سیانان گزارش میدهد که مایکل مککال، رئیس کمیتهی روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا میخواهد گزارشی در مورد خروج فاجعهبار امریکا از افغانستان آماده کرده و آن را در اواخر سال جاری میلادی منتشر کند؛ باور مقامات ادارهی بایدن این است که مکال میخواهد این گزارش را در نزدیکی انتخابات نوامبر منتشر کند تا این موضوع به عملکرد بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آسیب بزند. اما این نخستین باری نیست که افغانستان «مهرهای» در بازیهای انتخاباتی ایالات متحده میشود، از جُرج بوش تا جو بایدن، رؤسای جمهوری امریکا همگان از جنگ افغانستان به عنوان فرصتی برای به دست آوردن رای امریکاییها استفاده کردهاند.
ماجرا از جرج دبلیو بوش آغاز میشود؛ رئیسجمهوریای که جنگ امریکا در افغانستان را کلید زد. بوش را باید بلندپروازترین رئیسجمهوری امریکا در مورد وعدههای انتخاباتی مربوط به افغانستان دانست؛ او بلافاصله پس از یازدهم سپتامبر طولانیترین جنگ تاریخ امریکا را شروع کرد و بهنقل از واشنگتن پُست، هنگامی که باید در مورد زمان این جنگ توضیح میداد گفت «این جنگ خاص تا زمانی که القاعده به دست عدالت سپرده نشود ادامه خواهد یافت» ولی در عمل اینگونه نبود؛ پس از شش ماه نخست که رهبران القاعده کشته و شالودهي این گروه شبهنظامی نابود شد؛ ادارهی بوش اهداف جدیدی در افغانستان تعیین کرد و این اهدافِ بلندپروزانه دموکراتیک کردن افغانستان و بازسازی این کشور بود.
بوش در یک سخنرانی در انستیتوت نظامی ویرجینا گفت «ما میدانیم که صلح واقعی فقط هنگامی به دست میآید که ما به مردم افغانستان ابزار دستیابی به آرزوهایشان را بدهیم.» و این هدف بوش که مورد پذیرش و استقبال عدهی زیادی از مردم در داخل و خارج امریکا قرار گرفت و از او چهرهای «بشردوست» و از امریکا کشوری «مهربان» و «بخشنده» ترسیم کرد؛ موجی بود که بوش در مبارزهی انتخاباتی دور دوم خود نیز بر آن سوار ماند. وعدهی او ایجاد یک کشور مترقی دموکراتیک با ارتشی مستقل و قدرتمند بود که توانایی دفاع از خود را داشت و منبع تهدیدی برای امریکا و متحدانش نیز نمیشد. بوش برای اینکه مردم امریکا و جهان را قناعت بدهد که برنامهی او در افغانستان ناکام نمانده است و نخواهد ماند از هیچگونه کمک بزرگ و هنگفت مالی و نظامی به رژیم نوپای افغانستان دریغ نکرد. سیل لاینقطع کمکهای امریکا به افغانستان در زمان ریاست بوش وضعیت امنیتی و سرعت رشد افغانستان را در محدودهای قناعتبخش نگهداشته و اکثریت رایدهندگان امریکایی را از برخورد امریکا با افغانستان و جنگ با هراسافگنی راضی نگهداشت.
رئیس بعدی دفتر بیضی در واشنگتن که از جنگ افغانستان در کارزارهای انتخاباتیاش غافل نبود، نخستین رئیسجمهوری رنگینپوست امریکا، باراک حسین اوباما بود. در انتخابات نخست ریاستجمهوری در سال ۲۰۰۸، وعدههای انتخاباتی اوباما در مورد افغانستان چندان با استراتژی ادارهی بوش در منافات نبود و به صورت عمده موضوعاتی چون افزایش کمکهای غیرنظامی و سازماندهی بهتر نیروهای ناتو برای جنگیدن با طالبان را در برمیگرفت. اوباما در مورد تقویت نیروهای ارتش افغانستان به منظور سپردن مسئولیت تامین امنیت به آنان و تجهیز این نیروها با مرگبارترین سلاح موجود در جهان سخن میگفت. این وعدهها در دور دوم و پس از آشکارگی نخستین نشانههای ناکامی استراتژی جنگی امریکا در افغانستان تغییر کرد. در دومین دور گزینش اوباما مردم امریکا برای اولین بار احساس فرسودگی ناشی از این جنگ را بروز میدادند و همین موارد و تیرگی روزافزون رابطهی کابل – واشنگتن باعث شد که اوباما از خروج نیروهای امریکایی در ۲۰۱۴ و به پایان رساندن جنگ امریکا در افغانستان سخن بگوید. او همچنین به نقش مهم پاکستان در جنگ با هراسافگنی در افغانستان آگاه شده و وعده داد که کمکهای نظامی امریکا به پاکستان را مشروط به همکاری این کشور در جنگ با هراسافگنی کند. در پایان دورهی دوم ریاست جمهوری اوباما، افغانستان تبدیل به موضوعی زننده و جنگی فرساینده برای ایالات متحده شده بود؛ فساد گستردهی داخلی، رشد هراسافگنی، تقلب وحشتناک انتخاباتی و رسوایی انتخابات سال ۲۰۱۴ سیاستگران و مردم امریکا را از عملکرد این کشور در افغانستان نومید و دلزده کرده بودند و همین راه را بر پوپولیست بعدی در کاخ سفید هموار کرد.
