فقر به شرایطی گفته میشود که در آن افراد به نیازهای اساسی زندگی دسترسی نداشته و برای خرید آنها دچار کمبود درآمد شوند. براساس اظهارات بانک جهانی افرادی که روزانه کمتر از 1.90 دالر امریکایی درآمد دارند، فقیر عنوان شدهاند.
چاشت روز است با آفتاب نسبتاً سوزان و نسیم ملایم باد.
مسیر تیمورشاهی از صدای فروشندهها و خریداران پُر شدهاست. در این منطقه هر رهگذری مصروف کاری است، کسی برای فروش مالی صدا میزند، دیگری برای خریدن جنسی با دوکاندار در حال بیع هست و عدهای برای رسیدن به هدفشان از این مسیر میگذرند. دو قدم آن طرف در کوچهای، دو جفت چشمان سیاه و خسته و در عینحال پُر از امید نظارهگر مردم است.
او با دستان کوچک خود قلمها را به رهگذرها پیش میکند و با صدای بلند میگوید: «قلم میخرید، ۱۰ افغانی قیمت دارد.»
سهیلای ۱۲ ساله در مسیر تیمورشاهی قلم میفروشد، او از ساعت ۷ صبح تا ناوقتهای شب دستفروشی میکند.
این کودک فرزند کلان خانه است و با ۶ نفر از اعضای فامیل خود در یک خانهی کرایی در کوته سنگی شهر کابل زندگی میکند. سهیلا یک سال میشود که بخاطر پیدا کردن نان به فامیل به فروش قلم در جادههای شهر کابل رو آوردهاست. این کودک کارگر فروش هرقلم را به مثابهی خرید آرزو، یعنی نان، میداند. پدر این کودک در نزدیک دانشگاه کابل جوس میفروخت و در حادثهی حمله بر دانشگاه جان خود را از دست دادهاست. بعد از مرگ پدر خانواده، سهیلا و مادرش مسئولیت خانه را بهدوش گرفتهاند.
این کودک کارگر در صحبت با پابلیک تریبون میگوید: «وقتی پدرم شهید شد، مه و مادرم مجبور شدیم که کار کنیم.» او همچنان گفت که مادرش خیرات جمع میکند. به گفتهی سهیلا یک بسته قلم را ۹۰ یا ۱۰۰ افغانی از دوکان خریداری کرده و در فروش یک بسته در روز ۲۰ یا ۳۰ افغانی عاید میداشته باشد.
سهیلا با چشمان نمدار و گلوی پراز بغض در مورد رویهی مردم چنین میگوید: «سرمایهداران با موترهای خود هفتهی یکبار میآید و به زنهاییکه در سرک کار میکند پول یا لباس میدهد، وقتی ما طفلها پیششان میروم که ماهم مستحق هستیم به ما هم بتین، مردها یا زنها سرما غالمغال میکنند که به شما نیست.»
این کودک بخاطر مشکلات اقتصادی و نداشتن تذکره نتوانست به مکتب برود.
او میگوید که برای گرفتن تذکره به پول ضرورت است که آنها توان پرداخت را ندارند وقتی مادرش به مکتب مراجعه کرد، ادارهی مکتب برایش گفت که با تذکره پدر، سهیلا را شامل مکتب میکند ولی از چانس بد روزگار تذکره پدر او نیز در حادثه دانشگاه با خودش یکجا از بین رفتهاست.
این کودک کارگر، مکتب را صرفاً از روی رنگِ لباس دخترهای همسایه میشناسد که وقتی کهنه شد برای پوشیدن به سهیلا میآورند.
او در مورد رفتن به مکتب در صورت مساعد شدن زمینه، هیچ نظری ندارد چون بخاطر ضعف اقتصادی فامیل تنها با ذهنیت سیر ساختن شکم بزرگ شدهاست.
خواست سهیلا این است که رژیم طالبان برای خانوادههای که سرپرست مرد ندارند، برای زنان خانواده زمینهی کار را مهیا سازد، تا کودکانی مثل خودش مجبور به دستفروشی نشوند.
هممانند این خانواده، هزاران خانواده دیگر هم در افغانستان با فقر شدید دستوپنجه نرم میکنند.
رژیم طالبان در دوسال حاکمیت باوجود سرازیر شدن کمکها و پول نقد نتوانسته حداقل دوباره نان خشک را در دسترخوان شهروندان افغانستان بیاورد.
پس از رویکارآمدن طالبان در افغانستان، میزان گراف فقر در حال افزایش است و نهادهای بینالمللی نیز از گرسنگی حاد و قحطی در این کشور هشدار دادهاند.
سازمان جهانی غذا گفته است که قطع کمکهای غذایی منجر به بحران گرسنگی در افغانستان میشود.
این سازمان همچنان گفته که گرسنگی شدید حدود ۲۰ میلیون افغانستانی را تحت تأثیر قرار داده و ۶ میلیون تن آنها فقط چند گام اندک با قحطی فاصله دارند.