English
  • درباره‌ی ما
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • تماس با ما
یکشنبه 11 جوزا 1404
تلویزیون دیار
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
تلویزیون دیار
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

«زریاب و آینه»؛ ره‌نورد زریاب در نگاه دگران

22 قوس 1402
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
0 0
«زریاب و آینه»؛ ره‌نورد زریاب در نگاه دگران
اشتراک‌گذاری با رمز کیوآراشتراک‌گذاری در فیس‌بوکاشتراک‌گذاری در توییتر

در سومین سالیادِ عروج آسمانی خوش‌نام‌ترین – و خوش‌خنده‌ترین – نویسنده‌ی تاریخ ادبیات معاصر ما، پابلیک تریبون مجموعه‌ای از آرا و نظریات شخصیت‌ها و چهره‌های شناخته‌شده‌ی فرهنگ افغانستان را آماده‌ی نشر کرده‌است که بی‌شک به‌خوانندگان و علاقه‌مندان به کار آن زنده‌یاد، در درک کیستی آن بزرگوار، کمک خواهد کرد.


ره‌نورد زریاب نام آشنا در عرصه‌ی فرهنگ و ادبیات در افغانستان است. از پنجاه سال بدین‌سو، نام‌های زیادی را می‌توان در فهرستِ داستان‌نویسان پیدا کرد که بخشی از زندگی‌شان را وقف ادبیات و داستان کردند و در نتیجه، حاشیه‌های دیگرِ زندگی بر کارکردهای ادبی‌شان سایه افگند… در این میان، ره‌نورد زریاب، نوشتن را انتخاب کرد و از میانِ تمامِ گونه‌های ادبی، داستان‌نویسی را با جدیت بیش‌تر دنبال نمود و بی‌وقفه نوشت. او با شناخت دقیق از ادبیاتِ داستانیِ جهان، قصه‌های زندگیِ ما را به‌دنیا معرفی کرد، زبان شیوا، بیان فصیح، شگردهای خاص، نوشتار ساختارمند و عواطف نه احساساتی و نه شتاب‌ناکِ نوشته‌هایش را خاص نموده‌است. ژرفنای کلمات در داستان‌هایش چون ستاره‌های تاب‌ناک در پهنای زبان فارسی با قدرت؛ محکم می‌درخشد. و این خود برخواسته از صیقل زبانی‌ است که ره‌نورد زریاب با دغدغه‌ی خاصش آگاهانه به آن می‌پردازد. همت ستودنی کار و پیکار با زبان از ویژگی‌های منحصر به‌فرد ره‌نورد زریاب است که از غنیمت‌های روزگار ما به شمار می‌آید. شخصیت مردمی دور از هیاهوی مقام و منبر، وی را بیش‌تر محبوب فرهنگیان و دوست‌داران قلمش نموده‌است. کم حرف می‌زند، بیش‌تر فکر می‌کند، اندیشه‌محور است و ادبیات اندیش‌مند را می‌ستاید، با همه رفیق است و زندگی را در دنیای درون خودش سیر می‌کند.

رویا سادات
سینماگر


استاد ره‌نورد زرياب به سه معنا پير ادبيات افغانستان است؛ یک، او بيش‌تر از پنج دهه است كه بی‌وقفه می‌نويسد. دوی ديگر او يكي از پايه‌گذاران ادبيات داستانی مدرن افغانستان است كه با تكنيک‌های جديد نگارش، داستان كوتاه را با تعريف متعارف آن وارد ادبيات داستانی افغانستان ساخت. سه ديگر، او آموزگار شايسته و شكيبای چندين نسل است كه در بازخوانی آفريده‌های تازه‌گامان و رهنمايی آنان، از خود مايه گذاشته‌است. اين ره‌نوردِ استوار راه زبان و شعور و جست‌وجوگرِ زر ناب ادبيات هيچ گاهی توقف نكرده‌است؛ او هم‌پای پيش‌رفت‌ها و تحولاتی كه در جهان فلسفه و ادبيات داستاني اتفاق می‌افتند، حركت می‌كند و می‌آفريند. و چنين باد!

