تصمیم اعلامشدهی امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین، در صورت تحقق، نقطهی عطفی در تحولات دیپلوماسی خاورمیانه و روابط قدرتهای بزرگ محسوب خواهد شد. این اقدام نه تنها معنایی حقوقی و نمادین برای فلسطین و اسرائیل دارد، بلکه نشانهای از تغییر رویکرد اروپا در قبال بحران مزمن خاورمیانه و فاصلهگیری تدریجی آن از سیاستهای ایالات متحده است. تحلیل این تحول مستلزم بررسی همزمان سه محور کلیدی است: سنت سیاست خارجی فرانسه و جایگاه آن در اتحادیهی اروپا، مناسبات پیچیدهی این کشور با دولت ترمپ، و اثرهای احتمالی آن بر نظم چندقطبی نوظهور جهانی.
از منظر تاریخی، فرانسه یکی از معدود قدرتهای غربی است که همواره تلاش کرده میان حمایت از اسرائیل و همبستگی با آرمان فلسطین توازن برقرار کند. از دههی ۱۹۶۰ و دوران شارل دوگل، پاریس بهعنوان معمار سیاست «استقلال راهبردی» شناخته شد و برخلاف لندن و واشنگتن، سیاستی یکجانبه در خاورمیانه در پیش نگرفت. در سالهای پسین نیز فرانسه با حمایت از راهحل دوکشوری و مخالفت با الحاق سرزمینهای فلسطینی به اسرائیل، نقش میانجی اخلاقی در منازعه ایفا کرده است. تصمیم کنونی مکرون برای رسمیتبخشی به فلسطین امتداد همین سنت است، اما ابعاد ژئوپلیتیک آن به دلیل تغییرات بنیادین نظم جهانی، گستردهتر از نمونههای پیشین خواهد بود.
در بعد روابط فراآتلانتیک، این تصمیم تقابل آشکاری با سیاستهای دولت ترمپ ایجاد میکند. ترمپ از زمان بازگشت به قدرت، سیاست حمایت بیقید و شرط از اسرائیل را دنبال کرده و هرگونه گام به سوی رسمیتیافتن فلسطین را «خیانت به امنیت اسرائیل» دانسته است. به رسمیت شناختن فلسطین توسط فرانسه نه تنها فاصلهی دیپلوماتیک پاریس و واشنگتن را افزایش خواهد داد، بلکه ممکن است به اقدامات تلافیجویانهی امریکا منجر شود؛ از تهدید به تحریم کالاهای فرانسوی تا محدودیت در همکاریهای دفاعی و اقتصادی. با این حال، مکرون بهنظر میرسد این ریسک را برای بازتعریف نقش فرانسه در عرصهی جهانی پذیرفته است و میکوشد تصویری از کشوری «مستقل و پیشرو» در چندجانبهگرایی ارائه دهد.
این تصمیم برای اتحادیهی اروپا نیز پیامدهای چندلایه خواهد داشت. اتحادیهی اروپا تاکنون نتوانسته در موضوع فلسطین موضعی واحد اتخاذ کند؛ برخی کشورها مانند اسپانیا، ایرلند و ناروی پیشتر به رسمیت شناختن فلسطین را اعلام کردهاند، در حالی که آلمان و کشورهای اروپای شرقی همچنان مخالفاند. اقدام فرانسه میتواند این شکافها را عمیقتر کند، اما در عین حال، فرصتی برای رهبری پاریس در سیاست خارجی اروپا فراهم میسازد. با تضعیف نقش آلمان بهدلیل تمرکز بر مسائل اقتصادی و داخلی و خروج بریتانیا از اتحادیه، فرانسه میتواند ابتکار عمل را به دست گرفته و اتحادیه را به سمت موضع فعالتری در خاورمیانه سوق دهد. اگر این رهبری شکل گیرد، ممکن است شاهد تغییر در سیاست مشترک اتحادیهی اروپا و حمایت آشکارتر از راهحل دوکشوری باشیم.
