نامگذاری را از اهم تکالیف والدین میدانند. این گزاره معروف است که یکی از حقوق – حقوقِ معدود – فرزند بر سر پدر و مادر یک «نام خوب» است. ما با نامهای متفاوتی بزرگ میشویم که در انتخاب آنها – همچون خودِ انتخاب به دنیا آمدن – هیچ نقشی نداریم و تا سالها حتا دغدغهی زیباییشناسی نام و بهروز بودن آن را نداریم. ولی دانش، به ما میگوید که این جزء، بهصورت جدی در آفرینش و تحول و دگردیسیهای شخصیت ما نقش دارد. بیهوده نیست که بهطور مثال «احمد»ها یک مشخصات مشترکی دارند و «اکبر»ها یک مشخصات مشترک دگری؛ بیهوده نیست که «حسنا»ها را معمولاً به یکگونه میبینیم و «سمیه»ها را یکگونه.
در یک پژوهش که از سوی دانشگاه سویراز امریکا در نیویارک صورت پذیرفته بود؛ از پنجصد شرکتکننده پرسیده شد که «اگر قرار باشد با کسی بهنام «سامنتا» که هرگز ندیدهاند، ملاقات کنند؛ انتظار دارند او را چگونه بیابند؟» پاسخ اکثریت اشتراککنندهها با هم از دریافت مشخصات شخصیت سامنتا از طریق نامش مشترک بود.
یافتههای این پژوهش نشان داد که نهتنها دریافتکنندگان نامها و جامعه افراد با نامهای متفاوت را بهصورت گونهگون میپذیرد یا رد میکند؛ بلکه حتا خود شخصیت فرد زیر تاثیر آهنگ، زیبایی و در مواردی معنای این نام قرار میگیرد.
بهعبارتی در بافت جامعهی ما، برای کسی بهگونهی مثال اسمش «رمضان» یا «لطفالرحمان» باشد گونهی خاصی از نگاه وجود دارد و پذیرش فرد دارای این نام برای لایههای سنتی و مذهبی جامعه سادهتر است تا لایههای بورژوا و شبهمدرن. به همین مصداق، اگر کسی اسمش «یاسر» یا «مانی» یا اسم خود من «ایلیاد» باشد؛ اگرچه در نگاه طبقات سنتی اسم درستی ندارد، در نگاه لایههای مترقیتر مورد پذیرش بیشتر است.
چنین تفاوت در پذیرش و یا نفی فرد بهدلیل نام او، میتواند شدیدتر نیز باشد. بهگونهی فرضی و فقط «فرضی»، اگر اسم یک نوجوان عرب «یزید» باشد؛ امکان ندارد که او در جامعهای مثل جامعهی ایران بتواند هواخواه و پذیرش زیادی را مشاهده کند و چنین چیزی از زندگی تحصیلی، تا روانی و حتا عاطفی او را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
از سوی دگر این پژوهش نشان داد که نام رابطهی عجیبی نیز با «سن» و «نسل» فرد دارد؛ به عبارتی در میان افراد مسن و سالخوردهی جامعهای مثل جامعهی افغانستان، کسی را نمیتوان یافت که نامش «سام» باشد؛ اگرچه این نام، نامِ سره و اصیل فارسیست.
افرادیکه در نسلهای پیشتر زاده شدهاند؛ نامهای سنتیتر و در اغلب موارد «مذهبیتری» داشتهاند؛ نامهای کوچکی با پیشوندهایی چون «عبد» و پسوندهایی چون «الله» – بهطور مثال آیتالله یا عبدالشکور – و نسلهای جدیدتر نامهایی گاه فارسی اصیل و گاه حتا با ریشههای غربی.
از سوی دگر این تفاوت دریافت و میزان پذیرایی جامعه از نامهای متفاوت، تاثیر مستقیم بر روان خود فرد انسانی خواهد داشت. بهگونهی مثال اگر دختری در افغانستان کنونی اسمش «سانگه» – که از نامهای معمول در میان پشتونها بوده است و یا «مهتاب گل» که از نامهای مروج میان تاجیکان بوده است باشد، این دختر بهخاطر «کهنگی» نامش با رفتارهایی در جامعه روبهرو خواهد شد که به او «کهنه» بودن و سنتی بودن را تلقین میکنند، اعتماد به نفس او را ضربه میزنند و حتا این رفتارهای جمعی میتوانند به «سادیسم» و خودآزاری چنین کسی منتهی شوند.
نامها در زندگی افراد بسیار محوریاند؛ اگر غزلسرای بزرگی در میان غزلسرایان غزل تراژیک و نهیلیستی مدرن فارسی تخلصش «منزوی» است؛ بیارتباط با زندگی و شخصیتی که او داشت نیست. همینگونه اگر فرد مطرح و مهمی در تاریخ افغانستان و بدبختیهای این مردم اسمش «اشرف» بوده است نیز تصادفی نیست. نامها با کودک زندگی میکنند و زندگیهای آنان را بهتر یا بدتر میکنند و صرف گزینش یک نام اشتباه میتواند آسیبهای جبرانناپذیر به روان کودک بزند.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.