منيژه باختری
ژورنالیست و استاد دانشگاه

استاد ره‌نورد زریاب برای من و از دید من همان درخت پُربار و گشن شاخ دانش و خرد است که از سال‌ها بدین‌سو افتخار آشنایی با وی را داشته‌ام، من از لیسه‌ی حبیبه‌ی کابل وی را می‌شناسم و به توانایی‌های ادبی و فرهنگی‌اش باور کامل دارم. اگرچه در سال‌های جنگ از هم دور بودیم، اما هر نوشته و داستانش را حتا درگرماگرم نبردها و در زیر آتش خمپاره‌ها می‌خواندم و لذت می‌بردم، سال‌هایی که در مونت پلیه فرانسه تشریف داشت، باهم مکاتبه داشیم، نامه‌هایش یکی از گنجینه‌های طلایی من است که هر جا می‌روم با خود برمی‌دارم. او با وصف نداشتن فرصت، رمان «واهمه‌های زمینی» مرا ویراستاری کرد و در حواشی آن‌ یادداشت‌های ارزنده‌ای نوشت که تا اکنون آویزه‌ی گوشم است. بلی من این قامت بلند ادبیات داستانی کشورم را که مرد اوفتاده و نیکومنظری با قلب مهربان است، دوست دارم و هرچه وی بنویسد برایم دل‌پذیر است.

محمدنبی عظیمی
نویسنده و ارتشبد پیشین

ره‌نورد زریاب از معدود داستان‌نویسان نام‌آشنای سرزمین ماست که هم‌واره می‌نویسد و نوشتن را هیچ‌گاهی کنار نمی‌گذارد. نوشتن برای او مقام نفس‌کشیدن را دارد. او زندگی را روایت می‌کند. او از پاس‌داران هنر است؛ همان‌گونه که از پاس‌داران زبان فارسی در سرزمینش است. ره‌نورد زریاب داستان‌های زیادی را فضا و رنگ بخشیده‌است. او شخصیت‌هایی را آفریده است و وارد مکان‌های داستان‌هایش کرده‌است که برای خواننده جذاب جلوه می‌کنند. او در کنار این‌که داستان کوتاه نوشته‌است، امروز رمان‌هایش مورد توجه جامعه‌ی ادبی است؛ رمان‌هایی مانند گلنار و آینه ، چهار گرد قلا گشتم، شورشی که آدمی‌زاده گکان و جانورکان پدید آوردند و … این رمان‌ها دل‌انگیزی و زیبایی خود را دارند؛ هم در پرداخت‌های زبانی و هم در پردازش شخصیت‌ها و تصویرِ روی‌داد‌ها و… در داستان‌هایش در کنار دیگر ویژه‌گی‌ها، فلسفه نیز قامت می‌افرازد و در چنین پرداخت‌ها ژرفای غم‌آگینی احساس می‌شود که همان اندوه لذت‌بخش را به نهان‌خانه‌ی دل خواننده می‌آورد. برای این داستان‌پردازِ ورجاوندِ سرزمین ما که هرلحظه‌ی زند‌گی خود را با اندیشه‌ی آفرینش داستان سپری می‌کند، عمر طولانی و قلم جاری‌تر خواهانم.

خالده فروغ‌
شاعر و نویسنده

«د افغانستان بانک د تولو رئیس، صبح دیروز با دیدار از مرستون، ورکتون این مؤسسه را افتتاح کرد و کمک نقدی د افغانستان بانک را به رییس مرستون تحویل نمود.*» نظیر چنین جمله‌ای را در رسانه‌های چاپی افغانستان (به‌زبان فارسی) در دهه‌ی 50 به وفور می‌توان یافت. از ویژگی‌های قلم ره‌نورد زریاب، تحلیل و معرفی دنیای درونی آدم‌های افغانستان در پنج دهه که بگذریم، به‌دلیل پیش‌کسوتی در معرفی داستان کوتاه مدرن در افغانستان و به‌خاطر تلاش قهرمانانه‌اش در جهت پاکیزه و نیرومند نگه‌داشتن زبان فارسی، ایشان استادی‌اند درخور احترام و نیکوداشت و خوش‌حالم که سرنوشت، مهره‌های اتفاق‌های زندگی را طوری چید که افتخار آشنایی با این استاد گرامی برایم میسر بود. دیر و شاد زی استاد زریاب گرامی.