در سطح منطقهای، به رسمیت شناختن فلسطین توسط یک قدرت غربی با جایگاه دائم در شورای امنیت، مشروعیت بینالمللی دولت فلسطین را تقویت کرده و فشار بر اسرائیل برای بازگشت به مذاکرات صلح را افزایش میدهد. این اقدام ممکن است به ایجاد «اثر دومینویی» منجر شود؛ کشورهای دیگری در اروپا و جنوب جهانی، که تاکنون در موضعی میانه بودهاند، به دنبال فرانسه این مسیر را در پیش گیرند. چنین روندی میتواند توازن قوا در نهادهای بینالمللی، از جمله شورای امنیت و مجمع عمومی، را به نفع فلسطین تغییر دهد و زمینهی طرح قطعنامههای الزامآور جدید علیه اسرائیل را فراهم آورد.
اما این اقدام برای فرانسه بدون هزینه نخواهد بود. تنشهای احتمالی با ایالات متحده، فشار لابیهای حامی اسرائیل و واکنشهای تند داخلی از سوی برخی گروههای سیاسی میتواند چالشآفرین باشد. از منظر امنیتی نیز احتمال افزایش تهدیدات سایبری یا تبلیغاتی علیه منافع فرانسه وجود دارد. در عین حال، این اقدام میتواند روابط فرانسه با کشورهای عربی و اسلامی را تقویت کرده و فرصتهای اقتصادی، بهویژه در بخش انرژی و سرمایهگذاری، ایجاد کند. این ترکیب فرصت و تهدید، تصمیم مکرون را به یکی از پرریسکترین و در عین حال راهبردیترین گامهای دیپلوماسی فرانسه در دهههای پسین تبدیل کرده است.
در سطح کلانتر، این تحول نشانهای از تغییرات عمیقتر در نظم بینالمللی است. جهان در حال حرکت به سوی چندقطبی شدن است و اروپا، بهویژه فرانسه، بهدنبال فاصله گرفتن تدریجی از سیاستهای یکجانبهگرایانه امریکا است. رسمیتبخشی به فلسطین در چنین چارچوبی نه تنها یک موضعگیری اخلاقی، بلکه ابزاری برای تثبیت هویت مستقل اروپا در برابر قطبهای سنتی قدرت است. این حرکت میتواند آغازگر روندی باشد که در آن اروپا نقش فعالتری در مدیریت بحرانهای جهانی بر عهده بگیرد و به بازتعریف جایگاه خود در نظام بینالملل کمک کند.
جمعبندی هم این که به رسمیت شناختن فلسطین توسط فرانسه، اگرچه حرکتی نمادین به نظر میرسد، اما پیامدهای ژرفی برای سیاست جهانی خواهد داشت. این اقدام، ضمن تقویت مشروعیت بینالمللی فلسطین و فشار بر اسرائیل، روابط فرانسه با ایالات متحده را وارد مرحلهای جدید از تنش و رقابت میکند، اتحادیه اروپا را با چالشهای جدیدی در همگرایی سیاست خارجی روبهرو میسازد و در نهایت، به روند چندقطبی شدن نظم جهانی شتاب میبخشد. فرانسه با این تصمیم، خود را در جایگاه قدرتی قرار میدهد که میخواهد هم صدای عدالت در خاورمیانه باشد و هم رهبر یک اروپا مستقل و چندجانبهگرا در عرصه بینالملل؛ جایگاهی که تحقق آن نه تنها به هوشمندی دیپلوماتیک پاریس، بلکه به واکنشهای پیچیدهی بازیگران جهانی در ماهها و سالهای پیشرو بستگی خواهد داشت.
مطالب منتشرشده در بخش «نگاه شما» بازتاب دیدگاههای نویسندگان است و الزاماً بیانگر موضع رسمی دیار نیست.