«شورای عالی مقاومت» که ساختار سیاسیای است غیر از «جبههی مقاومت ملی» و چهرههای آشنای دو دههی گذشته در قدرت افغانستان در آن سهیم هستند، بهمناسب سالروز مرگ برهانالدین ربانی، رهبر حزب جمعیت اسلامی و رئیسِ دولت مجاهدان – معروف به «دولت اسلامی افغانستان»، نشستی مجازی برگزار کرده و هریک نکات مورد نظر خود در مورد دیروز، امروز و فردای افغانستان را ارائه کردند. از کسانی چون محمد محقق، مشاور پیشینِ رئیسِجمهوری افغانستان تا دگر چهرههای جهادی چون عبدالرب رسولِ سیاف و البته، عطا محمد نور، والی پیشین بلخ و صلاحالدین ربانی، وزیر خارجهی حکومت پیشین و دگر چهرههای سیاسی و جهادی. در این میان اما، محفل این «اپوزیسیونِ ناموجود» با حضور یک چهره، گرمتر بهچشم میآمد، با حضور رهبرِ جوانِ «جبههی مقاومت ملی»، احمد مسعود. و این البته برای کسانیکه همچنان در خیالات و رویاهای خویش، چیز واحد و بههم پیوستهای بهنامِ «حوزهی مقاومت» و یا حزب «جمعیت اسلامی» را نگهداشتهاند، دلگرمکننده و نویدبخش بود، زیرا دستکم در ظاهر امر خبر از نزدیکی «جبههی مقاومت» و «شورای مقاومت» میداد و طرفدارانِ «تبارگرا» و «اسلامگرای» آنها را به فروکشکردنِ نزاعهایشان امیدوار میکرد. بههرجهت، تمامی این چهرهها در این نشست چیزهایی گفتند و به نکاتی تاکید کردند، از عبدالرب رسول سیاف – که خود او از بنیانگذارانِ جنبشِ اسلام سیاسی در افغانستان بهشمار میآید- که در مورد حقِ آموزش برای زنان و الزامی بودن این آموزش از نگاه شرع سخن گفت، تا کسانی چون محقق که طبق معمول بهدلیل کمسوادی و بیسوادی، تحلیل و حرف دقیق سیاسیای در کیسه نداشت و راجع به گمارش علمایی در بامیان شکایت میکرد که از بامیان نبودند و بیشک این حرفها حتا در همان بازارِ بویناک و گندیدهای «رئال پولیتیک» هم خریداری ندارد. اما سخنان دو تن از این چهرهها که هریک مدعیِ پیشوایی مقاومت در افغانستان هستند، بههرجهت حتا اگر معنای عمیق و فاخری هم نداشت؛ توجه برانگیز بود و به نشانههایی از اخباری که در خفا میان این گروهها میرود، میداد.
احمد مسعود در این نشست، در مورد این سخن گفت که بهرغم بدنامی گستردهی طالبان و از دست رفتنِ محبوبیتِ دورِ نخست آنها، چرا آنها مقاومت نمیتوانند، و اهمیت این نکته در کجاست؟ در اینکه بالاخره، رهبر «جبههی مقاومت ملی» و نورِ چشمِ «تاجیکان» (!) و کورسویِ امید شماری از مردمان این کشور، بهزبانِ خود و به صراحت گفت که آنها کامی در مقاومت کردن نداشتهاند، و این پاسخیست برای آن «کاسههای داغتر از آشی» که بههیچعنوان نمیپذیرند که تجربهی مقاومت پنجشیر در دوسال گذشته، یک تجربهی ناکام و ناسودمند بودهاست. همین واقعیت ساده که این جبهه، در این دوسال، موفق به تصاحب یک شهرستان هم در مناطقی که ادعای نفوذ میلیونی در آنها را دارد، نشدهاست؛ نشانگر این است که «چندینجا»ي کارِ این جبهه میلنگد و از جهاتی متفاوتی با مشکلات عدیدی روبهرو است.