از دهه‌ی سی خورشیدی، هنگامی که محمد داوود بر کرسی نخست‌وزیری افغانستان تکیه زد، لایحه‌ای تصویب شد که به‌موجب آن، نام نهادها، مؤسسات دولتی و غیر دولتی می‌بایست به زبان پشتو باشد و گویندگان سایر زبان‌ها (از جمله فارسی‌زبان‌ها) هم الزام داشتند هنگام سخن گفتن به‌زبان مادری خود، ازین اصطلاحات و نام‌های پشتو استفاده کنند. به کوشش روشن‌فکران نزدیک به این نخست وزیر، نام زبان، از فارسی به دری تغییر کرد و تلاش شد میان هم‌زبانی افغانستان و ایران دیواری ایجاد شود. این سیاست تا امروز هم ادامه دارد.


*جمله‌ی بالا را که به فارسی ترجمه کنیم این می‌شود: رئیس کل بانک افغانستان بامداد دی‌روز از خانه‌ی بینوایان دیدار و کودکستان آن مؤسسه را افتتاح و کمک نقدی بانک افغانستان را به رئیس‌ خانه‌ی بینوایان تحویل کرد.

حضرت وهریز‌‌‌‌
مترجم

زرياب‌ها كم می‌آيند و ماندگار می‌آيند

زرياب، اين پير فرزانه و اين ميراث‌دار روايت‌های كهنه‌ی كابل قديم، حق بس بزرگی بر ادبيات ما دارد و تاريخ ادبيات پارسی در فردای جريان داستان‌نويسی حساب و كتابی فراوان با اين مرد بزرگ خواهد داشت. استاد ره‌نورد زرياب به حق كه سهمش را در در فضای خفقان‌آور ادبيات داستانی، برای زنده نگه‌داشتن اين ميراث سترگ، بارها ادا كرده‌است و درس‌های بزرگي از كار پی‌هم و كار خستگی‌ناپذير برای نسل‌های امروز و فردای ادبيات به‌جا گذاشته‌است. زرياب روايت‌گر حادثه‌های فراموش شده‌ی كابل است و پيوند دهنده‌ی نابه‌سامانی‌های كابل ام‌روز، با سامان‌های ارزنده كابل دی‌روز. زرياب پس از اين یک فرد نيست؛ یک جريان مسئولانه از بازتاب سودای كابل است؛ یک روايت دست نخورده از گمشده‌های عاشقانه‌ی كابل. وقتی به عمر پُربار زرياب نگاه می‌كنم، حسرت می‌خورم كه چرا در نيمی از عمرِ رفته‌ام، كاری به پيمانه‌ی يك سال كار استاد زرياب نتوانسته‌ام انجام بدهم. اما می‌دانم كه زرياب‌ها كم می‌آيند و ماندگار می‌آيند و همين می‌شود بهانه‌ای برای تسلايم و راهی برای فرار از حسرت‌های فراوانم. استاد زرياب، اين قصه‌گوی صميميت‌های قديمی كابل تا دير زنده بماناد!

پرویز کاوه
مدیر مسئول روزنامه هشت صبح

تاریخ ادبیات داستانی افغانستان دست‌کم به دو دلیل نمی‌تواند ره‌نورد زریاب را فراموش کند. دلیل اول فضل تقدم او است. گزاف نخواهد بود اگر بگویم ما، در آخرهای دهه‌ی چهل خورشیدی، با داستان‌های کوتاه او و دو سه نویسنده‌ی دیگر وارد ادبیات مدرن داستانی شدیم. دلیل دوم، که از نظر من به اندازه‌ی دلیل نخستین اهمیت دارد، آفرینش پیوسته‌ی ره‌نورد است. داستان‌نویسی او فراز و فرودهای بسیاری داشته‌است. با این‌حال، آن‌چه در این میان مهم است، از نفس نیفتادن نویسنده‌ای است که در سفر و حضر دلش برای ادبیات فارسی تپیده است.

خسرومانی
نویسنده

در تاریخ ادبیات داستانی فارسی افغانستان، ره‌نورد زریاب اولین نویسنده‌ای است که طبق معیارهای نویسندگی مدرن داستان نوشته‌است، چنان‌که در مقایسه با داستان‌های زریاب آثار نویسندگان پیش‌تر از او داستان‌واره‌هایی بیش نیستند. برای همین داستان‌های زریاب تأثیرگذار می‌شوند و نویسندگان پس از او به‌ویژه آنانی‌که در داخل افغانستان می‌زیسته‌اند، به‌شدت از سبک نوشتن او تأثیر گرفته‌اند. هم موضوع تأثیرگذاری و هم غنا و تنوع موضوعی داستان‌های زریاب که در بین نویسندگان افغانستانی بی‌سابقه است، باعث می‌شود که با قاطعیت بتوان ادبیات داستانی فارسی افغانستان را به دو بخش، پیش از زریاب و پس از زریاب تقسیم کرد.

