هنگامیکه ملا محمد عمر، نخستین رهبر طالبان در فبروری ۲۰۰۱ فرمان تخریب تمامی مجسمههای موجود در افغانستان و از جمله مجسمهی تاریخی و پُربهای بودا در بامیان را صادر کرد؛ در واکنش به محکومیت جهانی گفت «کار من اجرای قوانین اسلامی است و تشویش چیز دگری را ندارم.» اما این رویهی «تشویش چیز دگری را نداشتن» چندماه بعد که امریکا نظام بهاصطلاح اسلامی او را برای پناه دادن به اسامه بنلادین پرپر کرد؛ از میان این جماعت رخت بربست. اینک و پس از بیستوسه سال، از مقامات تا ملاهای عوام طالبان «تشویش چیزهای بسیاری» را دارند و یکی از این موارد جنگ تبلیغاتیست؛ جنگی موفق که این توهم را در جهان ایجاد کرد که طالبان دگر نه آن «وحوش آخرالزمانی» بلکه انسانهای «شبهلیبرال» قابل مذاکره هستند.
دیدن انبوهی از حسابهای عجیبغریب در شبکهی اجتماعی ایکس (یا همان توئیتر سابق) که فضایی برای آنچه ایلان ماسک آن را «آزادی بیان» میخواند فراهم آورده است و هرکس هرچیزی خواست میتواند بگوید، حتا اگر حرفش مصداق دقیق طرحریزی جنایت علیه بشریت باشد؛ نشان میدهد که طلاب مدرسههای دیوبندی دگر به منبر قناعت ندارند و دانستهاند که برای گرفتن کاسبیشان باید در اینترنت نیز حضوری تمامقد داشته باشند.
ویدیوهایی پُر زرق و برق با موسیقی پسزمینهی بهشدت عاطفی که ملایی را حین گریستن در جریان توصیف اندام حوریان بهشتی نشان میدهد و جوانان را به شهادت در راستای تحقق آرمان کامجویی از آن حور دعوت میکند؛ قلاب خوبی برای جذب مخاطب نشسته در خانهی این نوارها است، و طالبان این را میدانند.
سالهای پس از ۲۰۱۴ و بروز بارزترین نشانههای شکست جمهوری نئولیبرالی که تریلیونها دالر خرج آن شده بود؛ سالهای آغازین بازگشت مقتدرانهی نیرویی در مناطق حاشیهای بودند. نیروییکه رفتهرفته دوباره خود را در تضاد با هر آن غلطی که جمهوری نئولیبرال مرتکب میشد تعریف میکرد؛ میگفت از «بیعفتی خستهاید؟» ما طوری عفت به جامعه بیاوریم که دگر اصلاً زن را در جامعه نبینید، «از ناامنی خستهاید؟» دلیل اصلی ناامنی و انتحاریهایی که صدها بیگناه و ملکی را میکشند ماییم و اگر ما «بادار» و صاحب اقتدار شویم «امنیت» خودش میآید.
در سال پایانی جمهوری نئولیبرال و پس از آن «پیروزی فوقالعاده حماسی» دکتر غنی و تیمش در وقیحترین انتخابات تاریخ بشریت و یأس قطعی امریکا از ثمردهی ریختن پول به جیب بروکراتهای افغانستان و تمایل ترمپ برای «مذاکره با طالبان» جنگ تبلیغاتی این گروه وارد مرحلهی جدیدی شد.
آنان دگر «در سایهها» قدم نمیزدند؛ زیرا یگانه قدرتی که بر اندامشان رعشه میانداخت و بمبارانش طی چند ساعت هرنوع لشکری از این ملاها را از هم میگسیخت اینک از کشتار غیرنظامی و حرام کردن پول در باتلاقی که تجاوز به آن هم برای خودش و هم برای ساکنان باتلاق اوضاع را از همیشه بدتر کرده بود خسته شده و میخواست با «زور اصلی» میدان در افغانستان مذاکره کند.