اما بهراستی چرا این جبهه نمیتواند مقاومت کند، چرا نهتنها «جبههی مقاومت ملی» که هیچیک از اطرافِ «ضدطالبِ» موجود در افغانستان نمیتوانند کاری بکنند، پاسخ رهبر جبههی مقاومت ملی، البته پاسخی بیجا و نادرست است. او میگوید کلِ ناکامی این جبهه، فقط بهدلیلِ نبودنِ دو فرد است؛ برهانالدین ربانی و احمدشاه مسعود. اینکه کسی، کل یک جبهه و یک فکر سیاسی فعال را در یک فرد و دو فرد فرو بکاهد، به ما در درک عُمقِ نگاه او کمک شایانی میکند، اینکه او تا چه حد مسائل را ریشهای و همهسویه یا تکبعدی و سطحی میفهمد. یکی از دلایل عمدهای شکست این جبهه، بهشکل کمیکی همین رهبریاست، رهبریای که شبانهروز در «نوستالژیبازی» غرق است و هماره از بزرگیهای کسانی در گذشته سخن میگوید و برای نبودنشان اشک خون و اشک تمساح میریزد. دلیلِ شکست این جبهه، امتداد همان «خطِ مردهی تاریخی» در عصریست که هیچ اعتباری ندارد، با این توهمِ خام، که اگر از تاکید روی اسلام سیاسی دست بردارند، حمایت مردمی را از دست میدهند، حالانکه خود همین تاکید داشتن روی اسلام سیاسی، تبدیل به دلیلی برای حمایت نکردن این جبهه از سوی نیروهای مدنی و نسل جدید افغانستان بودهاست. دلیل ناکامی این جبهه، بیتوجهی به مسائل واقعی مردم افغانستان و ارائهی بدیل و راهحل برای این مسئلههاست. این جبهه تا همین امروز نمیداند که بناست نمایندهی کدام قشر از مردم افغانستان باشد و ارزشها و ذهنیات این قشر در این دو دههی حاکمیت جمهوری نئولیبرال تا چه حد متحول شدهاست و چه سیری را پیمودهاست.
در کنار این اعتراف به ناکامیِ احمد مسعود، عطامحمد نور، رهبرِ حزب جمعیت اسلامی نیز طی سخنرانیای که از روی متن از پیش تهیهشدهای میخواند، تاکید نمود که نیروهای ضدطالب باید کنار هم جمع بیایند و بخاطر نجات افغانستان از منافع سیاسی و «چوکی» چشمپوشی کنند. البته آقای نور این سخن را امروز و درحاليکه با گذر دوسال اطمینان یافتهاست که طالبان کسی چون او را حتا جدی نمیگیرند، میگوید. زیرا او در زمان حکومت و حاکمیت در کابل، از این سخنان نمیگفت و حتا برعکس، نوارهایی از او روی انترنت موجود است که بهصراحتِ تام در مورد کرسیهایی که از قدرت و دولت میخواهد به بسپارند سخن میگوید و در آنها «نیمِ قنسولگریهای دنیا» را «دفعتاً» برای خودش میخواهد و چندین سفارت و وزارت و کرسی دگر را. این همان عطامحمد نوری است که در فاجعهی انتخابات آخر ریاستجمهوری، بخاطر همین کرسی و مقام، از تقلب گستردهی تیم دکتر غنی چشمپوشی کرد و در کنار این تیم، تا زمانيکه ارادهی جمعی را لگدمال کردند، ایستاد.
بههرجهت این نشست، ظاهر آن و نمادهای مورد استفاده در آن، همان خبری را به ما میداد که نشستهای طالبان میدهد –اگرچه با ظاهری اندکی شیکتر- یعنی کهنگی و ارتجاع، یعنی بیسوادی و جهادگرایی و مگر همین موارد، دلیل دلخوری و نارضایتی مردم از رژیم طالبان نیستند؟! و چون چنین است، چرا باید طالبی از قدرت خلع شود که این طالبانِ «بدتر» بر اریکهی قدرت بنشینند؟ این نشست را میتوان نمادی از این واقعیت دانست که دگر امیدی به این عناصر و این نیروها برای رهایی افغانستان نیست.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.