محمدآصف سلطان‌زاده‌‌
نویسنده

ما در وجود ره‌نورد زریاب، ادیب فرهیخته، بلند اندیش و صبوری را می‌بینیم که در رویارویی با اوضاع و حاکمیت گونه‌گون و متفاوت و ناخوشایند، به‌رغم همه دشواری‌ها و ناملایمات صرفاً به‌نیروی اراده پیروز است و با نخوت و تفرعنی یک‌سان در قبال وسوسه‌ها و دغدغه‌های زندگی واکنش نشان می‌دهد. اگر گه‌گاهی حالت افسردگی و فضای یأس سایه می‌گستراند، این حالت دیر دوام نمی‌آورد و یک چیز قاطع و جامع نیست… پای‌مردی ادبی ره‌نورد زریاب متأثر از رسالت سیاسی و اجتماعی اوست و نویسنده این مهم را با استادی و چیره‌دستی تمام و در طول نیم‌قرن فعالیت ادبی به‌اثبات رسانده‌است…

حسین فخری‌
نویسنده



نام استاد ره‌نورد زریاب هم‌زاد روزهای بیداری من در ادبیات است. سال‌های بی‌شماری گاه در نشریه‌های هفته‌وار کابل و گاه از طریق رادیو افغانستان داستان‌های استاد را یا می‌خواندم یا می‌شنیدم. داستان‌های استاد ره‌نورد با همین دو وسیله میان مردم راه یافت. او را بر سریر شهرت نشاند. این شاهی تا امروز دوام دارد.

وقتی داستان‌شان را در رادیو می‌خواندند؛ احساس می‌کردم که حالت بین خواب و بیداری دارم. قصه‌ها آشنا بود، بیش‌تر با درون‌مایه‌ی فقر مادی، فقر فرهنگی، عشق‌های ناممکن، ناممکن‌های عنعنوی و سنتی، اما بیانی تازه و بکر، فکر می‌کردم این جادوی نگارش است که این شرح کوتاه را تا چند روز مهمان ذهن من می‌سازد. بارها به‌یاد قهرمان‌های داستان‌های‌شان می‌افتادم و تا امروز نیز این اتفاق می‌افتد. خود استاد نیز داستان‌های‌شان را زیبا می‌خوانند و این هنر بزرگی‌ست. خوانش کار فهم دشوار را آسان می‌کند، و چگونگی خوانش می‌تواند در تخیل شنونده اثر ژرفی بگذارد. ما با دکلمه‌ی شعر آشنایم و از تأثیرش باخبر اما کم‌تر به اثر خوانش نثر توجه نشان داده‌ایم.

او نه تنها بهترین داستان‌نویس زبان فارسی‌ست بلکه یکی از نخبه‌نگارهای این زبان نیز است، و نه‌تنها آن و این است که او بهترین آگاه ادبی ما نیز است. آگاهی ژرف او از ادبیات کلاسیک فارسی و آشنایی و تسلط او بر ادبیات عربی و غربی سطح کارش را تا بلندای غیر قابل دسترس برای هم نسلانش و پیروانش بالا برده‌است. بی‌گمان سواد بالای اوست که اورا اثرگذارترین داستان‌نویس ساخته‌است.

خوانندگان کارهای ادبی و خبرنگاری و متن نگاری این نویسنده‌ی مورد علاقه‌ی‌شان را استاد می‌خوانند او بر حق استاد مسلم این عرصه‌است. من افتخار آشنایی با این ابر مرد عرصه‌ی ادبیات را از دیر زمانی دارم و شادم که نخستین برآمدم در مرکز فرهنگی گوته در کابل در حضور ایشان بود و در آن‌جا از زبان خودشان یک داستان کوتاه‌شان را نیز شنیدم.

دکتر حمیرا نکهت دستگیرزاده
‌‌شاعر


ره‌نورد زریاب را از دیر باز می‌شناسم، ایشان دوستِ صمیمی من و از اندیشمندانِ معاصرِ سرزمین ماست. او ویژگی های جالبی را در خود ترکیب کرده‌است، افزون بر اینکه ادیبِ توانا، هنرشناس و منتقدِ برجسته است از مطالعاتِ گسترده‌ی فلسفی نیز برخوردار است، همچنان عرفان خراسانی را می‌شناسد و در موردِ تحولاتِ فکری در حوز‌ه‌ی نظریه‌های اجتماعی فهم درخورِ ستایشی دارد.

