English
پخش زنده
جمعه 28 سنبله 1404
تلویزیون دیار
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • روایت فرجام: صندوق نامه‌های شما
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • روایت فرجام: صندوق نامه‌های شما
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
تلویزیون دیار
پخش زنده

خانه‌ای که پشت درهای بسته معامله شد

محمدعلی حسینی

24 اسد 1404
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
0 0
خانه‌ای که پشت درهای بسته معامله شد

Photo: Giuseppe Cacace/AFP via Getty Images

اشتراک‌گذاری با رمز کیوآراشتراک‌گذاری در فیس‌بوکاشتراک‌گذاری در توییتر

امروز، وقتی خواستم خاطرات آن روز «تلخ و تاریک» را بنویسم، نمی‌دانستم از کجا و چگونه آغاز کنم. واقعیت این است که هر بار به آن روز و روزهای منتهی به آن فکر می‌کنم، کوهی از درد و رنج سراسر وجودم را فرا می‌گیرد. جنگ و خون‌ریزیِ دوامدار و روی‌کار آمدن گروه «افراطی و بنیادگرای طالبان»، چالش‌های بی‌شماری را برای مردم افغانستان به‌همراه داشته‌است.

اگر به آن روزها و آنچه در سال‌های گذشته رخ داد نگاهی بیندازیم، افغانستانِ پیش از فروپاشی، با همه‌ی زخم‌ها، دردها و رنج‌ها همچنان ایستاده بود، نفس می‌کشید و راهی برای ادامه‌ی حیات خود جست‌وجو می‌کرد.

شهرها، با وجود دود و بوی باروت، هنوز زنده بودند. هر صبح، صدای کودکان مکتبی که مانند گنجشک‌ها در کوچه‌ها می‌خواندند، به گوش می‌رسید. صدای پای پدرانی که به امید لقمه‌ نانی حلال به سوی کار می‌رفتند شنیده می‌شد. مادرانی که با شوق، وسایل و خوراک فرزندان و همسران‌شان را برای رفتن به کار و مکتب آماده می‌کردند. با همه‌ی نابسامانی‌ها، در نگاه مردم -هرچند خسته و غبارآلود- جرقه‌ای از امید به فردایی بهتر دیده می‌شد.

اما همزمان، فعالیت‌های تخریبی طالبان روزبه‌روز بیشتر می‌شدند. شور و شوق مردم به‌تدریج با شدت گرفتن جنگ و ویرانی، و نیز معامله‌گری‌ها و امتیازدهی‌های پشت درهای بسته -که در آن مردم کاملاً کنار گذاشته شده بودند- به ترس و نگرانی بدل شد. سقوط کابل ناگهانی نبود؛ هر روز بوی خیانت و خبر خاموشی جبهه‌ها در ولایات به مشام می‌رسید. با این حال، دل کابلیان به «نیروهای امنیتی و سیاست‌گران به مردم!» گرم بود.

من هم مثل همیشه، با وجود خبرهای نگران‌کننده، به کار می‌رفتم و با شوق ادامه می‌دادم. از خانه تا دفتر و برعکس، همیشه اضطراب انفجاری دیگر رهایم نمی‌کرد، با آن‌هم با انگیزه کار می‌کردم. اگر روزی انفجار رخ می‌داد، همان لحظه ده‌ها تماس از خانواده برای اطلاع از حالم می‌رسید. روزهای شور کار و ترس ناامنی، در کنار هم، به عادتی تلخ بدل شده بود.

تا این‌که یک روز، هنگام کار، ناگهان صدای همکارانم بلند شد. گفتند همه از وزارت بیرون شده‌اند و فقط ما مانده‌ایم. با تعجب پرسیدم: چرا؟، هنوز که تا پایان وقت زیاد مانده.» با عجله گفتند: «مگر خبر نداری؟ طالبان داخل کابل شده‌است.» برای اطمینان به حیاط وزارت رفتم و دیدم واقعاً همه با ترس و شتاب از ساختمان بیرون می‌روند. به دفتر برگشتم، وسایل شخصی‌ام را برداشتم، اسناد مهم و محرمانه وزارت را در صندوق گذاشته، قفل کردم و بیرون آمدم.

آمدن طالبان محصول «توافق دوحه» بود؛ توافقی که دروازه‌های شهر و قدرت سیاسی را به روی گروهی باز کرد که سال‌ها با انفجار و انتحار، هزاران انسان را کشته بودند. روز فروپاشی دولت، گویی قیامت برپا شده بود؛ مردم آشفته، بی‌هدف می‌دویدند و به‌دنبال پناهگاه بودند.

طالبان -با ظاهر آشفته، موهای ژولیده، لباس‌های چرک و چهره‌های خشن- وارد کابل شدند؛ چهره‌هایی که به‌نظر می‌رسید سال‌ها آب و شهر را ندیده‌اند. حضورشان برای مردم مانند دیدن «موجودات هولناک» بود. در چشم کابلیان، آن‌ها «زامبی‌هایی» بودند که با ورودشان همه چیز -آرزوها، اهداف، زندگی و امید- را نابود کردند و دیدن‌شان برای مردم وحشت‌آور بود.

هیچ‌کس باور نداشت این سقوط، چنین بی‌رحم و ویران‌گر باشد؛ سقوطی که ملتی را به قرون وسطی پرتاب کند. پس از آن، برای خروج از کشور تلاش زیادی کردم، اما نتوانستم و در کابل ماندم. در روزهای بعد، تصاویر هجوم مردم به فرودگاه‌ها، سقوط از هواپیماها، و چهره‌های خاک‌آلود و چشم‌های هراسان، مانند خنجری بر قلبم بود. مردم فهمیدند که خون‌ها و فداکاری‌ها نه در میدان جنگ، بلکه در یک معامله‌ی سیاسی از بین رفته است.

