هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان، در سخنرانیاش به مناسبت عید قربان در قندهار، مسئولیت «امارت طالبان» را نه خدمترسانی، نه توسعه، و نه پاسخگویی به نیازهای مادی مردم، بلکه «نشان دادن دین، شریعت، قرآن و علوم دینی» به مردم دانست. او تاکید کرد که ماموریت اصلی مسئولان حکومت، «هدایت دینی مردم» است.
رهبر طالبان گفت: «مسئولیت امارت این است که به شما راهی را نشان بدهد که به نفع دنیا و آخرتتان باشد. به شما دین را نشان بدهد… شریعت را نشانتان بدهد، قرآن را نشانتان بدهد، علوم دینی را نشانتان بدهد، حقوقتان را به شما تامین کند، از مظلوم دفاع کند و عدالت کند.»
در این تعریف، هیچ نشانهای از وظایف معمول یک دولت در عصر مدرن، از تامین خدمات عمومی گرفته تا حمایت از حقوق مدنی و سیاسی، به چشم نمیخورد. سخنان آخندزاده نشان میدهد که در حاکمیت طالبان، دولت یک نهاد «دینی-مبلغ» است، نه خدمتگزار اجتماعی.
این نگاه، در تضاد با اصول پایهای حکمرانی خوب در دنیای امروز است. نهادهای بینالمللی مانند بانک جهانی و سازمان ملل، حکمرانی خوب را بر پایهی شفافیت، پاسخگویی، مشارکت، حاکمیت قانون، مبارزه با فساد و خدماترسانی به مردم تعریف میکنند. اما آنچه آخندزاده بهعنوان مسئولیت حکومت تعریف میکند، بیشتر به یک «نهاد مذهبی متمرکز» شباهت دارد تا دولت. چیزی که در آن، بیشتر تاکید بر «اطاعت»، «هدایت دینی»، و «حفظ وحدت از طریق تبعیت» است تا پاسخ به نیازهای واقعی و روزمرهی مردم.
آخندزاده افزود که مسئولانی که تعیین شدهاند، «نه برای ظلم و پایمال کردن عزت مردم»، بلکه برای نشان دادن دین و شریعت آمدهاند. اما در عمل، عملکرد طالبان طی سه سال گذشته، از تعطیلی مکاتب دخترانه، محدودسازی آزادی زنان، سرکوب رسانهها و حذف کامل گروههای غیروابسته از ساختار قدرت، بازتابدهندهی یک حاکمیت سختگیر، بسته و غیرپاسخگو است که نه تنها از ارائهی خدمات عمومی ناتوان است، بلکه بسیاری از نیازهای جامعه را نادیده گرفته است.
او همچنین از مردم خواست که وظیفهی شان «اطاعت از امیران» باشد، البته مشروط بر آنکه فرمانهای امیران مخالف شریعت نباشد: «مسئولیت شما این است که از امیرانتان اطاعت کنید. آن امری که مخالف شریعت نباشد، اطاعت کنید.»
اما او هیچ اشارهای به سازوکار نظارت، پاسخگویی یا مشارکت عمومی در انتخاب و برکناری این امیران نکرد. در چنین فضایی، «اطاعت» جانشین «مسئولیتپذیری» شده است و رابطهی حکومت و مردم، از جنس موعظه است نه قرارداد اجتماعی.
آخندزاده همچنین گفت که «حاکمان باید مردم را مثل اولاد خود بدانند» و «مردم هم باید طالبان را پدر خود بدانند»؛ الگویی که در آن نه تنها اصل برابری شهروندان با حاکمان زیر سوال میرود، بلکه توقع وفاداری یکطرفه جای حق انتقاد، مشارکت یا انتخاب را میگیرد.
در حالیکه فقر، بیکاری، بحران بهداشت و آموزش، و انزوای سیاسی افغانستان را به مرز بحران انسانی شدید رسانده، رهبر طالبان همچنان بر نقش تربیتی دینی حکومت اصرار دارد و هیچ راهکار عملی، اقتصادی یا اجتماعی برای بهبود وضعیت کشور ارائه نمیدهد.
سخنان او، تصویری روشن از دیدگاه طالبان به دولتداری ارائه میدهد؛ جایی که مسئولیت حکومت، نه رفاه مردم، که «هدایت عقیدتی» آنان است؛ نه پاسخ به بحران، بلکه تکرار فرمان اطاعت.