زریاب را می‌توان از میراث‌دارانِ سنتِ عیاری در کابل به‌شمار آورد، او درویش‌صفت است و در پرتو اخلاق رواقی‌اش در برابرِ دستگاه‌های قدرت تمکین ننموده و روحیه‌ی پرسشگری و دادخواهی‌اش را نیز از دورانِ جوانی تاکنون حفظ نموده‌است، به‌همین جهت با وجودِ این‌که ارزشِ «آزادی» را ارج می‌گذارد به‌سنتِ انتقادی و آرمانِ «عدالت اجتماعی» نیز بسیار وفادار است.

زریاب گرچه به‌عنوانِ چهره‌ی مطرح داستان‌نویسی در افغانستان شهرت دارد، اما رگه‌هایی از عرفان انتقادی، نهیلیسم فلسفی و مشربِ چپ، در اندیشه‌ی او ترکیبِ خوشایندی را به‌نمایش گذاشته‌است، با همین ویژگی‌هاست که زریاب از سکوی باستان‌گرایی جاذبه‌های پسامدرن را تفسیر می‌کند و با اتکاء به فردوسی و خیام و حافظ بصیرت‌های نیچه و ویتگنشتاین را ستایش می‌کند و هم‌چنان از ضرورتِ بازخوانی منصفانه‌ی مارکس مشتاقانه سخن می گوید.

استاد زریاب شخصیتِ خوش محضر و صریح الهجه است، ایشان گنجینه‌ای از ادب و فرهنگ و فلسفه را در سینه‌اش جا داده‌است و زمانِ سخن گفتن به‌خوبی می‌نمایاند که با وجودِ پیشینه‌ی مطالعاتِ گسترده در زمینه‌های متنوع هنوز هم از رنج و لذتِ مطالعه دست نکشیده‌است، ایشان از آخرین تحولاتِ فکری معاصر آگاهی دارد و در جریان گفت‌وگو  اندیشه‌های بدیعی ارائه می‌کند.

از نظرِ من استاد رزیاب را دو چیز می آزارد: «تنهایی» و «بی احترامی به عدالت»؛  و یک چیز به‌حیرت وامی‌دارد: «هیچی»، او جزو سرمایه‌های معنوی مردم افغانستان و حوزه‌ی تمدنی ما به‌شمار می‌رود و باید گرامی داشته شود.

اشراق حسینی‌
فلسفه‌پژوه

بالاخره، سنگین‌ترین قسمت کوچ بار خانه هم به اپارتمان که نزدیک کوته سنگی به‌کرایه گرفته‌ام، انتقال یافت. انواع و سایزهای گونه‌گون کارتن‌ها- و در آن‌ها که جا نشد،، بوجی‌ها پُر از این مال سنگین من، هنوز هم در دهلیز اپارتمان بیهوش بیهوش و خسته خسته، بالای هم انبار شدند. بلی! این‌ها همه‌اش از نسل کتاب‌اند! اما هرچه از خود و محیط و این بار عزیز که مانند کودکان دنیای ذهن و آگاهی‌ام، آن‌ها را هرسو با خود برده‌ام، التماس و خواهش کردم، «نقش‌ها و پندارها» دوباره به من دست ندادند!

بیست سالِ…نه سی سال رفتند و خوابیدند، در آرشیف زمان…زمانِ که آگاهی ذهنی ما بدون آن واقعیت ندارد. ولی من نانوشته‌ها و ناگفته‌هایی دارم از آن «نقش‌ها» و آن جنس «پندارها» که باید دیگر از انحصار جهان احساس و روان من، آزاد شده و این حالت صدای سکوت، در اشکال حروف کلمات حلول یابد و باید بتوانم این کار را با مفاهیم آگاهی ذهنی، هماهنگ بسازم!

اما نیافتم…نیافتم تا باز با آن اقلیم که توسط کلمات سروده شده بود، داخل شوم و آنچه زیر پوست متن و استعاره و سمبول او کنایه، خاموش مانده‌اند، نبض درونی‌شان را بیرونی سازم.
آقای فردایس برایم زنگ زد تا چیزی مختصر ولی خودمانی در مورد استاد ره‌نورد زریاب بنویسم و با عجله بفرستم که ماشین‌های چاپ منتظر نماند!