با روی‌کار آمدن طالبان، فرار مغزها و نخبگان شدت گرفت. خطرات جانی، انتقام‌جویی طالبان، گسترش افراط‌گرایی، نبود فرصت‌های شغلی، فقر، بی‌ثباتی سیاسی و نبود بستر امن سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، مهم‌ترین دلایل این موج مهاجرت بود. کسانی که نمی‌توانستند با ایدئولوژی و رفتار طالبان کنار بیایند، آینده‌ای برای خود نمی‌دیدند و ناچار کشور را ترک می‌کردند.

طالبان با گرفتن آزادی‌های مدنی، سرکوب مردم، بازداشت‌های خودسرانه و سلب حقوق انسانی، افغانستان را به زندانی بزرگ برای همه کسانی که طالبانی نمی‌اندیشند، تبدیل کردند. افغانستان اکنون بی‌نظم‌تر، منزوی‌تر و بحران‌زده‌تر از همیشه است.

من هم پس از مدتی نتوانستم زندگی زیر سایه تفکر طالبانی را تحمل کنم و مانند هزاران هم‌وطن، راه دشوار مهاجرت را به بهای جان برگزیدم. هر نخبه‌ای که می‌رود، «مرگ را در کف» می‌گیرد اما ترجیح می‌دهد زیر حاکمیت طالبان زندگی نکند. فصل مهاجرت آغاز شد. میلیون‌ها تن خانه‌های‌شان را رها کردند.

اما رفتن آسان نیست؛ مهاجرت، آغاز رنجی بی‌پایان است. افغانستان، با همه ناامنی‌ها و فقرش، خانه بود. جایی که با وجود همه‌ی کمبودها، انسان خود را صاحب سرنوشتش می‌دانست. سقوط افغانستان، نه فقط سقوط یک دولت یا ارتش، که فروپاشی رویای ساختن کشور با دستان خودمان بود.

وقتی طالبان وارد کابل شدند، نه‌فقط پرچم سه‌رنگ را به پرچم سفید بدل کردند، بلکه از آن، کفنی ساختند برای دفن رویای یک نسل. چهار سال گذشته، ما چون برگ در باد پراکنده شدیم. در این پراکندگی، حس مشترک ما بی‌وطنی است؛ احساسی که ما را از همه‌ی آرزوها و معنای زندگی جدا کرده است.

امروز، در اتاق کوچکی در پاریس، این خاطرات را می‌نویسم و هنوز تصویر آن روزهای شوم پیش چشمم زنده است. درد بی‌وطنی، درد آوارگی، و درد فروپاشی رویاها در من زنده است. وقتی بیرون می‌روم و متروها، قطارهای سریع‌السیر، تراموی‌ها و سازه‌های مدرن پاریس را می‌بینم، ناخودآگاه از دلم آهی می‌کشم که کاش کابل ما هم چنین می‌داشت.

اما کابل چیست که این‌همه درباره‌اش می‌گویند؟ شاید همان جایی است که در آن رشد کردیم و رویاها و آرزوهای‌مان از آن سرچشمه گرفت. جایی که خانواده‌های‌مان در آن زندگی می‌کنند. این نوشته را با همین پرسش به پایان می‌برم و برای همه‌ی هم‌وطنانم در سراسر جهان آرزوی سلامتی دارم، به امید روزی که همه‌ی ما به خانه خود بازگردیم و رویاها و آرزوهای تازه‌ای بسازیم.

خبرهای مرتبط

ترمپ: پایگاه هوایی بگرام را بازپس می‌گیریم
افغانستان

ترمپ: پایگاه هوایی بگرام را بازپس می‌گیریم

27 سنبله 1404
طالبان: با اداره‌های استخبارات روسیه، چین، امریکا و اروپا ارتباط داریم
افغانستان

طالبان: با اداره‌های استخبارات روسیه، چین، امریکا و اروپا ارتباط داریم

27 سنبله 1404
طالبان به دبیرکل ملل متحد: معلومات اسلامی خود را افزایش بده
افغانستان

طالبان به دبیرکل ملل متحد: معلومات اسلامی خود را افزایش بده

27 سنبله 1404
طالبان از آزادی ۷۰۰ زندانی افغانستان از پاکستان خبر داد
افغانستان

طالبان از آزادی ۷۰۰ زندانی افغانستان از پاکستان خبر داد

27 سنبله 1404

تلویزیون دیار رسانه‌ای پیشرو است که به دست روزنامه‌نگاران در تبعید افغانستان بنیان‌گذاری شده و به‌عنوان صدایی جسور برای آزادی بیان و روزنامه‌نگاری مستقل شناخته می‌شود. این رسانه با حضوری پررنگ در بسترهای دیجیتال، تازه‌ترین خبرها و روایت‌های تاثیرگذار از افغانستان و فراتر از آن را به مخاطبان ارائه می‌کند. پخش زنده‌ی اینترنتی دیار هم‌اکنون در سراسر جهان در دسترس است.


© 2025 تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم

افزودن لیست پخش جدید

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • برگه نخست
  • تمهید
  • خبر
    • افغانستان
    • جهان
  • اقتصاد
  • فرهنگ
  • دانش
  • نگاه شما
  • ورزش
  • ویژه‌نامه‌ها
    • روایت فرجام: صندوق نامه‌های شما
    • شهرخوانی
    • زنان
    • حقوق بشر
    • پناهندگان
  • چند رسانه‌ای
    • عکس
    • ویدئو
    • پادکست

© 202۵ تلویزیون دیار. تمامی حقوق محفوظ است.

English