چهارمین دور نشست روند ویانا برای افغانستان دموکراتیک، امروز بیستوچهارم جون در پایتخت اتریش آغاز شد؛ میتوان گفت نمایندگانی از تمامی جریانهای ضدطالبان در این نشست حضور یافتهاند و چنانچه فوزیه کوفی در گفتوگو با اکسیوس اشاره کرده است؛ یکی از محورهای گفتوگو در این دور، نشست قریبالوقوع دوحه با اشتراک طالبان است. با توجه به پیشرفتهای دیپلماتیک رژیم طالبان در چند ماه اخیر و امکان رسیدن آنان به توافقی با جهان در نشست دوحه، آیا نشست ویانا آخرین فرصت جریانهای ضدطالبان برای اتحاد و جلوگیری از رسمیتیابی رژیم طالبان است؟
از آغاز دومین دور حاکمیت طالبان بر افغانستان نزدیک به سه سال میگذرد، در این بازهی زمانی نهچندان کوتاه؛ گروهها و جریانهای مخالف طالبان – از جبههی مقاومت ملی تا شوراهایی که به تکرار تاسیس شده و فراموشخانهی تاریخ روانه شدهاند – توفیق دستیابی به اتحاد و همبستگی برای رویارویی از موضعی واحد و مشترک با طالبان را نداشتهاند.
فهرست بلند این جریانها حتا جریان نوظهور و در اوایل امر بسیار بارز جنبش زنان افغانستان را نیز در بر میگیرد؛ بیشتر از دهها نهاد متفاوت به نمایندگی از این جنبش اعتراضی ایجاد شده است و تاکنون هیچیک از این نهادها موفق به تثبیت خود بهعنوان نمایندهی میلیونها زن و دختر محروم از حقوق اولیهی انسانی در افغانستان نشده است.
این چندپارچگی و حتا در مواردی تضاد و حملهور شدن به یکدگر، به جریانهای ضدطالبان، چه در صحنهی داخلی و چه در صحنهی بینالمللی، ضربهی مهلک و سنگینی زده است. اعتماد کمنایی که مردم افغانستان به عناصر باقیمانده از جمهوری و حاضر در این جبهات داشتند؛ با گذشت زمان و روشنتر شدن چند دستگی درونی در میان این جریانها از همیشه ضعیفتر شد و ناکامیهای عملی این جریانها را میتوان در پرتو همین «اعتماد از دست رفته» و «یقین گمشده» بررسی کرد.
اما گذر زمان و افزایش سماجتهای سخیف سیاسی در میان این گروهها و بحثهایی از دست که «چه کسی رهبر جبهه خوانده شود؟» و یا «فلانکس باید زیر دست فلانکس باشد» و «فلانکس اصلاً نباشد» همانطور که در سطح داخلی جدیت این جریانها را کاسته و امید به توانایی این جریانها در امر سیاستورزی در سطح کلان ملی را نابود کرده است؛ اینک شمارش معکوس را برای شکست آنان در صحنهی جهانی نیز آغاز کرده است.
اگرچه تحلیلگرانی سازش و همراهی جامعهی بینالمللی با طالبان را از آغاز دلیل ضعف آشکار اوپوزیسیون و جریانهای مخالف با این رژیم و در نتیجه «ناچاری جهان» میخواندند؛ ولی این ضعف در چند مدت پسین طالبان را وارد دورهی دگری از بهروزی دیپلماتیک کرده است؛ طرح روسیه برای خارج کردن این گروه از فهرستهای گروههای هراسافگن، معرفی سفیری از سوی نیکاراگوئه و از همه مهمتر موافقت سازمان ملل با شروط طالبان برای اشتراک در نشست دوحه؛ نشان میدهند که جهان وارد فاز جدیدی از همراهی با شرایط و شیوهی کار طالبان شده است.
این پیشرفتها – که چنانچه آمد بیارتباط با عقبگردهای جریانهای مخالف طالبان نیست – زنگ خطر را برای مخالفان و دشمنان سیاسی و نظامی طالبان به صدا درآورده است. آنان متوجه شدهاند که در صورت امتداد این ناهماهنگی و ناکامی در صحنهی عمل؛ مقدمات تثبیت شدن و استحکام ساختار قدرت سیاسی طالبان به عنوان یگانه مرجع قدرت در افغانستان را فراهم خواهند آورد.
ابقای اوضاع نیروهای مخالف طالبان به گونهای که اکنون شاهد آنیم؛ نه تنها متحدان نزدیک طالبان – همچون پاکستان و روسیه – بلکه حتا قدرتهای غربی را که تا این دم بهصورت جسته گریختهای از نقض حقوق بشر از سوی طالبان سخن میگویند؛ به جدیت و ثمردهی مبارزهی جریانهای مخالف بدبینتر کرده و درنتیجه مجبور میکند – همچون هند – به دنبال تامین منافع ملی خود بوده و از خیرِ پرچمداری از حقوق بشر برای خود مردم افغانستان بگذرند.
مخالفان طالبان باید بدانند که شرط تبدیل شدن آنان به وزنهای در سیاست افغانستان، به یک جناح «قابل حمایت» این است که طرحی کلان، جامع و آیندهنگرانه برای کشور داشته و درگیر مسائلی همچون اینکه چه کسی باید در چوکی رهبری بنشیند و یا اینکه چه کسی در میانشان باید «آمرصاحب» خوانده شود، نباشند.
با این وجود تضمینی برای ایجاد چنین همبستگیای وجود ندارد، زیرا تمامی تجارب چندساله گذشته – از زمان آغاز گفتوگوهای صلح دوحه تاکنون – نشان دادهاند که این جناح سیاسی حتا در لحظاتی که بقای خودش و زندگی میلیونها انسان در معرض تهدید حاکمیت بلاقید و قاطع طالبان قرار گرفته است؛ باز بر همان دُهل محلی خود کوبیده و به قول اکرام اندیشمند، تحلیلگر سیاسی، از «سیاستورزی در سطح ملی» عاجز بوده است و اگر این جریانها باری دگر سر طی کردن همان طریق را برگیرند؛ امیدی به همدستی و رسیدن آنان به بلوغ سیاسی کافی برای رقم زدن سرنوشت افغانستان نیست.
حتا در صورتیکه این جریانها راهِ بیستوچند ساله را کنار گذاشته و اینبار فکری به حال خود و باورهای خود کرده و بههم دستِ همراستایی دادند؛ هیچ پدید نیست که آیا هنوز هم فرصتی برای جلوگیری از همپیمانی جهان با طالبان باقی است یا نه؛ نشست دوحه در تعیین سیاستهای آیندهی جهان در قبال طالبان بسیار مهم خواهد بود و آجندا و موارد بحث در آن نشست از قبل تعیین شده است. باید دید که این حرکت جریانهای مخالف طالبان، چرخشی در «دقیقهی نود» خواهد بود و یا حتا همین حالا نیز برای ایجاد این «چتر کلان سیاسی» دیر شده است.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.