طالبان اگر بخواهند از کسی محافظت کنند، او را به دشمن نمیسپارند. در سال 2001 طالبان ترجیح دادند اسامه بن لادن را حتا بهبهای از دست دادن حکومت خود به امریکا تحویل ندهند. تنها استثنای اصلی این عمل، تصمیم دولت وقت افغانستان در طول جنگ جهانی دوم در سال1941 است که از اتباع آلمانی و ایتالیایی خواست تا افغانستان را ترک کند. به شرطی که متفقین، بازگشت امن را به کشور های شان تضمین کنند. افغانستان حتی در اوج جنگ جهانی دوم در حالی که بین انگلیسها و روسها قرار گرفته بود، آلمانیها و ایتالیاییها را به انگلیسها و روسها نسپرد.
علاوه بر این، افغانستان از هر پشتونیکه از مناطق اکثریت پشتونِ شبهقارهی هند «هند برتانوی» فرار کرد پشتیبانی کردهاست. از دورهی عبدالرحمن خان (1880-1901) تا دورهی دکتر نجیب الله (1987-1992) این سیاست نانوشتهی دولتهای متوالی در افغانستان بودهاست. افغانستان همچنان میزبان عناصر ناراضی بلوچ و سندی از جمله پسران و پیروان ذوالفقار علیبوتو نخستوزیر پیشین پاکستان بود. اینکار به افغانستان کمک کرد تا نفوذ خود را در میان پاکستان حفظ کند و در صورت لزوم بر پاکستان فشار بیاورد.
چرا پاکستان درگیر منازعات درونی خود شده است؟
محاسبات استخبارات نظامی پاکستان بعد از سقوط کابل بر این بود که با روی کار آمدن طالبان تمام حساب و کتاب، از سیاست خارجی گرفته تا اقتصاد مطابق میل آنها ترسیم و عملی میشود و افغانستان هم حیات خلوت. اما نهتنها فرزندان پاکستان در مصاف نهیبهای جهانی قرار گرفته اند؛ بلکه سراسر خاک این کشور به میدان نزاع شرقگرایان و غربگرایان مبدل شده است و فرزندانش نیز تیغ را به گلوی مادر شان گرفته اند. پاکستان دیگر در پشت پرده با امریکا همآهنگ نیست. بخش بزرگی از پالیسیسازان پشتپردهی سیاستهای جهانی در امریکا بر این باور اند که پاکستان باعث بدنامی امریکا و بدگمانی کشورهای منطقه نسبت به امریکا شده است. یک گزارش غیر رسمی نیز میرساند که اسرائیل و امریکا وجود سلاحهای هستهای در کنارِ وجود گروههای رادیکال اسلامگرا در پاکستان را همچون اژدهای هزار سر میدانند و برای باز پسگیری این سلاحها تحت هر برنامهای، برنامهریزی میکنند.
ارز کلدار در برابر هر دالر امریکایی 37درصد افت کردهاست. بهنسبت بحران بیپیشینهی اقتصادی، دولت گفته که از اینپس وزیران و مشاوران صرفیههای برق و مصارف شخصی را خودشان خواهند پرداخت و از اینپس حقوق نیز دریافت نخواهند کرد.
تحریک طالبان پاکستانی در همآهنگی با بلوچهای کویته، بلوچستان و پشتونهای پاکستان در صدد برنامهریزی در برابر ادارهی اسلامآباد برآمدند. حملهی انتحاری در اسلامآباد و پشاور بخش کوچکی از این ماجراست.
در دو سوی خط فرضی دیورند، جنبش تحفظ پشتونها بهگونه مستقلانه وارد فاز جدید منازعات سیاسی خود با اسلامآباد شده که پشتیبانی پشتونهای افغانستان را نیز با خود دارند.
