پانزدهم جون برابر است با هفتادویکمین زادروز شی جینپینگ، دبیرکل حزب کمونیست و رئیسجمهوری چین، یکی از قدرتهای مهم منطقه و جهان. چین در سه سال گذشته رابطهی قابل تاملی با رژیم طالبان داشته و علاقهی وافری به سرمایهگذاری و استفاده از ظرفیتهای اقتصادی افغانستان نشان داده است؛ این امر اهمیت چین را از یک «همسایهی بیگانه» با فرهنگ و تمدنی جداگانه به شناختن یکی از مهمترین – و چه بسا مهمترین متحد – اقتصادی و سیاسی طالبان ارتقا میدهد. شی جینپینگ کیست؟ چگونه تبدیل به قویترین مرد سرزمین پهناور چین شد؟ مواضع و دیدگاه سیاسی او برای آیندهی چین، افغانستان، منطقه و جهان چیست؟
زندگی و صعود در پلکان قدرت
شی در پانزدهم جون ۱۹۵۳ در بیجینگ زاده شد؛ او تحصیلات ابتدایی را در بیجنیگ پیگیری کرد. هنگامی که شی فقط ده سال داشت پدر او طی پاکسازیهای انقلاب فرهنگی محکوم به تبعید و کار کردن در یک کارخانه در منطقهی لویانگ گردید.
حوداثی چون محکومیت پدر و مجبور شدن مادر شی به نکوهش عمومی شوهرش – که از مردان مهم سیاست چین در آن زمان بهشمار میآمد – نگاه شی را به سیاست «سختگیرانه» و «واقعگرایانه» ساخت. شی در سال دوهزار در یک مصاحبه گفت «مردمی که با سیاست نزدیک هستند با آنانی که دور هستند چیزهای متفاوتی میبینند. مردم رازناکی و نجابت میبینند اما من گل بلبل و کفزدن ندیدم. من سیاست را با عُمق بیشتری درک میکنم.»
شی پس از «هفت» تلاش ناکام برای پیوستن به لیگ جوانان کمونیست چین، نهایتاً به این سازمان پیوست. این یگانه موردی نبود که سماجت فوقالعادهی شی راه آیندهی درخشان سیاسی او را باز کرد؛ شی بخاطر سابقهی خانوادگی و سختگیری حزب کمونیست چین در پذیرش اعضا، ده بار تلاش کرد که عضویت این حزب را به دست آورد و در پایان این دهمین تلاش بود که عضویت بزرگترین حزب کمونیست جهان را برای شی به ارمغان آورد.
شی تحصیلات خود را با پیگیری رشتهی «مهندسی کیمیایی» در دانشگاه سینگوا ادامه داد. چنانچه سایمون فرد و دنیس فرد در کتاب خود در مورد مهندسی در چین نوشتهاند؛ مهندسان چین – و بهطبع شی – پانزده درصد از وقت تحصیل خود را صرف آموزش ایدئولوژی مارکسیسم – لنینیسم میکنند.
شی از سال ۱۹۷۹ تا سال ۱۹۸۲ عهدهدار دستیاری پدرش که خود اینک از تعبید به و محکومیت به درآمده و تبدیل به معاون کمیساری مرکزی ارتش چین شده بود، گردید. شی پس از آنکه چهار ارتقاء محلی دگر را در ردهبندی قدرت در حزب کمونیست به خوبی بالا رفته و در نقاط متفاوت چین مشغول وظیفه شد؛ کمکم با محیط چین، سیاستهای رایج در این کشور و فرهنگ مناطق متفاوت آشناتر شده و بیشتر از پیش نردبان نفوذ را در حزب کمونیست بالا رفت. شی در سال ۱۹۹۰ ریاست مکتب حزب را در منطقهی فوژو بهدست آورد که پیشرفتی مهم برای این سیاستمرد جوان به حساب میآمد.
وفاداری طولانی شی به حزب کمونیست و خدمترسانی ایدئولوژیک او باعث شد که او در سال ۱۹۹۷ به عنوان یکی از اعضای احتمالی کمیتهی مرکزی حساب کمونیست چین مطرح شود، با این وجود شی در این سال و در این نوبت موفق به راهیابی به قدرتمندترین کمیتهی جمهوری چین نشد.
شی که اکنون یکی از چهرههای شناختهشده در حزب کمونیست بود و به خوبی در میان اعضای این حزب جا باز کرده بود؛ باری دگر به تربیت ایدئولوژیک خود توجه کرده و از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ باری دگر در دانشگاه قدیمی خود مشغول به فراگیری ایدئولوژیک مبانی مارکسیسم و لنینسم شد. او در سال ۲۰۰۲ دکتری قانون و ایدئولوژی را بهدست آورد.
سرانجام اوجگیری شی در نردبان قدرت سیاسی آغاز شد و او در اکتبر سال ۲۰۰۷ از سوی هفدهمین کنگرهی حزب کمونیست به عنوان یکی از اعضای کمیتهی سیاسی حزب انتصاب شد؛ کمیتهای که فقط نُه نفر عضو داشت.
