در چند روزی که گذشت، برابر چشمهای مبهوت و زبانهای بریدهی «دنیای قشنگ نو»، دنیایی که وعدهی «آزادی بیان» و «تعهد به آزادی» و دموکراسی میداد، اسرائیل به بمباران بیامان و لاینقطع نوار غزه ادامه داد. نهتنها به بمباران این ناحیه، بلکه به محاصرهی کامل آن و مسدود کردن راهِ «کمکهای بشردوستانه» به این نوار. جو بایدن، رئیسجمهوریِ کهنسالِ خرفتترین دیو دنیای جدید، دولت ایالات متحدهی امریکا که اخیراً به اسرائیل سفر کردهاست، از افزایش کمکهای نظامی و همسویی کشور خویش با اسرائیل سخن گفتهاست. شگفتآفرینتر اینکه بایدن افزودهاست که «جتهای جنگی» بیشتری را به اسرائیل خواهند فرستاد و تجهیزات بیشتری را در منطقه مستقر خواهند کرد و کمکهای نظامی به اسرائیل را افزونتر خواهند کرد و کسی نیست که از او بپرسد برای چه؟ مگر چه کسی در غزه با آنها رویارویی مستقیم نظامی و «نبرد سنگین» دارد که آنها بیشتر و بیشتر خودشان را به مجهزترین و مرگبارترین سلاح نظامی مجهز میکنند؟
۱
چین روز گذشته با اشاره به حملات ممتد اسرائيل به نوار غزه و پس از آماج قرار گرفتنِ یک بیمارستان در این ناحیه، گفت که اقدامات اسرائيل دگر از حوزهی «دفاع از خود» فراتر رفتهاست و بیشک باعث افزایش تنش در منطقه خواهد شد. اینکه چه منافعی برای پکن در گفتن این حرف مستتر است به یکسو، ولی این بیشک سخن درستیاست که اسرائیل؛ دگر بهفکر یورش به «حماس» و نیروهای آن نیست و بهصورت گلهای و فراوان در چند روزی که گذشت، غیرنظامیان غزه را سلاخی کردهاست. و مگر این ٰرژیم در چه زمانی بهفکر «دفاع از خود» بودهاست؟! رژیمی که ماهیت و بنیان آن «تجاوز» است، رژیمی که بیشک برمبنای یک «دین» و یک «قومیت» بنیان نهاده شدهاست و از حیث تئوکراتیک بودن، هیچ تفاوتی با ٰرژیم سفاک طالبان در کابل ندارد، مگر از اصل به اندیشهي «دفاع از خود» بودهاست؟ اگر هم سخنی درباب دفاع از خود در این مسئله معنایی داشته باشد، اندیشناکی میلیونها فلسطینیای است که سرزمینشان با «زور عریان» بهنفع دگران مصادره شدهاست و جوی خون آنها را نیز برای این دنیای «ستمگر» و «ستمپرور» ارجی نیست.
۲
عدهای با خیال خام و گمان کالی فکر میکنند که جانبداری از مردمیکه در فلسطین بهصورت پیوسته لگدمال میشوند و پاپوشِ «آهنین» و «عاریتی» رژیم اسرائیل بر گردنشان است، همسان و هممعنای دفاع از «حماس» یا «اسلام سیاسی» است، حالانکه اگر این معادله برعکس نیز بود، هیچ آزادیخواهی نمیپذیرفت که یک دولت مسلمانِ تا دندان مسلح و پروردهشده در آغوشِ کثیف و بویناک ابرقدرتها، جمعیتهای بیدفاع و پراکندهی یهودیان را از زندگی و نفسکشیدن باز دارد و هرچه در خیال آلودهاش نقش بست را بر آن بیدفاعها عملی کند. سخن اینجا بر سر مسلمان یا غیرمسلمان نیست، سخن در اینجا رویارویی همیشگی «ساختار قدرت»، ساختار نیرومند و آدمکش غاصب قدرت در برابر «مردم» است؛ رویاروییای که بهگونهای دگر در همین افغانستان و هرجای دگری از دنیا نیز وجود داشتهاست و دارد؛ ولی وجه تمایز این رویارویی در اسرائيل وقاحت حیرتناکی است که این جنایت برعلیه آدمیت و مردم پیدا کردهاست و صورتهای سیاه و ننگین قدرتهایی است که بهپیدایی و بیشرمی آشکار از این جنایت حمایت میکنند. بهعبارتی دگر، ستمی که بر مسلمانان فلسطین میرود، همردای همان ستمیست که مسلمانان افغانستان در حق سیکهای این کشور روا میداشتند و بیشک که هردوی این ستمها به یک اندازه بایستهي نکوهش و نفرتاند. یگانه تفاوت این است که مردم فلسطین بارها و بهصورتی بسیار وحشیانهتر مورد تجاوز و اجحافِ رژیم اسرائیل بودهاند، پس مردمی را که «قوهی قهریه» – و آنهم از جنسی که باداران برای اسرائیل فراهم کردهاند!- ندارند، باید حمایت کرد در برابر کسانیکه جتهای بیشتری میگیرند و برعلیه کی؟ بیشک که برعلیه بیدفاعهاییکه حتا کمکهای انسانی به آنها برابر چشمان جهان موحشی که همهروزه در مورد «حقوق بشر» اعلامیههای پرسوز و خندهدار میدهد، دریغ میشود.