ولی او سرگردان گفتن و سرودن خود است: گلنار و آینه، بعدش ماشین چاپ بی‌کار و بی‌صدا ماند تا «چهار گرد قلا گشتم، پایزیب طلا یافتم، پایزیب طلا یافتم» و…دوباره ماشین را آب و نان داد و او هنوز هم مانند کارگر قرن هژده، یا می‌سراید، یا معجون را که باید آرامش سازد، سر می‌کشد و یا برایت می‌گوید: خوب، چه دم داری…خوب میفامم، ساتکت تیر است…حالی خو تو هم از مقامات هستی!

نه، نشد! بگذار زریاب را چیزی بیابید و چیزی داشته باشید، که خود آن را تجربه می‌نماید.

پس خداحافظ.

اما خودش…خودش همان «بودنِ» هست که باید باشد؟

نه! ره‌نوردِ که از خدا تا آدم و از آدم تا خدا، منتشر است، منزل اولش بودن است و دومش، نانوشته خواهد بود: چون خدا قدیمی‌تر از نخستین نبض و صدا و واپسین‌تر از اخرین نام و نشان، «هست».
یعنی چه نزدیکی‌ای!
هااا…ی خاموشی، چه برکتی‌ست.

وفا سمندر


من و ره‌نورد و «دریا»

با نام و نبشته‌ی استاد ره‌نورد زریاب در کتاب درسی ادبیات دوره مکتب آشنا شدم، شاید صنف ششم درس می‌خواندم، که «دریا» را خواندم. داستانی از ره‌نورد (آن‌زمان نامش را ره‌نورد نوشته بودند) برای کودکی مثل من، این داستان بیش‌تر از یک متن آموزشی در کتاب قرائت بود، آن داستان دریایی را در ذهنم جاری ساخت، با قهرمان نوجوان داستان، که از دریا گذشته بود، نفس کشیدم و خودم را در محیط داستان احساس کردم. هنوز نمی‌دانستم  ره‌نورد چی معنا می‌دهد، از بزرگان پرسیدم ره‌نورد چی را می‌گویند؟ برادرم که اهل کتاب و داستان‌نویسی بود با تعجب گفت: نام یک نویسنده‌ی بزرگ است، چرا؟ گفتم می‌دانم که نام یک داستان‌نویس است، من داستان او را خوانده‌ام، اما معنای نام او را نمی‌فهمم…
 
چند روز بعد با برادرم به انجمن نویسندگان وقت رفتم و برعلاوه دانستن معنی ره‌نورد در محفلی او را از دور دیدم… 
سال‌ها گذشت و من آثار بیش‌تری از استاد ره‌نورد زریاب خواندم، بعدها سعادت ملاقات و حتا آموختن چیزهای زیادی از ایشان نصیبم شد، اما «دریا» هنوز در ذهنم جاری بود، دریایی که مرا با نام استاد ره‌نورد زریاب آشنا کرده بود.

آشنایی با استاد، بعدها به من آموخت، که آفریننده‌ی «دریا» تنها داستان‌نویس نیست، بلکه دانشی‌مردی‌ست، که ادبیات، هنر، زبان‌شناسی، فلسفه و روزنامه‌نگاری را تا مرز تخصص می‌داند و بیش‌تر از همه، مردی بزرگواری‌ست که نه‌تنها بایست به او احترام گذاشت، بلکه باید او را دوست داشت و به تجلیلش گرفت.

از استاد خاطرات خوش و به‌یاد ماندنی زیادی دارم، از سفرهای مشترک با او، از محافل و نشست‌های مشترک فرهنگی – ادبی و گفت‌وگوهایی در مورد ادبیات و نوشتن و خواندن و دانستن.

شاید یکی از خوش‌بختی های من این باشد، که در روزگار استاد زریاب زنده‌گی کرده‌ام، ایشان را دیده و سعادت داشته‌ام، که از او بیاموزم.
استاد هنوز هم می‌نویسد، می‌آفریند و آثارش را به نشر می‌دهد. من از نبشته‌هایش حظ می‌برم، می‌آموزم، حالا من خود، ره‌نورد نبشته‌های استاد هستم و می‌دانم که ره‌نورد چی معنایی دارد، و تا هنوز دریایی در ذهنم جاری‌ست که مرا با نام ره‌نورد آشنا کرده بود. دست و قلم استاد زریاب نویسا باد! و مارا توفیق آن، که از او بخوانیم و بیاموزیم.