همه کشور ها در به کنترل گرفتن پاکستان اجماع دارند. هیچ کشوری از پاکستان دلِ خوش ندارد و هیچ کشوری نیست که از تولیدات کارخانههای تروریستی پاکستان از نظر مالی و جانی و امنیتی صدمه ندیده باشد. تمام کشورهای بازیگر پساز اینکه امریکا را مجبور به خروج از افغانستان کردند و بازی شان در افغانستان جدیتر از پیش شد، به پاکستان به چشم یک غدهی سرطانی در آسیا و شبهقارهی هند میدیدند و میبینند و تمامی کشورهای جهان، پاکستان را بهعنوان یک چالش نهایت جدی فراروی امنیت جهان میدانند. داستان به همین اندازه ساده است.
این وضعیت تازه، بخشی از فلاکتی است که پاکستان پساز به قدرت رسیدن طالبان با آن مواجه شده است. کمبود شدید انرژی، بحران ارزی و آغاز حملات نظامی علیه پاکستان؛ سه عنصری هستند که یک هدف را دنبال میکنند: کنترل و سپس زمینگیر کردن پاکستان.
عنصر چهارم هم بهگونه صریح توسط مقامات امریکایی و اسراییلی مطرح شده است: باز پسگیری سلاحهای هستهای پاکستان. گزینهیی که غرب را وادار به یک فکر و برنامهریزی خیلی عمیق کرده است.
امریکا پساز خروج چه برنامهای روی دست گرفت؟
سالهای منتهی به خروج امریکا از افغانستان، شاهد فاصله گرفتن تدریجی متحدان قدیمی امریکا و چرخش قاطع پاکستان به سمت چین بود. امریکا از تمایل پاکستان به چین پیشازپیش آگاهی داشت و همهی سناریوها و اقدامها را به تحلیل، سنجش و پیشبینی گرفته بود. اولین نشانههای این تمایل، سرمایهگذاری چین در بندر گوادر بود اما یک اشتباه خیلی اساسی صورت گرفته بود، آنهم اینکه: پاکستان برعلاوهی این اقدام، در عرصهی امنیتی نیز بالای پکن حساب باز کرده بود، آنهم بدون هیچ ضمانتی. این در حالی است که از همان زمان تاکنون چین در محاصرهی تایوان و هانگکانگ بعنوان کشور های مستقل گیر مانده است و این دو منطقهی عملاً جدایی طلب، چتر حمایت واشنگتن و اروپا را با خود دارند.
امریکا هم همزمان به سمت هند متمایل شد و آنرا به ائتلاف منطقهای در برابر پاکستان و چین در چوکات بلوک گفتوگوهای چهارجانبهی امنیتی یا «کوآد» متشکل از امریکا، استرالیا، هند و چاپان کشانید. امریکا به این اقدام بسنده نکرد؛ تعامل اقتصادی میان امریکا و هند هم به میزان قابل توجهی افزایش یافت. در قدم بعدی؛ هند شرکتکننده در بلوک موسوم به چهارچوب اقتصادی «هند-اقیانوسِ آرام» به رهبری امریکا شناخته شد. بلوکی که به تازهگی توسط کاخ سفید اعلام شد و هدفاش مقابله با نفوذ اقتصادی چین شمرده شد، پاکستان در این زدوخورد ضربات بیپیشینهای را متحمل شد.
اقدامها تنها به اینها خلاصه نشدند؛ امریکا به مقامات عربی به ویژه عربستان و قطر بهگونهی تلویحی پیام داد تا کمکهایی که به پاکستان داده میشد را محدود و به حداقل برسد، چندین درخواست دیدار با مقامات پاکستانی را عرب ها رد کردند. ایران نیز بهخاطر کوتاهی پاکستان در قسمت تکمیل ساخت لولهی گاز که برنامهی ایران را به تعلیق گذاشته است، پاکستان را به جریمهی هژدهمیلیارد دالری تهدید کرد. پاکستان برای تکمیل این خط لوله گازی کمتر از دو سال زمان دارد. آنهم در بحبوحهی موج گستردهی بحران امنیتی-سیاسی-مالی.
در افغانستان اوضاع از چه قرار است؟
بازی در افغانستان چند لایهای شده، از رقیبان سنتی تا طرف های متخاصمِ امروزی، همه برنامههای جدیدی روی دست گرفتهاند.