فقط یکسالِ بعد و در سال ۲۰۰۸ یازدهمین کنگرهی مردمی حزب کمونیست شیجین پینگ را بهعنوان معاون رئیسجمهوری خلق چین انتخاب کرد. او در همین سال با برپایی المپیک چین کسب نفوذ و شهرت بیشتری کرد و به مقام ریاست شاخهی ایدئولوژیک حزب کمونیست رسید.
شی آخرالامر در پانزدهم نوامبر به مقام دبیرکل حزب کمونیست چین رسید و تبدیل به مرد شماره یک سیاست چین شد. شی یک سال بعد مقام ریاستجمهوری خلق را نیز با میزان رای قاطع و تنها یک رای مخالف از آن خود کرد و دورهی جدیدی را در سیاست چین آغاز کرد؛ او چند ساعت بعد از گزینش به عنوان رئیسجمهوری با باراک اوباما، رئیسجمهوری وقت امریکا در مورد امنیت سایبری و مسئلهی کوریای شمالی گفتوگو کرد.
شی از آن پس صرفاً در چین و سطحی جهانی قدرتمندتر و جا افتادهتر شده است؛ پاکسازیهای او به گمان اغلب جواب داده است و سانسور قوی دستگاه قدرت چین هرصدای مخالفی را خاموش نگهداشته است.
لی کوان یو، نخستوزیر پیشین سنگاپور، در مصاحبهای با مجلهای تایم گفته بود که شی مردی خردمند است که از خیانتهای بسیاری موفقانه عبور کرده است. او افزوده بود که شی شبیه نلسون ماندلا است؛ شخصی که اجازه نمیدهد مشکلات شخصیاش بر دید سیاسیاش تاثیری داشته باشد و واجد ثبات احساسی فوقالعاده است.
سیاستها و برنامهها
شی را معمولاً با طرحهایی بسیار بزرگ و بلندپروازانه همچون طرح «یک کمربند، یک جاده» میشناسند. طرحیکه اگر به درستی و چنان که شی و چین تمنا دارند به سر برسد بیشک که یکی از مهمترین طرحهای سیاسی اقتصادی جهان خواهد بود و شمای کوریدورهای جهانی را بهکلی دگرگون کرده و موقعیت امریکا را به عنوان ابرقدرت نظامی جهان بهگونهای قابل توجهی تضعیف خواهد کرد. برنامهای که شی اگرچه در تطبیق آن قاطعانه عمل کرده است؛ تاکنون بارها از سوی امریکا و متحدانش با مشکلات و کارشنکیهایی روبرو بوده است.
شی بهعنوان مردیکه ایدئولوژی حزبی و فرهنگ ملی خود را طی این سالهای فعالیت سیاسی بهصورت عمیق فراگرفته است؛ ایدهای را تحت عنوان «رویای چینی» مطرح کرده است. رویای چینی را گونهای برابر نهاد مفهوم بسیار تاثیرگذار «رویای امریکایی» خواندهاند؛ طرحی که شی – که فرزند یکی از انقلابیهای مهم در جریان حوادث انقلاب فرهنگی در چین است – میخواهد بهواسطهی آن چین را تبدیل به یک قدرت تاثیرگذار فرهنگی در جهان کند، همانگونه که رویای امریکایی و مفاهیم همریشهی آن فرهنگ عام امریکایی را به سرتاسر جهان صادر کرد. شی با این رویا قصد دارد که چین را تبدیل به یک قدرت صادرکنندهی فرهنگ کند.
اگرچه آگاهان اقتصاد کنونی چین را مختلط و به شدت گرایندهی به اقتصاد دست راستی میدانند؛ اما رهبر حزب کمونیست از دیدگاههای ایدئولوژیک این حزب – دستکم در ظاهر امر – عقبنشینی نکرده است؛ شی گفته است که «تنها سوسیالیسم میتواند چین را حفظ کند.» البته منظور او از سوسیالیسم همان سوسیالیسم اروپایی متداول نیست؛ بلکه او با پیروی از خط بنیانگذار حزب کمونیست چین در این مورد؛ میگوید که سوسیالیسم با مشخصات چینی یگانه راه جوانسازی ملت چین است.
شی اگرچه مرد سیاست است و او را برای جهش بزرگ اقتصادی چین بهپیش و تبدیل شدن این کشور به رقیب نزدیک امریکا در سیاست و اقتصاد جهانی ستودهاند؛ ولی این او را از بحثها و مفاهیم سیاسی و چالشهای چندلایهی فراروی چین و جهان غافل نکردهاست؛ چنانچه در کتاب وانگ چانهو آمده است؛ این دُکتر ایدئولوژی در مورد «نهیلیسم تاریخی» و خطرهایی که این چالش پیشروی جمهوری چین و جهان میگذارد سخن گفته است.
شی در مورد محیط زیست نیز فوقالعاده متمرکز است و موضعی بهظاهر پیشرو دارد. او محیط زیست را یکی از پنج رکن مهم چین برای توسعه و ترقی خوانده است و سرمایهگذاری هنگفت و اساسی چین در زمینهی نیروی پاک و خورشیدی متضمین همین باورمندی او به منفعت این ایدئولوژی است.