مورد بعدی اما دانلد ترمپ است. چهلوپنجمین رئیسجمهوری ایالات متحدهی امریکا. او که به زبان «غیرسیاسی» و ادبیاتی «نامتعارف» در میان سیاستگران واشنگتن شهرت یافته بود، در کارزارهای انتخاباتی خود کارنامهی هشتسالهی اوباما در افغانستان را شدیداً مورد انتقاد قرار میداد. او که به جناح محافظهکار سیاست امریکا تعلق داشت – و دارد – از مصارف هنگفت امریکا در افغانستان و نتیجهبخش نبودن این مصارف و مرگ سربازان امریکایی ناراضی بود و وعدهی کاهش مصارف، کاهش سربازان و تلاش برای یافتن راهحل جدید و متفاوت به مسئلهی افغانستان را میداد. او که در اوایل ریاستجمهوری خویش موفقیتی در مورد افغانستان به دست نیاورده بود در پایان خواست که بههرقیمتی چنین موفقیتی را کسب کند. شمار بسیاری از منقتدان باور دارند که اقدامات ناسنجیدهی ترمپ در اواخر ریاست جمهوریاش افغانستان را دوباره به چالهی بدبختیها افگند. محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجهی سابق ایران در یک گفتوگوی تلویزیونی با طلوع نیوز گفت که ترمپ افغانستان را قربانی وعدههای انتخاباتی خویش کرد. منظور ظریف و دگر منتقدان ترمپ این است که او برای اینکه افغانستان را به عنوان یک دستآورد در انتخابات ریاستجمهوری داشته باشد، یکی از ناسنجیدهترین پیمانهای صلح تاریخ امریکا را در فوریه ۲۰۲۰ در دوحه با نمایندهی طالبان به امضا رساند. پیمانی که نهایتاً به بازگشت دوبارهی طالبان به قدرت در افغانستان منتهی شد و به پیروزی ترمپ در انتخابات ماه نوامبر سال ۲۰۲۰ نیز نینجامید.
رئیسجمهوری بعدی و پایانی مربوط به افغانستان نیز رئیسجمهوری کنونی ایالات متحده، جو بایدن است. بایدن که در مقام معاون اوباما و پیشتر از آن عضو مجلس سنای امریکا مخالفت خود با جنگهای امریکا در خاورمیانه را بهنمایش گذاشته بود، در کارزار انتخاباتی ۲۰۲۰ خویش و پس از به امضا رسیدن پیمان صلح دوحه به صراحت و آشکاری از قصد خویش برای خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان و کاهش حضور نظامی امریکا در خاور میانه و آسیای جنوبی سخن گفت. این رئیسجمهوری امریکا باور داشت که دیپلماسی و راهحلهای گفتوگومحور بهتر از جنگهای فرسایندهی بیپایان در این مناطق است. او همچنین باور داشت که امریکا توانایی دفاع از خود در برابر تهدیدهای ناشی از افغانستان بدون حضور در این کشور را دارد. بایدن که برای عملیات خروج و تخلیهی نیروهای امریکایی در آگست ۲۰۲۱ مورد انتقاد شدید قرار گرفته است؛ همان مسیری را به نهایت رساند که ترمپ بخاطر رایگیری در انتخابات ۲۰۲۰ آغاز کرده بود.
اینک که دوباره در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری بعدی امریکا قرار گرفتهایم؛ افغانستان باری دگر به عنوان موضوعی که میتواند رای بیاورد یا بکاهد مطرح میشود. ترمپ دوباره از عملکرد بایدن در افغانستان انتقاد میکند و بایدن نیز با دفاع از عملیات خروج امریکا باور دارد که ادارهاش تصمیم درست را گرفته است؛ آنچه بدیهیست این است که در طول بیست سال گذشته رؤسای دولت امریکا برای تمدید مدت حضور خویش در کاخ سفید کارها و برنامههایی را روی دست گرفتند که مردم افغانستان تا امروز – و چه بسا تا دههها – باید تاوان این «وعدههای انتخاباتی» فلان رئیسجمهوری امریکا را بپردازند.