فرصت دوباره در سیاست، امری نادر است. در تاریخ روسایجمهور آمریکا، این شانس تنها یکبار پیش از دانلد ترمپ و در اواخر قرن نوزدهم به گروور کلیولند داده شده بود. در انتخابات ۲۰۲۴، ترمپ فرصتی بینظیر یافت تا گذشتهی خود را بازبینی کرده، از اشتباهات درس بگیرد و در مسیر تصمیمگیریهای آینده اصلاحاتی بنیادین انجام دهد. افغانستان، یکی از فرصتهاست که نیازمند توجه اوست.
خروج نابسامان و شتابزدهی امریکا از افغانستان در آگستِ ۲۰۲۱، همچنان لکهی تاریکیست بر اعتبار و احترام بینالمللی ایالات متحده. امریکا مجبور نبود که بدانشیوه از افغانستان خارج شود. این خروج، مسئولیتی است که عمدتاً بر عهدهی دولت جو بایدن قرار دارد. بااینحال، بدون ملاحظهی نقش دور نخست ریاستجمهوری ترمپ در این خروج، داستان ناکامل میماند.
در فبروری ۲۰۲۰، ترمپ با طالبان توافقی به امضا رساند که تاریخ خروج تدریجی نیروهای امریکایی را ماه می ۲۰۲۱ تعیین میکرد. این توافق زمینهساز سقوط دولت افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت شد. ترمپ حتا به حدی پیش رفت که ایدهی دعوتِ رهبران طالبان به «کمپ دیوید» را مطرح کرد اما مشاورانش او را قانع کردند تا از این دعوت صرفنظر کند. با وجود این اشتباهات، آنچه نقطهی مشترک میان ترمپ و بایدن بود، تصمیم خروج امریکا از افغانستان بود. هر دو متمایل به خروج از افغانستان، بدون توجه به پیامدهای خروج بودند. یعنی دولت ترمپ با توافق خود، زمینهساز فاجعهای شد که زیرِ سایهی دولت بایدن رخ داد.
حال، پس از تصاحبِ قدرت برای بارِ دوم بهعنوان رئیسجمهوریِ امریکا، ترمپ فرصت دارد تا مسیر خود را اصلاح نموده، از گذشته بیاموزد و سیاستی سنجیدهتر و مؤثرتری در قبالِ افغانستان اتخاد نماید. از بدو قدرتگیری طالبان در ۲۰۲۱، افغانستان وارد بحران اقتصادی و انسانی شدیدی شده است. دختران جوان تاهنوز از تعلیم و تحصیل محروماند و زنان، از ادارات و محلاتِ کاری بیرون رانده شده و افغانستان تبدیل به پناهگاهی برای گروههای تروریستی فراملی شده است. با خلا امنیتیای که طالبان بهجا گذاشته اند، القاعده دوباره در افغانستان مستقر گردیده و داعش مجدداً قدرت گرفته است.
با تشکیل کابینهی جدید، این امکان وجود دارد که دولت ترمپ بر اساسِ یک ارزیابی تازه، سیاستهای خود را بازنگری کند. انتصاب مایک والتز، عضو کنگره، به عنوان مشاور امنیت ملی، نشانهای از تغییرات احتمالی است. والتز که افسر سابق نیروهای ویژهی ایالات متحده است و چندین بار در افغانستان خدمت کرده، یکی از منتقدان برجستهی خروج بایدن از افغانستان بود. او روابطی با جبههی مقاومت ملی افغانستان، یکی از گروههای برجستهی مخالف طالبان به رهبری احمد مسعود، برقرار کرده و به خوبی از چالشهای مقابله با تروریسم در افغانستان تحتِ کنترل طالبان، آگاه است.
دولت ترمپ فرصتی دارد تا دوباره با نیروهای ضد طالبان ارتباط برقرار کرده و تمرکز بیشتری بر منافع امنیت ملی ایالات متحده بگذارد. اولین گام باید رسمیت بخشیدن به ارتباطات با احمدِ مسعود و جبههی مقاومت ملی افغانستان باشد که معتبرترین مقاومت مسلحانه علیه طالبان هست که از سوی دولتِ بایدن نادیده گرفته شد. حداقل، ایالات متحده باید گشایش یک دفتر ارتباطی برای این گروه در تاجیکستان را مورد بررسی بگیرد.
