پندار بسیار معروفی که در میان عامه در مورد پیشرفت شایع است این است که پیشرفت طبیعی و قطعی است. یا بهعبارتی دگر؛ پیشرفت تضمین شدهاست و حرکت تاریخ نهایتاً به پیشرفت کشورهای توسعهنیافته و عقبمانده منتهی خواهد شد. اینکه چنین پنداری از کجا آمدهاست و ریشههای آن در کجاست سخن بعدیست، اینک بایست این پرسش را تدقیق کرد و سویههای متفاوت آن را اندکی بیشتر شکافت تا روشنتر شود که آیا همیشه میتوان به پیشرفت مطمئن بود. و اینکه نقشِ عقبگرد بر روی تاریخ و فرهنگ یک جامعه، چگونه نقشیست.
نخست اینکه وجود و موضوعیت عقبگردها در تاریخ بسیار روشنتر از آن است که بخواهیم با تکیه بر درک معمول از ایدهي پیشرفت آن را انکار کنیم. نمونههای بارز عقبگرد در تاریخ را میتوان همین بازگشت جامعهی افغانستان به – دستکم – دههها قبل از زمان بازگشت طالبان بهقدرت دانست. اما کسانیکه طرفدارانِ فهم هگلی از تاریخ و ایدهی پیشرفت هستند – هگلیان اُرتدکس – چنین چیزهایی را «مکر عقل» میدانند و باور دارند که این عقبگردها نسبیاند و حرکت رو به جلوی تاریخ کماکان ادامه دارد.
اما آیا چنین ادعایی دقیق است؟ آیا میتوان باور داشت که تاریخ در همه حال رو به پیشرفت دارد؟ پیشرفت در این بافتار چه معنایی را ارائه میکند؟ آیا پیشرفت همان رشد کیفیت و کاربرد تکنالوژی و صنعت است؟
ایدهی پیشرفت که یکی از اصلیترین ایدههای مدرنیته بهحساب میآید و تاثیر بهسزایی بر روی تحقق انقلاب صنعتی داشتهاست، در پایان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، توسط اندیشمندان بسیاری مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاست. از این شمار میتوان به فریدریش نیچه، زیگموند فروید، مارتین هیدگر و تئودور آدورنو اشاره کرد. البته اهمیت نقد این چهار تن در بررسی و واکاویِ سویههای فرهنگی ایدهی پیشرفت در بافتار مدرنیته است، وگرنه مدرنیته منتقدان اقتصادی و علمی نیز داشتهاست.
از این میان، نقد آدورنو بر فهم مدرن از ایدهی پیشرفت در مقام انبوهی تولید کالاهای گونهگون فرهنگی ارزنده و مهم است. آدورنو باور دارد که در پارادایم فکری مدرن، ایدهی پیشرفت گره خوردهاست به شمارِ کارخانهها و تولیدات آنها، پیشرفت در این معنا همان افزایش تولید ناخالص داخلی و سرانهی شهروندان جوامع گونهگون بشریست. آدورنو با زیرکی تمام این فهم را زیر پرسش میبرد و به معیار قرار گرفتنِ فرایند صنعتیشدن، زندگی مدرن را به «بیمعنایی» و پوچی متهم میکند. اتهامی که با گذر زمان درستی خود را بهسرعت آشکار کردهاست.
نکتهی مهم این است که رشد صنعت در یک جامعه را بههیچرو نباید در مقامِ «پیشرفت» آن جامعه و یا «تعالی» آن جامعه دانست. ممکن است یک جامعهای در اوجِ رشدِ صنعتی، بهلحاظ فرهنگی همچنان در عقبماندگی بهسر ببرد. مصداق بارز این مورد را میتوان وضعیت کشورهای متمول و سرمایهدار عرب دانست.
اما حتا در همین فهم متعارف نیز، چنانچه تاریخ بهدرستی و بیشتر از یکبار نشان دادهاست؛ هیچ تضمینی به رشد صنعتی و اقتصادی کشورهای توسعهنیافته وجود ندارد. اگر منافع ابرقدرتهای نظامی و اقتصادی جهان بهعقبماندگی یک جامعه و کشور حکم کند، بیتردید آن کشور هرگز از منجلاب فقر و بدبختی بیرون نخواهد آمد و تاریخ در این مورد مسئولیتی نداشته و نخواهد داشت.
پس نمیتوان در انتظارِ خام «دهههای» آینده برای پیشرفت یک جامعه نشست و از اکنون و امروز رفع مسئولیت کرد. تاریخ دستِ جامعهای درحالِ سقوط را نمیگیرد و اگر خودِ جامعه تکانی نخورد، به فروشد ادامه خواهد داد.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.