طالب دیگر در دست و انحصار پاکستان نیست؛ هرچند از دهسال به اینسو کشورهای منطقه و جهان طالبان را از انحصار پاکستان بیرون کشیده اند، اما حالا این کنشها برجستهتر از هر زمان دیگری شده است. از زمان به قدرت رسیدن طالبان تا امروز مهمترین تحولی که در منطقه رخ داد و پای طالبان به آن کشیده شد، حملات مکرر تحریک طالبان پاکستانی بالای پاکستان است. در طول یکونیم سال تهدید طالبان پاکستانی به حدی بلند رفت که حکومت پاکستان را مجبور به درخواست کمک از رهبری طالبان افغانستان کرد. دیدار هیاتهای بلندپایه در سطح وزیر دفاع و رییس استخبارات، رخ جدی قضیه را نشان میدهد.
این سلسله حوادث تا جایی پیش رفت که تی.تی.پی در پاکستان دولت موازی در مقابل دولت فعلی پاکستان اعلان کرده و زنگ خطر در درون اسلامآباد عملاً به صدا در آمده است. درخواست وامهای بزرگ از صندوق بینالمللی پول نیز افزایش رفته است.
حالا برنامه چیست؟
کشورهایی که در مسئلهی افغانستان با امریکا کنار نمیآیند، برای آماج قراردادن پاکستان دستوآستین بالا زدهاند. پاراگراف و علت اصلی این اقدام برای کشور های مقابل امریکا واضح، تعریفشده و بر مبنای استدلالهای قانعکننده استوار است.
در این میان روس ها و چینیها در کنار امریکاییها بر این باور اند که طالبان و مرکز فرماندهی سیاسی شان (قندهار) میدان منازعه میان دو حوزهی جهانی اند. به زبان ساده: آسیای میانه مقصد بعدی تروریسم بینالمللی از طریق دروازه افغانستان است. برای فعلاً شمال افغانستان مرکز جنگ ماندهاست. و این مبحث حالا حالاها در قندهار آغاز شده است.
ایران و هندوستان در مشاورت با روسیه و چین اینبار وارد بازی شده اند و نخستین اقدام این کشورها، همسو کردن طالبان با خودشان و بیرون کردن حداکثری آنان از کنترل پاکستان است.
نخست: جمهوری اسلامی ایران و طالبان
مدلهای ایرانی در عملکرد طالبان حاکم در افغانستان نمودار شدهاند، ایرانیها نفوذ قابل ملاحظهای در بین طالبان (شاخهی حقانی و هبت الله) پیدا کرده اند. طالبان اقداماتی شامل دور زدن موانع اقتصادی و قاچاق دالر از پاکستان به افغانستان را از جمهوری اسلامی ایران آموختهاند. این روبرداری از همان مدلی است که ایران از زمان ریاستجمهوری محمد خاتمی تاکنون در خاورمیانه اجرا میکند.
جمهوری اسلامی ایران برای محافظت از خود، پساز گروههای نیابتیاش در کشورهای خاورمیانه، برای طالبان توجه ویژه را معطوف داشته است. ایران همان نگاهیکه را برای حزب الله در لبنان، حوثیها در یمن، و حشدالشعبی درعراق دار، برای طالبانِ تحت نفوذش در افغانستان نیز دارد، به باور نگارنده، هرچند قتل چهارده دیپلمات ایرانی در مزارشریف بهدست طالبان در سال 1377 هجری خورشیدی در حافظهی تاریخی سیاستمداران ایرانی باقی مانده و ایرانیها این را بهخوبی میدانند که این اقدام توسط طالبان و سپاه صحابه که گروه تروریستی پاکستانی است انجام شده بود، ایرانی ها بعدها دریافتند که همان گروه تروریستی با سرویس اطلاعات و امنیت پاکستان در ارتباط متداوم بود. اما ایرانیها بهجای مقابلهی نظامی با طالبان، به فکر بازی اطلاعاتی با پاکستان افتادند و امروز از دهسال به اینطرف ایران همان بازیای را با پاکستان انجام میدهد که پاکستان در بازی جهاد افغانستان با تمام منطقه انجام میداد. فراموش نباید کرد که روابط ایران با القاعده به سیسال قبل و در نخستین ملاقات شیخ نعمانی نمایندهی ایران و اسامه بن لادن در خرطوم پایتخت سودان بر میگردد. جمهوری اسلامی ایران بر اهمیت عمق این ارتباط و استفاده از آن پی برده است.