یاهو!
عبدالغفور لیوال
کابل
از نویسندگان پشتو زبان افغانستان

هرنام بزرگی، یادآورنده چیزی در ذهن ما است، نام استاد ره‌نورد زریاب در ذهن من یاوآورنده‌ی کتاب و روشن‌گری است. وقتی می‌گویم ره‌نورد زریاب چیزهای فراوانی به ذهنم می‌آید و یک‌باره همه هجوم می‌آورند: زبان پارسی، تمثال فردوسی بزرگ پیش چشمم مجسم می‌شود و بعد دکلمه‌ی استاد از شاه‌نامه در گوشم طنین می‌اندازد:

کنون گر تو در آب ماهی شوی
و گر چون شب اندر سیاهی شوی

وگر چون ستاره شوی بر سپهر

ببری ز روی زمین پاک مهر

بخواهد هم از تو پدر کین من
چو بیند که خاک‌ست بالین من

بعد شرح استادانه‌ی زریاب است درباره‌ی شاهنامه و این قسمت از رزم‌نامه‌ی رستم و سهراب، که در ذهن من ادامه می‌یابد. بیهقی، حافظ، سعدی، فرخی سیستانی، قاآنی، احمدشاه مسعود، عبدالحی حبیبی، داستایوفسکی، مارکس، نیچه،  مدرنیته، و… دیگران و دیگر مسائلی در پیش چشمم مجسم می‌شوند و خاطره‌ها زنده می‌شوند که درباره هرکدام با استاد شب‌ها و روزها سخن گفته‌ام، بهتر است بگویم استاد سخن گفته‌است و من شنیده‌ام و آموخته‌ام. در عصر کنونی چنین پدیده‌ای نادر و کم‌یاب است که هم‌ بر مسائل قرآنی مسلط باشد و هم از فردوسی بگوید و به کارل مارکس و نیچه برسد و هم‌زمان بر ادبیات کلاسیک و معاصر جهان آشنا باشد و سخنی در این باره داشته باشد. نام استاد ره‌نورد زریاب برای من یک دایره المعارف کامل است، دایره المعارفی که بروز است و همیشه افزوده‌های امروزی در آن وجود دارد.


سه چهار نام انگشت‌شماری از تاریخ معاصر کشورم است که در ویترین ذهن من می‌توانم آنان را پهلوی نام بزرگان معاصر زبان پارسی چون استاد فروزان‌فر، مجتبا مینوی، عبدالحسین زرین‌کوب، پرویز ناتل خانلری، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، داریوش شایگان، صادق هدایت، احمد شاملو و… بگذارم، معروف‌ترین آنان نام استاد ره‌نورد زریاب است.

منوچهر فرادیس
نویسنده

خبرهای مرتبط

افتتاحیه‌‌ی پرشور «روزشمار نهایی» تام کروز در  جشنواره‌ی کن
جهان

افتتاحیه‌‌ی پرشور «روزشمار نهایی» تام کروز در  جشنواره‌ی کن

25 ثور 1404
نوروز در کلرمون‌فران فرانسه؛ روایتی از سه روز هم‌افزایی فرهنگ‌ها
افغانستان

نوروز در کلرمون‌فران فرانسه؛ روایتی از سه روز هم‌افزایی فرهنگ‌ها

7 حمل 1404 - بروز شده در 11 حمل 1404
سال‌گرد مرگ گاندی؛‌ گاندی برای ما چه پیامی دارد؟
فرهنگ

سال‌گرد مرگ گاندی؛‌ گاندی برای ما چه پیامی دارد؟

11 دلو 1403
از نیچه چه می‌توان آموخت؟
فرهنگ

از نیچه چه می‌توان آموخت؟

10 دلو 1403

تلویزیون دیار از سوی شماری‌از «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایه‌گذاری شده‌است. این‌رسانه هم‌اکنون روی پا‌ی‌گاه‌های دیجیتال، روی‌دادهای افغانستان و جهان را به زبان‌های فارسی، پشتو و انگلیسی روایت می‌کند و در نظر دارد تا به‌زودی پخش زنده‌ی اینترنتی و ماهواره‌ای اش را نیز آغاز کند.


© 2025 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم

افزودن لیست پخش جدید

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست

© 2024 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.