سیاست خارجی
اما در مورد سیاست خارجی؛ تحلیلگران – منجمله تحلیلی در نیوریارک تایمز و تحلیل دگری در بیبیسی – میگویند که هدف اصلی سیاست خارجی شی معرفی کردن و تثبیت جایگاه چین به عنوان یک قدرت بزرگ و مهم جهانی است. شی میخواهد که چین در مورد ساختار سیاسی و ارزشهای خود اعتماد به نفس داشته و در برابر قدرتنماییهای ایالات متحده بهشیوهای که منافع این کشور را در خطر نیندازد ایستادگی کند. بهعبارتی شی در صحنهی جهانی همان سیاست توسعهی صلحآمیز را در پیش گرفته است؛ با این تبصره که این توسعه، توسعهی نظامی و سیاسی را نیز شامل میشود و شی توجه ویژهای به ارتقا قدرت بازدارندگی چین و تبدیل شدن این کشور به یک قدرت مهم نظامی داشته است.
شی در پی یک سیاست خارجی دو طرفه و متوازن است و باور دارد و گفته است که «شرق درحال طلوع و غرب درحال غروب است.» گفتهای که نشان میدهد شی به تقسیمبندی جهانی شرق و غرب و تقسیمبندیهای فرهنگی، ارزشی، تاریخی و سیاسی مترتب با آن باور دارد. عدهای اعتقاد دارند که همین باورمندی به این تقسیمبندی یکی از عوامل همپایی دولت چین با دولت طالبان بوده است؛ طالبانی که یک قدرت «بزرگ غربی» را شکست داده و راندهاند و خود نیز بلند بر دهل دشمنی با غرب کوبیده و از باورهای بهاصطلاح بومی خود دفاع میکنند.
آنچه در مورد نگاه شی به سیاست خارجی مهم است این است که او چین را از سیاست خارجی دنشیا پنگ که همان توسعهی بیسر و صدا بود خارج کرده است و وجه بسیار مهم نمادین و تبلیغاتی را به سیاست خارجی چین افزوده است؛ او طرفدار توازن قوا و دفاع از منافع استراتژیک چین و تاحدودی ارزشهای حزب کمونیست و مردم چین است.
میگوییم «تاحدودی» از آنجهت که مثال افغانستان و رژیم طالبان یکی از مواردیست که شی از نگاه ارزشگرایانهی خود کوتاه آمده و ارزشهای کمونیستی و چپگرایانه و همچنین ارزشهای ملی چین – خصوصاً در مورد برابری جنسیتی و ایستادگی در برابر اسلام سیاسی – را کنار گذاشته و بخاطر دور نگهداشتن پای امریکا از خاک سرزمین همسایهی خود با افراطیان کنار آمده است.
اما بهباور نگانده عُمر این این اتحاد ناشی از «ضرورت» کوتاه است و این اتحاد شکننده است؛ از آنجا که شی همینحالا متوجه شده است که نمیتواند اعتمادی کور به طالبان داشته باشد و این رژیم در کسری از ثانیه و به وساطت کشورهای عربی میتواند به آغوش غرب بغلتد. از سویی دگر تفاوت دورنمایی که شی برای منطقه دارد با چیزی که طالبان هستند تفاوت زمین با سمایی است که به هیچ رو پُرشدنی نیست و در دراز مدت شی نیز گروهی را در بغل گوش خود نمیخواهد که هرلحظه ممکن است لایهی افراطی و سنتگرای آن – که قویترین لایهی آن است و سخنگوی آن هم امیرالمومنین طالبان است – برعلیه سیاستهای سرکوبگرانهی چین در برابر مسلمانان طغیان کرده و حکم «جهاد» در سرزمین چین را صادر کند. شی سیاستش در زمینهی اویغورها را اندکی هم تغییر نداده و به سرکوب حقوق آنان بهصورت شدید ادامه داده است و دیر یا زود طالبان در این مورد سکوت خود را خواهند شکست، حتا اگر بهصورت رسمی نشکنند، بعید نیست که چرخشی در لایهای از این نیرو – همچون مثال تیتیپی – پدید آمده و آنان بهصورت مستقل بخواهند در چین فعالیت نظامی کنند.
آنچه در این نگاره خواندید، صرفاً گوشهای از تاثیر و کارنامهی قویترین مرد چین است؛ نگاه او به تکنالوژی و سرمایهگذاری گسترده در آن، نگاه او به اقتصاد و طرحهایی که تاکنون برای چین جوابگو بودهاند، باورهای سیاسی او که درحال گرویدن بهسوی تثبیت راهکارهایی برای آزاد شدن «بیخطر» باورهای عامهی چین است، نگاه او به مسئلهی تایوان و امکان تصرف این جزیره، سیاست سختگیرانه اما موفقیتآمیز او در برابر کووید ۱۹، دفاع سرسختانهی او از امنیت ملی چین و دهها مورد دگر همگان نشانگر اهمیت این چهرهی سیاسی در آیندهی چین، منطقه و جهان است.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.