دوم: هندوستان و طالبان پاکستانی
هندیها به تجهیز نامحدود طالبان پاکستانی دست زدهاند. اما چرا هندیها چنین میکنند؟
در سال 1999، سازمان اطلاعاتی هند معلوماتی را دریافته بود که یک گروه تروریستی متعلق به سازمان «آی.اس.آی» یک هواپیما را که از هند به سوی نپال در حرکت بود را ربود و در چندین محل مجبور به نشست کردند، اما هواپیما در نهایت در ولایت قندهار نشست کرد. جالب اینجاست که اجیت دووال، مشاور امنیت ملی هند یکی از مسافران همان هواپیما بود. در سال 2008 حملهی تروریستی بمبئی که دست پاکستان را در دستداشتن در آن رو کرد و در آن صدوهفتاد و پنج تن کشته شدند. حادثهای که در آن دستکم ده منطقه مورد حمله واقع شدند و مغز متفکر آن فردی از آی.اس.آی پاکستان بود ولی هند هیچگاه نتوانست او را پیدا کند.
هند برای پاکستان در دو محور برنامه دارد: برنامهی سیاسی- نظامی و برنامهی اقتصادی، اتحاد هند با امریکا در قسمت اقتصادی این امکان را برای دولت هند فراهم میکند که تمام کانالهای دورادور پاکستان را ضایع بسازد. هند این ذهنیت را به امریکا و چین داده که دادن قروض هنگفت به پاکستان نهتنها بلاعوض نیست بلکه بازپسگرفتنی هم نیست و هیچ سودی ندارد.
در عرصهی سیاسی-امنیتی، هند در یکفاز بیپیشینهی ارتباط با سران تی.تی.پی وارد شده، یکسند پژوهشی نشان میدهد که ایران در منطقهی بلوچستان و هندیها در منطقهی خیبرپختونخواه مسلحسازیهای بزرگی را بر ضد پاکستان آغاز کردهاند.
هند در زمان جمهوریت در افغانستان چالش دهلی نو-کابل را در برابر اسلام آباد نگهداشته بود، و از همین طریق برای اقدامات تروریستی پاکستان در چوکات روابط دهلی با کابل موانع خلق میکرد. نمونهی بارزی از این دست اقدامات، سرمایهگذاریهای هنگفت هند در امور زیربناها در مقابل حملات انتحاری اسلامآباد در سراسر افغانستان بود.
مسیر پیشرو برای پاکستان چگونه ترسیم شده است؟
اینبار زمان نوشیدن پیالهی قهوهی پیروزی در کابل به انقضا رسیده است. زمان آن فرارسیده تا پیک پیروزی میان کشورهای متخاصمِ پاکستان، در اسلامآباد بهسلامتی بلندشده و نوشیده شود. زمین و آسمان پاکستان دیر یا زود آماج دسیسهها و توطئههایی قرار خواهد گرفت که یکزمانی در ظهور و زایشاش نقش بنیادین داشتند. در عصر سیاسی جدید که رئالیزم تهاجمی اسلحهی محبوب برای قدرتهای بزرگ است، پاکستان در منجلابی از مرگ و نزع قرار گرفته است، آنهم در شرایطی که هیچیک از شرایط منطقهای و بینالمللی برای اسلامآباد مطابق میل شان نیست. فرزندانش بر علیه خودش چاقو را تیز و باروت را خشک نگهداشته اند، آنهم برای روز مبادا. پاکستان روزی توسط آفرینندهگاناش زمینگیر و مضمحل خواهد شد.