روز گذشته، دو گزارش تکاندهنده از سوی رسانههای ایرانی و ترکی در مورد سرنوشت دو کارگر پناهجو در ایران و ترکیه منتشر شد و باری دگر توجهها را – ارچند برای چند دقیقه و ساعت – متوجه این جماعتِ «زیرپا» و «بیسرزمینتر از باد» کرد. این رسانهها گزارش دادهاند که یک کارگر افغانستانی که در ترکیه مشغول کار در ماشین «چرخ گوشت» بود، لغزیده و توسط این ماشین بهصورت فجیعی کشته شدهاست، در همینحال رسانههای ایرانی مرگ یک کارگر افغانستانی را در محلهی شهران تهران و بر اثر ریزش «دیوار چاه» بر روی این کارگر گزارش دادهاند، این رسانههای افزودهاند که این کارگر در عُمق ۸ متری چاه مشغول کار بود، این کارگر ۳۲ سال عُمر داشتهاست. شنیدن چنین ماجراهایی، آدمی را بهفکر در مورد «وطنی» وامیدارد که این جماعت را آنقدر بیچاره کردهاست که سرزمینهای دوری برای مردم «نوکری» کنند و بهدلیل «بیگانه» و «غیرخودی» بودن مجبور بهکار در محیطی میشوند که جانهای آنها را هرلحظه با خطر مرگی «گمنام» و بیارزش تهدید میکند.
با کارگران در داخل افغانستان نیز چندان برخورد درخور و شایستهای صورت نمیگیرد؛ این کارگران حداکثر کار را میکنند و «هیچ» قانونی – و بهتاکید هیچ قانونی! – از آنها محافظت نمیکند و خطر گرسنگی آنها را واداشتهاست تا با «غیرانسانی»ترین شرایط کار بسازند و کمترین دستمزد ممکن را بهدست آورند. این کارگران و شرایط آنها – حتا – سرخط خبرها هم نمیشوند، هیچ اتحادیهی مددگری که آنها را انسجام بخشد تا از حقوق اولیه و انسانی خویش دفاع کنند و هیچ نهاد بینالمللی برای حمایت از آنها وجود ندارد.
در حقیقت وضعیت کار و زندگی در این جامعه بهحدی فجیع و ناپذیرفتنیست که «صرفِ کارگر بودن» و «کاری داشتن» در این کشور امتیاز بزرگی بهحساب میآید و کسی نمیپرسد که «آنی که کاری دارد» در چه شرایطی و با چه قیودی کار میکند و این «بیپرسانی» زمینهی بهرهکشی بیحدوحصر سرمایهداران و سرمایهگذاران را از نیروی کار این کارگران فراهم آوردهاست.
پسر نوجوان پانزدهسالهای که در یک کلینیک صحی مشغول بهکار است، در گفتوگو با پابلیک تریبون میگوید که «از ساعت ۲ بعد از ظهر تا دهونیم و یازده شب کار میکنم. هیچ رخصتی هفتهوار و ماهواری ندارم و فقط سه روز در دو عید رخصت هستم. کارم از کار شاقهی صفاکاری شروع میشود و با پادوی و تنظیم مریضهای داکتران کلینیک ادامه مییابد، معاش ماهانهی من سه هزار افغانی است.» او درحالی مجبور بهپذیرش این شرایط است که هنوز متعلم مکتب است و کارفرمایان او توجهی به قانون «هشت ساعت کار روزانه» و یا حداقل دستمزد ندارند.
دریغ اینکه کارگران این سرزمین سیاه را با این امید ترک میکنند که در هرجایی جز این خاک، بهعنوان «انسان» حقوقی برای آنها محفوظ خواهد بود، ولی در دنیاییکه اینک بهدنبال بستن مرزها و بیرونکشیدن «گرسنگان سرزمینهای دگر» است، مرگ کارگران افغانستانی در ایران و ترکیه و جاهای دگر، هیچ تاثیری ندارد و هیچکسی – نه ترکها، نه ایرانیها و نه ریشبلندان کوتهفکر کاخنشین در کابل – مسئولیتی در مورد مرگ این انسانها بهعهده نميگیرند و سرنوشت تراژیک زادهشدن این کارگران در سرزمینی که نهتنها چیزی بهآنها نداد، بلکه چیزهایی نیز از آنها ستاند، با مرگی از این دست، بهپایان میرسد.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.