مخالفت داعش با طالبان پدیدهی تازه یا پوشیدهای نیست. طالبان داعش را «خوارج» میدانند و داعش طالبان را «معاملهگر» و غلام غرب. اما حملات داعش خراسان به مسکو، کرمان و حملهی این گروه به صف کارمندان رژیم طالبان در قندهار، نشان میدهند که بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان به صورت مستقیم شاخهی داعش خراسان را تقویت کرده است. اما چطوری؟ چگونه به قدرت رسیدن یک دشمن، دشمن دگر را بهصورت قابل ملاحظهای قویتر میکند؟ نخستین چیزی که باید در این مورد بدانید این است که مشترکات طالبان و داعش دستکم ده بار بیشتر از میزان مخالفتهای این دو گروه است. هردو گروههای افراطگرای اسلامیِ ستیزنده با دموکراسی و غرب هستند و جوهری و آرمانهایشان تفاوت چندانی ندارد.
طالبان از زمان بازگشت به قدرت در سال ۲۰۲۱ در افغانستان چتری را آفریدهاند که من آن را «چتر مسموم» میدانم؛ زیر سایهی این چتر ملاها و روحانیان دینی – فارغ از گرایشات پیدا و پنهانی که به این یا آن گروه سیاسی دارند – اجازه مییابند که بر طبل «جهاد» و مدح «مجاهد» بکوبند. زیر چنین چتری تبلیغ و ترویج خشونت پسندیده و پذیرفته است و هرقدر یک روحانی از غرب و موکراسی و افزایش کفر و منکر در جهان بگویید مورد ستایش بیشتر خواهد بود. این فضا نه تنها به سادگی میتواند مورد استفادهی گروهی چون داعش قرار بگیرد، بلکه گروهها و شبکههای هراسافگن افراطی دگری نیز از این فضا حداکثر استفاده را کردهاند.
در یک حرکت استراتژیک قابل پیشبینی، داعش با استفاده از چنین چتری میتواند بر روی اختلافات خود با طالبان چشم اغماض پوشیده و با بهرهکشی از مشترکات خود با ایدئولوژی طالبان نیروگیری کند، تبدیل این نیروها به دشمنان قسمخوردهی طالبان را میشود گام بعدی این نقشه دانست. آنچه مسلم است این است که طالبان با گفتمانی که در فضای سیاسی افغانستان به راه انداختهاند، راه اسلامگرایی سیاسی و رشد افراطیت را از همیشه بازتر کردهاند و هرگروهی که بخواهد میتواند از این فرصت استفاده کند.
از سویی دگر طالبان را نمیتوان جدا از هویت قومی مسلم آنان شناخت؛ بخش عظیم و اصلی طالبان از بدو پیدایش این گروه تاکنون در قندهار و از میان پشتونها شکل یافته است. داعش این نقطهی طالبان را نیز مورد استفاده قرار داده و سعی کرده است که جنگ و تنش قومی در افغانستان را به زبان افراطگرایی اسلامی ترجمه کند. داعش میخواهد که بر خلاف طالبان جغرافیای سربازیگیریاش را نه در جنوب و شرق و در میان قبایل پشتون بلکه در شمال و شمال شرق افغانستان و از میان تاجیکان پایهگذاری کند؛ بدینگونه دشمنی و اختلاف در مواضع دینی را با دشمنی قومی در افغانستان مضاعف کرده و سربازانش را به خون طالبان حریصتر خواهد کرد.
بههرجهت طالبان از رهگذر کوتهفکریهای سیاسی و استراتژیک، راه ایجاد و قدرتگیری گروههای هراسافگن افراطیتر و خطرناکتری را به افغانستان باز کردهاند، در این میان قدرت و سرعت ظهور داعش به عنوان نیروی تعیینکننده در معادلهی قدرت افغانستان مسبب نگرانیهای جدی مردم افغانستان و همسایگان دور و نزدیک کشور شده است.