سخنِ پوشیدهای نیست که سیاستها و نگرش طالبان در مورد دین، زندگی، آزادی، زنان و بسبسیار مسائل دگر در متن جامعهی افغانستان منتقدان و مخالفان فراوانی دارد. این مخالفان از زنان و دخترانِ خانهدار و خانهنشین که نگران حقوق و آیندهی خود هستند تا روحانیانی را که رفتارهای طالبان را در منافات با فهمِ بومی تاریخی از اسلام میدانند را در بر میگیرد. اگرچه همدلی و همراستایی جمعی با طالبان از زمان بازگشت این گروه بهقدرت و به این دلیل که کنترل منابع کشور کاملاً در دست این گروه افتادهاست؛ بیشتر شدهاست، اما باز هم دایرهی اختلافها با این گروه را باید بزرگتر از دایرهی همدلیها دانست. باوجود این گسترهی پهناور مخالفت، فشارهای «جدی» داخلیای که بر طالبان اعمال میشود ناچیز و حتا بهعبارتی ناموجود است. دستکم یکی از دلایل این «ماه عسل» مداوم طالبان در قدرت، ناتوانی نیروها و نشانیهای ضدطالبان از جهتدهی و استفاده از این بالقوگیست.
عموماً نشانیهایی که بهعنوان «ضدطالب» در داخل و خارج از افغانستان شناخته میشوند، نشانیهایی چون «جبههی مقاومت ملی» یا «جامعهی مدنی» یا جنبش زنان افغانستان هستند. هرسه نشانی فوق – بهاضافهی تمامی نیروهای فرعی و ضمنی دگر – از تالیف و ایجاد روایتی بدیل برای روایت طالبان که بهصورت یکدست و منظمی قابل طرح – و سپس اجرا – باشد، نشدهاند. پراکندگی یکی از مهمترین نقصانهای این جنبشها و جنبشهایی از این قماش است. تاکنون هیچ طرح و ایدهی قابل توجهی که بتواند روایت این گروهها از وضعیت را در برابر روایت طالبان از وضعیت برکشد، بهمیان نیامدهاست. طالبان با خلقِ روایت ضدبیگانه و تاکید روی تطبیق خشونتآمیز شرع، جای پایی در متن قسمتهایی از جغرافیای افغانستان ایجاد کردند؛ سخن آنان همیشه روشن و صریح بودهاست: تطبیقِ بیقید و شرط شریعت اسلامی. اما در نقطهی مقابل، گروههای مخالف طالبان، تا حالا حتا توفیقی در توضیح نسبت خود با شرع اسلامی و رابطهی نهاد دین با نهاد دولت در جامعه نداشتهاند. هیچ انسجام و همدستی درخور توجهی میان این گروهها پدید نیامدهاست. آنان در بهترین حالت، بهصورتی پراکنده ابعادی از کارنامهی طالبان را هدف قرار دادهاند بی آنکه در همان موارد هم نسخهی قابل اجرا و بومی بهتری داشتهباشند.
ابهام و بیارتباطی این نشانیها با قسمت عظیمی از جامعهی افغانستان یک پاره از مشکلات این جریانهاست. نکتهی دگر در مورد جریانهای مخالف طالبان، انفعال سیاسی و تاثیرپذیری آنان از نشانیهای بینالمللی و دولتهای جهانیست. مخالفان طالبان درمیان حامیان و هوادارانِ گروه طالبان القابی چون «بیگانهپرست» را کاسب شدهاند، دستکم یکی از انگیزندههای چنین الفاظ و لقبهایی، گرایش آشکار نیروهای طالبان و همرستگی آنان با نهادها و دولتهای غربیست. این جریانها ارزشها و باورهای بنیادین خود – مواردی چون حقوق بشر و آزادیهای شهروندی – را بهگونهی قابل درک برای مردم افغانستان طرح و صورتبندی نکردهاند. آنان در اکثریت موارد گفتهها و مواضع نهادهایی چون سازمان ملل را تایید و تصدیق کردهاند. چنین چیزی اگر خوب هم باشد برای جا انداختنِ این ارزشها در متن جامعه کافی نبوده و نیست. عموماً این گروهها فعالیتهایشان را نیز در تبعید و خارج از افغانستان راهاندازی کردهاند که همین نیز فاصلهی آنان را با جامعه و مردم افغانستان بیشتر و بیشتر کردهاست. این انفعال سیاسی، هنگامیکه با تاکید این گروهها به کلیشههای سنتی ضدطالبان در افغانستان میانجامد، چنان تناقض عملیای را پدید میآورد که بهاعتبار هرجنبشی صدمه میزند.
نهایتاً اینکه تردیدی وجود ندارد که استعداد و انگیزهی اجتماعی کافی برای بهچالش کشیدن رفتارها و اعمال رژیم طالبان وجود دارد، این نیروی بازدارنده امکان پیشگیری از زیانهای بسیار بیشتر بهجامعهی افغانستان را داراست. باید دریچهها و راههای مطمئن، شفاف و واضحی برای بازتاب ارادهی مردم و استفاده از این اراده درجهتِ مهار رژیم طالبان وجود داشته باشد. نشانیهای کنونی ضدطالبان، بهآشکاری نشان دادهاند که امکان و ظرفیت استفاده از این نیروی بزرگ را در خود ندارند و بینظمی، ابهام، بیپایگی و انفعال سیاسی باعث شدهاست که این جریانها در همان جایی که بودند، متوقف بمانند.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.