در روزهای پسین عکسها و نوارهای ویدیویی فراوانی از زنان افغانستان با لباسی که ندیمهها در کتاب «سرگذشت ندیمه» اثری برجسته از نویسندهی کانادایی مارگارت اتوود میپوشند، در شبکههای اجتماعی دست به دست میشوند. ردای سرخ با کلاه بالدار؛ لباسی که رنگ سرخ آن نمادی از «باروری و نقش تولید مثل» ندیمهها در جمهوری گیلاد (سرزمین زادهی تخیل نویسنده و جایی که داستان در آن میگذرد) است و کلاه سفید که برای محدود کردن دید محیطی و نشان دادن اطاعت و انزوای آنان طراحی شده است. لباسی که به یکی از نمادهای برجستهی این کتاب و جنبشهای مدرن مرتبط با حقوق زنان تبدیل شده است. اما شباهت جمهوری گیلاد مارگارت اتوود با امارت طالبان در چیست و زنان افغانستان با پوشیدن این لباس چه میخواهند بگویند؟
سرگذشت ندیمه اثری برجسته از نویسندهی کانادایی مارگارت اتوود است که نخستین بار در سال 1985 منتشر شد. این کتاب بهعنوان یکی از اثرهای کلاسیک ادبیات معاصر شناخته میشود و موضوعاتی چون قدرت، سرکوب، جنسیت و آزادی را در قالب داستانی علمی-تخیلی و دیستوپیایی (ویرانشهری یا پادآرمانشهری) بررسی میکند. کتابیکه یک هشدار برای جوامع انسانی است و نشان میدهد چگونه افراطگرایی، از دست دادن آزادیهای مدنی و نادیده گرفتن حقوق انسانی میتواند به یک دیستوپیای واقعی منجر شود. اثری که در عین تلخی و تاریکی، به قدرتِ «مقاومت و امید» تاکید دارد.
داستان در کشوری خیالی به نام گیلاد (جلعاد یا جلید) میگذرد که پس از یک کودتای دینی پایهگذاری شدهاست. گیلاد، حکومتی تمامیتخواه با ایدئولوژی مذهبی افراطی، زنان را از حقوق فردی و اجتماعی محروم کرده و آنها را بر بنیاد نقشهای تولید مثل، خانهداری و خدمات جنسی طبقهبندی میکند: همسران، مارتاها، عمهها، مراقبان، غیرزنها و ندیمهها. از این میان زنان «ندیمه» که توانایی باروری دارند، تحت کنترل شدید قرار گرفته و وظیفهای جز فرزندآوری برای «نخبگان» ندارند.
اُفرد، شخصیت اصلی و راوی داستان، یکی از ندیمههاست. او در تلاش است تا زندگی پیشیناش، شامل خانواده و آزادیهای فردی خود را به یاد بیاورد، در حالی که بهگونهی روزانه با سرکوب، خشونت و شرایط غیرانسانی روبهرو میشود. کتاب از زبان او روایت میشود و خواننده را با خاطرات و تجربیاتاش از زندگی در گیلاد آشنا میسازد.
این داستان بهگونهای نمادین به سرکوب زنان و محدودیتهایی که بر بنیاد جنسیت بر آنها تحمیل میشود، میپردازد، در جامعهای که با استفاده از مذهب و ایدئولوژی، قدرت در دست گروهی خاص قرار گرفتهاست. گروهیکه از سرکوب دیگران برای حفظ این قدرت استفاده میکند، با آنهم اما، در دل این سرکوب و خفقان، شخصیتهای کتاب به روشهای مختلف برای بازپسگیری آزادی تلاش میکنند.
این کتاب از زمان انتشار تاکنون بهعنوان نقدی بر حکومتهای استبدادی، تبعیض جنسیتی و افراطگرایی مذهبی مطرح شده و در برنامههای درسی بسیاری از کشورها تدریس میشود.
در دهههای پسین، این رمان بهویژه در میان جنبشهای فمینیستی محبوبیت بیشتری یافته و از لباس ندیمه بهعنوان نمادی برای اعتراض علیه تبعیض و قوانین سرکوبگرانه استفاده شدهاست.
اکنون زنان معترض افغانستان نیز با اجرای این کنش نمادین و پوشیدن لباس ندیمهها، نارضایتی خود را از «تفکر و عملکرد طالبان» ابراز میکنند و میگویند که زندگی آنها تحت سلطهی «پندار، گفتار و رفتار زنستیزانهی طالبان» به «ندیمهشدن و ندیمهماندن» تنزل یافته است.
این زنان میگویند که در سهسال حاکمیت طالبان در افغانستان «آپارتاید جنسیتی» این کشور را به سرزمین «یک قطبیِ مردانه» تبدیل کرده است، طوری که زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان بهگونهی کامل از میان رفته و چشم انداز آیندهی زیر حاکمیت طالبان نیز برای آنان «تاریک و مبهم» است.
این زنان همچنین تاکید میکنند که طالبان در این سالها اعتراضهای داخلی زنان را با بازداشت، شکنجه و تجاوز سرکوب کردهاند و اعتراضهای بیرونی نیز نتواستهاند تاثیری ملموس داشته باشند. با این حال، این رفتارهای «سرکوبگرانه» هرگز از عزم و پایداری زنان در اعتراض به «شرایط تحمیلی طالبان» نکاستهاست.
این زنان همچنان خواستار برگشت به زندگی شایسته و سزاوار خود شدهاند.
این اعتراضها در حالی صورت میگیرند که بسیاری جمهوری گیلاد در کتاب «سرگذشت ندیمه» و امارت طالبان را نمونههای مشابهی از حکومتهای تمامیتخواه و ایدئولوژیک میدانند. یکی در قالب تخیل و دیگری در عالم واقع. هر دو رژیم بر بنیاد اصول سختگیرانهی مذهبی و اجتماعی بنا شدهاند که در آنها زنان به شدت محدود و حقوق فردی و اجتماعیشان سرکوب میشود. در گیلاد، زنان به عنوان ندیمهها برای تولید مثل و خدمت به مردان مورد استفاده قرار میگیرند، و در حاکمیت طالبان نیز زنان از همهی حقوق شان محروماند. هر دو رژیم با تفسیر خاصی از دین، جوامع خود را تحت کنترل قرار داده و مخالفتها را سرکوب میکنند.