاً روی این روند در بریتانیا متمرکز است، ولی در سرتاسر جهان با بهمیدان آمدنِ هوش مصنوعی، اصالت و میزانِ اهمیت کارهایی چون نگارش، تحقیق و حتا بعضی از هنرها – همچون هنرهای تصویری و شعر – زیر پرسش رفتهاست. آیا جایگاه «نویسنده» یا مؤلف در جهانِ جدید وجود دارد؟ آیا همچنان میتوان مرزی میانِ خواننده و نگارنده ترسیم کرد؟ اگر بله، این مرز چیست؟
نخستین نکته این است که حتا قبل از پیدایش هوش مصنوعی نیز جایگاه مؤلف در جهان جدید زیر تیغِ نقد و پرسشگری رفته بود. اندیشمندانی چون والتر بنیامین و میشل فوکو در قرن بیستم به این مسئله پرداختهاند. مسئله این است که بازتولیدِ انبوه و ماشینهایی که توانایی ترکیبِ اطلاعات و ایجاد روایتی ادبی – و یا شبهادبی – را دارند، با کار نویسنده و معنای کار او در جهان ما چه میکنند. اینکه نویسندگی در دنیای جدید با نویسندگی در اعصار گذشته همسان نیست را نمیتوان انکار کرد. مرزیکه میانِ نویسنده، بهعنوان کسیکه در جایگاهِ گفتنِ حقیقت قرار دارد و خواننده، بهعنوان کسیکه در مقام پذیرنده و شنوندهی آن حقیقت واقع شدهاست، در این دنیا شدیداً ضربه خوردهاست. نویسندگی دگر سراچهای قدسی که دست یازیدن به آن نیازمندِ ماجراها و تعالیم بسیار باشد، نیست. این حرفه دگر آن هالهی قدسی دور خود را از دست دادهاست؛ البته ما اختیار داریم که این واقعه را خوب یا بد بدانیم، ولی آنچه مهم است همین است که نویسنده دگر در کرسیِ سروری ننشستهاست، بهعبارتی نویسنده دگر بیهقی یا ارسطو یا آکوئینوس نیست؛ دگر قدیسان نیستند که با ژستی اندیشمندانه به همه بگویند که «حقیقت چنین است»، در این دنیا نویسنده موجودیست بهشدت زمینی و غیرقدسی. نویسنده کسیست چون بنیامین یا مارکس؛ کسیکه همهی خصوصیات یک انسان معمولی را دارد.
رویِ دگر این سکه اما بیمعنایی و دستکم «کممعنایی» کنشِ نگارش بهواسطهی این همگانی شدن است. بهعبارتی دگر، هنگامیکه نویسنده دگر جایگاه یک «لُرد» اشرافی و شوالیهای را که نبردِ زندگی او یافتن حقیقت است، ندارد؛ آنگاه هرکسی در هرجایی که وسیلهای برای نوشتن باشد، نویسنده میشود. بهتعبیری بهتر؛ دنیای ما دنیایی شدهاست که هرکس که گوشیای دارد «نویسنده» است، هرکسی که گوشیای دارد «عکاس» است، هرکس که بتواند چهار جملهی دراماتیک کنارهم بچیند، «شاعر» است. و این تاثیر بدیهی بازتولید گسترده و انبوده ماشینیست.
یکی از نکاتی که بایست در موردِ تفاوتِ نوشتار نویسنده و نوشتار خواننده در نظر گرفت این است که در دنیای ما، در دنیای «کامنت» دادن و قضاوت هرپدیدهای در دنیای مجازی، هنوز و همچنان مرزی ظریف میان اندیشه (Idea) و نظر (Opinion) وجود دارد، بهعبارتی کسانیکه در دنیای مجازی کامنت میدهند، نظر دارند اما اندیشه ندارند و نبود و نداشتنِ اندیشه را هیچکس و هیچ ماشینی نمیتواند جبران کند. نویسنده تکلیف دارد که قبل از نوشتن بیندیشد و نوشتهای که اندیشه نشدهاست را باید نوشتار خوانندهای دانست که آنی، ناشی از احساسات و تهی از اندیشه است و در نتیجه «بیاهمیت» و بینسبت با حقیقت است.
اما با این حساب همچنان نميتوان باور داشت که ماشینها، بتوانند که «تجربهی انسانی نوشتن» را تکرار کنند. آنان در بهترین حالت همان ترکیبی از اطلاعات را با صورتبندیای ادبی ارائه میکنند. ممکن است کسی بپرسد که «آیا نوشتنِ انسانها ترکیببندی ادبی اطلاعات نیست؟» و پاسخ این است که بله، نوشتن انسانها نیز ترکیببندیِ زیباییشناسانهی اطلاعات است، ولی فقط همین نیست؛ تجربهی نگارش در انسانها بسیار فراتر از ترکیب اطلاعات میرود؛ با روح (Geist) جمعی ارتباط برقرار میکند و میتواند در زندگی بشری عملاً تاثیر مستقیم بگذارد. چیزیکه از یک ماشین، محال و بعید است.
بهعبارتی زبان، فکر و فرهنگ فقط در درون یک اجتماع انسانی معنا دارد؛ زبانِ بدون انسان و انسانِ بدون زبان حتا قابل تصور نیست و ماشینها، در این زمینه صرفاً روبرداریای از تجربهی زیستهی انسانی هستند؛ روبرداریای که در ماشین قابلِ بازآفرینی و امتداد نیست و فقط تکرار میشود و تکرار صرف نیز همان کنش مکانیکیِ ماشینیست.
اگرچه این مسئله را نميتوان به این کوتاهی بهصورت درستی بررسید، ولی نکتهی بارز و برجستهی این گفتار این است که بهرغم اینکه هوش مصنوعی و عصر ماشینی، تاثیری غیرِ قابل انکار بر روی گسترهی وسیعی از شغلها و کنشهای انسانی میگذارند؛ منتها نمیتوان گفت که ماشینها نویسندگی را «بیهوده» میکنند؛ به این دلیل ساده که تجربهی سیال و پویای نوشتن انسانی در سطح ماشینی قابل بازآفرینی نیست؛ از این نظرگاه اندیشه امری ارگانیک و طبیعیست که با مکانیک ماشینی نمیتوان آنرا بهتمامی باز آفرید و یا در اندیشهی زمانی شد که این تکرارهای الگوریتمی و مکانیکی بتواند جای کنش ارگانیک نوشتن را بگیرد.
تلویزیون دیار از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.