تلویزیونهای «بریا» و «نور» که در شمار رسانههای فعال افغانستان تحت حاکمیت طالبان بودند، به اتهام زیرپا گذاشتن قوانین، فعالیت برخلاف ارزشهای ملی و اسلامی و دامنزدن به تعصبات قومی، زبانی و منطقهای از سوی طالبان مسدود شده و به نهادهای قضایی معرفی شدهاند. این اقدام که واکنش جامعهی خبرنگاری افغانستان را نیز به همراه داشته است، نشانگر ادامهی سیاستهای سختگیرانهی طالبان بر رسانهها و تاکید این گروه بر سانسور این رسانههاست. اما وجود رسانهها چرا «مهم» است؟ و حذف رسانهها چه پیامدهایی خواهد داشت؟
این نخستین باری نیست که طالبان سعی کردهاند با تکیه بر زور عریان یک مشکل اجتماعی را حل کنند؛ این سرشت طالبان است که باور داشته باشند زور – که یگانه وسیلهای است آنان در دست دارند – میتواند تمامی مشکلات اجتماعی را سرکوب و کوفتن بر سر منحرفان و سرکشان حل کند. با اینحال بارها ثابت شده است که این تکیه بر زور رادیکال، درکنار دلایل عمدهی دگر، از ضعفهای برطرفنشده – و چه بسا برطرفناشدنی – گروه طالبان بوده است.
موافقان طالبان تاکید دارند که «نور» رسانهی «تاجیکان» یا جبههی سیاسی مشخصی در میان تبار تاجیک و بریا نیز یک رسانهی عمدتاً پشتون و وابسته به نشانی سیاسی دگری است که هردو، برخلاف آرمانهای «مقدس» طالبان فعالیت کرده و روی تلاشهای این رژیم در راستای «اخوت اسلامی» تاثیر نخواستنی دارند. پرسشیکه اینجا پدید میآید این است که آیا بستن رسانهی جمعیت اسلامی و بستن رسانهی حزب اسلامی باعث «برطرف شدن تضاد اجتماعی» خواهد شد؟ آیا مردم پس از مسدودیت این رسانهها تضاد قومی عمیق جامعهی افغانستان را فراموش خواهند کرد؟ تکیه بر زور، در بهترین حالت صورت مسئله را پاک کرده و تضاد را در پسپرده عمیقتر میکند.
رسانهها گلوی تضادهای «تلخ» و «حلنشده» هستند؛ این درست است که «مصحلت» حکم میکند که مردم افغانستان در مورد تاریخ دردناک خود حرف نزنند، اما حل این مسئلهها در گرو طرحشدن و صحبت در مورد آنهاست. رسانهها در جوامع مردمسالار و آزاد، ریههای جامعهاند؛ جاییکه «خشم انبار نمیشود» و برعکس، گفته میشود و حداقل «امکان» رفع و مصالحه در مورد آن تضادها پدید میآید. باوجود اینکه دو رسانه را نمیتوان مثالی از بازشدن فضای گفتوگو در مورد تضادها دانست؛ اما با این وجود این تضادها به وسیلهی این رسانهها دستکم به سطح آمده و انکار نمیشدند.
حذف رسانهها در حقیقت تلاشی برای ایجاد خلایی تاریخی و فراهمکردن زمینه برای سرکوب بدون کمترین ارادهای به پاسخگویی و پذیرش مسئولیت است. رسانههایی که پیدا و پنهان جهتی از جهات سیاسی را قبول دارند؛ امکان گزارش وقایعی که به مذاق رژیم خوش نمیآید از سوی آنان بیشتر است. از رژیمی چون رژیم طالبان نمیتوان توقع داشت که چنین چیزی را پذیرا باشد و اجازه دهد تاریخ حاکمیت این گروه، همانگونه که هست روایت شود.
حمایت از حق آزادی بیان و بازگویی واقعیت بدانگونه که از سر زندگان و انسانهای جامعه گذشته است حیاتیست؛ در غیاب چنین حقی برندگیهای تلخ اجتماعی برندهتر میشوند و بیشتر از پیش بر پیکرهی زخمخورده و ناتوان جامعهی افغانستان زخم میزنند. مردم حق ابراز وجود و گفتن آنچه بدان باورمندند را دارند و سلب این حق از آنانِ، صرفاً خشونتآمیزی تبارز آن باورها در آینده را بیشتر خواهد کرد.