مهمترین فاز جنگ تبلیغاتی طالبان نشان دادن صورتِ «تمدنِ نهفته در انبوهی ریشهای نشُسته» بود. آنان میخواستند به جهان بگویند با «ما نیز مردمی هستیم» و «مردمی» میدانیم. ما وحشیان ضد زن و ضد بشریت نیستم که البته آنان وحشیان ضد زن و ضد بشریت هستند؛ ولی این جنگ تبلیغاتی که در فاز نخست حمایت همهسویهی ادارهی ترمپ را بههمراه داشت گامهای بسیاری جلو رفت و از نعرهی ضعیف و آلوده به فساد جمهوری نئولیبرال که چیزهایی چون «دموکراسی» را که خودش هم باور نداشت و پابندش نبود نعره میکشید پیشی گرفت.
جهان باور کرد که طالبان «تغییر» کردهاند و افسانهی تغییر طالبان را میتوان در شمار تهوعآورترین ترندهای کل تاریخ رسانههای جهان نهاد. افسانهای که از آگست ۲۰۲۱ تا امروز بهصورت همهروزه طالبان به زبان حال به آن میخندند.
همکاری و همگامی غرب، رسانههای غرب و اعراب و پاکستان و چین و روسیه و چه بسیار دگران طالبان را در وجه تبلیغاتی از گروهی که مهمترین پیامش فرایض وضو بود به گروهی تبدیل کرد که حالا حالاها «خوب سیاستگری» میکند. نبردهای دیپلماتیک را با قدرتهای جهان پیروز میشود و از مواضع خود هم کوتاه نمیآید.
آنان اینک «مردمان منافع» شدهاند و نظاره کردن غلتیدن این گروه «آمده از کوهها» از دامن تقوا به تالاب حرص و منافع و کالاهای لوکس و فرهنگ نئولیبرال جالب و تماشایی است؛ ولی بهایی که مردم این خاک برای تا «تاجرصفتی» این طایفه خواهند پرداخت تاب تماشا را از آدمی میرباید.
رفتهرفته «لذتها» فهرست اولویتهای طالبان را فتح کرده و جنون قدرت در رگهای اینان که با زدن سنگ تقوا به سینه و همکاری بیتقواترین تیرههای تاریخ بشر به صدر نشستهاند رژه خواهد رفت.
کلیت این جنبش و حسابهای امثال ذبیحالله مجاهد همان استراتژی «خوب نمایاندن» خود را در ایکس و فیسبوک تعقیب خواهند کرد؛ تلاش خواهند کرد تاریخی را سفید کنند که هر سفیدی را سیاه میکند و فراموشکردنی نیست.
اما ملا و نیمچه ملاهای این گروه در این فضا به دنبال «کسی» شدن هستند؛ به دنبال اشتهار بهعنوان «عالم دین» و «قبلهی فلان جماعت»؛ به دنبال خوردن به چشم بزرگان و صاحبان سریر سروری و جایگاهی در دستگاه «ملاسالاران» پیدا کردن. و این همان زوال جنبشیست که به قول خودش اشغال امریکا را شکست داده است و به قول هر راستگوی دهر اشغال امریکا آن را به صدر نشانده است؛ چه در روزگاری که به اصطلاح «جهاد افغانستان» بازیچهی دست ریگان و امریکا بود و چه در روزگاری که ترمپ به یکباره تصمیم گرفت که افغانستان را خوش ندارد و گفت که میتواند با کشتن بیست میلیون هر دشمنی را در ده روز شکست دهد.
کلیدواژهی تاریخ این جنبش که تاریخی سیاه و سیاهیآور بوده است؛ در این بزنگاه از «شریعت» به «منفعت» تبدیل میشود و آنان بههرچه زور گفته باشند و بتوانند زور بگویند، به جریان مواج و نیرومند تاریخی که ماشین بزرگ و پُرپهنهی سرمایهداری ایجاد کرده است و فرهنگی به اصطلاح پستمدرن را به مبتذلترین گونهی ممکن به همه جای کرهی ارض صادر میکند و از ایران «خمینی» ایران «امیر تتلو» ساخته است؛ نخواهد کشید. ادغام آنان در این نظم آغاز فرسایش بچهی ناقض العضوی به اسم طالبان خواهد بود که فرسایشش نیز بعید است کمدردتر و از زایش سیاه و وقیحش باشد؛ بچهای که خاک مادرش را به سیاهترینِ گلیمها نشانده است.
تریبون محل نشر افکار و نظریات نویسندگان است و نشر آنان از سوی دیار به معنای تایید و یا رد این انگارهها نمیباشد