ایالات متحده اینک باید در پیِ انتقالِ دفتر سیاسی خود از قطر به تاجیکستان باشد. جایی که امریکا پس از تصرف افغانستان توسط طالبان در آن مستقر شد. درحالیکه قطر نقش کلیدی در مذاکرات طالبان داشته است، انتقال دفترِ سیاسی به تاجیکستان، دیپلماتهای امریکایی را به افغانستان و جبهه مقاومت ملی نزدیکتر خواهد کرد. این اقدام همچنین استراتژی گستردهتری در آسیای مرکزی را بازتاب میدهد که اولویت آن، ثبات بلندمدت و همکاری در زمینهی مقابله با تروریسم است. در صورتِ دوام و حفظ دفتر سیاسی قطر، ایالات متحده میباید دفترِ دیپلماتیک دوم امریکا را در تاجیکستان ایجاد کند.
در کنار این اقدامات، مشارکت فعال در پروسه ویانا، مجموعه نشستهای گروههای ضد طالبان به رهبری جبهه مقاومت ملی، میتواند سیاستی مؤثر باشد. ایالات متحده که تاکنون در این نشستها حضور نیافته است، باید این رویکرد را تغییر داده و نمایندهای بلندپایه برای جلسات آتی اعزام کند. همانگونه که واشنگتن با طالبان در دوحه مذاکره میکند، تعامل با گروههای مخالف نیز منطقی و ضروری است.
ایالات متحده همچنین باید راههایی را بررسی کند که جبهه مقاومت ملی بتواند اهداف ضدتروریسم را در افغانستان از بین ببرد اما تاکنون نه ایالات متحده و نه متحدان امریکا، در راستایِ ایجاد رابطه با این جبهه سرمایهگذاری نکردهاند. از آنجا که ایالات متحده تواناییهای محدودی برای دفعِ حملات به منافع خود از افغانستان را دارد، جبههی مقاومت ملی افغانستان میتواند شریک ارزشمندی باشد. ازینرو تقویت روابط با این جبهه میتواند مزایای عملیاتی، بهویژه در امرِ مبارزه با القاعده و داعش را برای امریکا بههمراه داشته باشد.
یکی از زمینههایی که دولت بایدن در آن درست عمل کرده، به رسمیت نشناختن طالبان به عنوان دولت مشروع افغانستان است. طالبان نومیدانه به دنبال مشروعیت بینالمللی هستند و بالمقابل ایالات متحده تا اکنون به درستی از آن جلوگیری کرده است. ترمپ باید این سیاست را ادامه دهد، اما با رویکردی قویتر و ابزارهایی چون اعمالِ تحریمها و انسدادِ هرگونه منابع احتمالی مالی از سوی ایالات متحده که ممکن است به نفع طالبان باشد.
این اقدامات تحولی اساسی را در سیاست ایالات متحده ببار آورده، تلاشهای ضدتروریسم را بهبود بخشیده و منافع ژئوپولیتیکی ایالات متحده در آسیای جنوبی و مرکزی را حفظ میکند و نتیجتاً تعهدی به همراستایی اخلاقی و استراتژیک با شرکای معتبر افغان را نشان میدهند. تاریخ نشان میدهد که افغانستان مهم است. اگرچه احتمالاً نیروهای امریکایی در آینده نزدیک به افغانستان باز نخواهند گشت اما قبل از ۱۱ سپتامبر هیچکس پیشبینی نمیکرد که ایالات متحده به افغانستان حمله کند. در چنین شرایطی، رابطه با جبهه مقاومت ملی میتواند یک متحد محلی مورد اعتماد و یک گروه قابلِ اتکا در آینده به ایالات متحده بدهد.
مطلب فوق ترجمهی یادداشت لوک کافی، مشاور پیشین وزارت دفاع بریتانیا و کهنهسرباز امریکاییست که از سوی «عربنیوز» منتشر شده است.