۳
صورتکهای تمدنی که انسانها بر رویِ وحشیگری خویش میگذارند، در دقایقی از تاریخ بهصورت بسیار عریانی برمیافتد، در دقایق بسیار همگونی، اگر قرن بیست، قرن برافتادن این صورتک در هولوکاست و کشتار دستهجمعی یهودیان بود، اینبار تاریخ با طنز تلخ خویش، ستمکش را بر مسند ستمگر نشاندهاست و در عصر ما، دقیقهی برافتادن این صورتک، دقیقهی توحشیاست که یهودیان در حق مسلمانان میکنند. در حق مردمیکه نه همهی آنها را میتوان با آن نامِ تهوعآورِ محصول رئالپولیتیک – که ساخته و مروج شد تا توجیه کند سوزاندن سرزمینهای اینسوی دنیا را، با «تروریست» صدا زد و نه هم میشود و نشان داد که هرچه مسلمان در دنیاست بهفکر برپایی نظام اخرویای است که میخواهد «شریعت» را پیاده کند. همچنینی که صورتکِ خندهدار «حقوق بشر» و «انساندوستی» و «دموکراسی» که نئولیبرالیسم در پی برکشیدن آن است، در چنین دقیقهای همچو قاصدکی بر باد، برباد میٰرود. و ما مینگریم که غرب با وقاحتی که خاص آن دنیای «تعصبزده» و همچنان «فاشیستی» است، به چه آشکاریای از «برتری» آن «قوم برگزیده» بر باقی جهان دفاع میکند و حتا فعالان چپِ فلسطینی را با اتهام دفاع از تروریسم اخراج میکند یا در بند میکشد.
۴
اما آیا میتوان چنین ستمی را بهنظاره نشست و انتظار داشت که این نرونصفتی و کشتار بیامان عام، به تقویت و بلندتر شدنِ سمِ آن مارهای روی دوش «اسلام سیاسی» منتج نشود؟ آیا برافتادن صورتکهای متمدن دنیای جدید و تبدیل شدن حقوق بشر و دمکراسی به مضحکهی خیالی، به پا گرفتنِ هرچه بیشترِ «بومیگرایی» منتهی نخواهد شد؟ آیا میتوان گفت که حملاتِ پیوسته و قتلعام ناتو در افغانستان، با اوجگیری مجدد ستارهی اقبال «طالبان وحشی» بینسبت بودهاست؟ نه. نمیتوان چنین چیزی گفت، زیرا این نابخردی و ستمگری، بیتردید بهایی دارد و این بها را، چنانکه آلمان نازی در پایان حکومت رایش پرداخت، ستمگران این روزگار نیز در واشنگتن و تلآویو خواهند پرداخت، ستمی که «درست» نیست و نخواهد بود، ولی واکنش طبیعی گروهی گستردهای از انسانهاست که مورد ستم قرار گرفتهاند و با انتقامجویی و قصدگیری، منطق ستمگری و کشتار را تمدید میکنند.
۵
لجاجت کوری که غرب در دفاع از اسرائیل پیش گرفتهاست، پایان خوشی ندارد؛ هم بدینجهت که اسلام سیاسی را و پیامدهای نحس آن را هر روز و همه روز فربهتر و فربهتر میکند، هم ازاینرو که امریکا با بهایی بسیار سنگین خواهد آموخت که هرمسئلهای را در دنیا و جهان، نمیتوان با «زور عریان» حلوفصل کرد و اینکه زور عریان امریکا نهایتاً خواهد رسید به «نابودی یک ملت»، به نابودی ملت فلسطین، خیالیست که نه در نیمهی دوم قرن بیست، نه دو دههی نخست قرن بیستویک و نه هرگز، به واقعیت نخواهد پیوست؛ زیرا چنانکه نیچه در پارهی «در باب بت نو» در کتاب چنین گفت زرتشت نوشته است: «دولت، نام سردترینِ همهی هیولاهای سرد است و به سردی دروغ میگوید. و این دروغ از دهاناش بیرون میخزد که «منِ دولت، همان ملتام.» این دروغ است! آنانیکه ملت را آفریدند و بر فرازش ایمانی و عشقی آویختند، آفرینندگان بودند و اینسان زندگی را خدمت گزاردند. اما نابودگراناند آنانکه بهر بسیاری دام مینهند و دولت نام مینهندش؛ اینان یک تیغ و یکصد آز بر فرازِ آنان میآویزند.» (نیچه، آشوری، ص۶۱) و در مورد این مسئله نیز با استفاده از همین تعابیر نیچه میتوان چنین گفت که مردم، مردم فلسطین را آفرینندگان آفریدهاند و دولت را، دولت اسرائیل را بیشک که نابودگران؛ و نابودگران نخواهند توانست آفریدهی آفرینندگان را نابود کنند.
فهرست منابع
۱: چنین گفت زرتشت: نیچه، فریدریش، برگردانِ داریوش آشوری، نشر آگه، چاپ سیوششم، ۱۳۹۴
تریبون محل نشر اندیشههای نویسندگان است، نشر این نگرههای از سوی پابلیک تریبون بهمعنای تایید یا همسویی با آنها نیست.