شانزدهمین روز اکتبر از سوی سازمان ملل متحد «روز جهانی مدارا» نامیده شده است. آنچه ما، در مقام یک جامعهی «جنگزده» و «فقیر» که زندگیها را در اکثریت مطلق موارد به «حیات صرف» و «نبرد بقا» فرو میکاهد، نصیبهی بسیاری از آن نبُردهایم. نهتنها اربابان زر و زور در افغانستان دستهایی مشتاق برای شلیک و شلاق دارند، بلکه عامهی عامیان نیز فرصت زیادی لازم ندارند تا به «خشونت» برای حل مسائل متوسل شوند.
ولتر، فیلسوف بزرگ روشنگری، نوشته بود «اختلاف، بیماری بزرگ بشریت است، و مدارا یگانه شفای آن». جملهی ولتر را میتوان تعمیم بیشتری نیز داد. نهفقط در قلمرو حیات انسانی، بلکه در دگر انواع حیات نیز «تضاد و تقابل و تخالف» در حکم همان «بیماری بزرگ» وجود دارد.
ولی آنچه آدمیان را در مقام «حیواناتی ناطق» یا دقیقتر، «حیواناتی منطقی» از باقی گونههای حیات جدا میکند، این است که در آدمیزاد این تضاد لزوماً منتج به حذف و خشونت نمیشود. بهعبارتی «زبان» به آدمیان اجازهی «ندریدن» را میدهد، حالانکه دگرِ باشندگان قلمرو حیات را از محکومیت به «دریدن» و «دریدهشدن» رهایی نیست.
مدارا فقط در صورت وجود و حضور «اختلاف راستین» معنا دارد؛ یعنی اگر یک عضو طالبان عضو دگری را بخاطر نپوشیدن لنگی نکُشت، ربطی به مدارا ندارد. اما اگر نیروهای همین رژیم افراد را بخاطر «طالبان» خواندن آنها و انتقاد از آن صدرنشینِ مجهولالحالشان «شکنجه» نکردند و به بند نکشیدند، آنگاه میتوانیم از مدارا سخن بگوییم.
بهقول نوآم چامسکی «اگر به آزادی بیان برای مخالفان تان باور ندارید، به آزادی بیان باور ندارید» همینطور اگر به مدارا در برابر دشمنان و مخالفان خود باور نداشته باشید، به مدارا باور ندارید. مدارا مصلحتبردار نیست و اگر کسانی که سابقهی منفجر کردن افراد در بین مُلکیها را دارند راجع به مدارا حرف بزنند، بعید است که حتا خود ندانند که چه منظر مسخرهای ایجاد کردهاند.
مدارا را اما نه بهعنوان گونهای «لطف» بلکه بایست نوعی از «ضرورت» و «حق تفاوت» برای دگری بزرگ داشت. آنکه در برابر «مخالفت» کسی که باورهای دینی، سیاسی و اجتماعی متفاوتی دارد مدارا پیشه میکند، به آن دگری «لطفی» نکرده است، بلکه صرفاً حق تفاوت او را بهرسمیت شناخته است.
برای ما تا رسیدن به درجهای که خشونت را «راهحل غایی» و نهایی در برابر مشکلات ننگریم، راه بلندی در پیش است. خشونت در عادیترین جزئیات و حتا شیوهی برخورد ما با اشیایی که داریم رسوخ کرده است؛ به کسی فکر کنید که فکر میکنید با کوبیدن بر کمپیوتر خود مشکل آن را رفع خواهد کرد یا کسی که باطری نوشیدنی خوردهشدهی خود را با دست میفشارد و خُرد میکند و مثالهای دگری هم از این دست که نشان میدهند ما چهار دهه جنگ، خشونت را به چه خوبی حتا در ناخودآگاه ما حک کرده است.
بهترین راه برای تمرین مدارا در این سرزمین، برخورد محترمانه با مخالفان و دگراندیشان اطراف خود و احترام به تنوع شیوههای زندگی انسانهاست، بهویژه در چارچوب یک جامعه متکثر و متنوع.