انستیتوت صلح ایالات متحده روز پنجشنبه، گزارش دادهاست که سیاستهای «زن ستیزانهی» رژیم حاکم بر افغانستان، فرهنگ مردسالاری در این کشور را رشد دادهاند. در گزارش این انستیتوت آمدهاست که نهتنها بهلحاظ مادی و جسمی، بلکه از زمان بازگشت طالبان بهقدرت در افغانستان، زنان با فشارِ طاقتکُش و توانفرسای روانی نیز روبهرو بودهاند؛ فشار بیکاری، ممنوعیت از درس و ادامهی تحصیل، احساس عمیق درماندگی و بیچارگی و ترسهای گونهگون را میتوان شماری از این آسیبهای جدی روانی به زنان افغانستان دانست. مضاف بر اینکه مداخلهی رژیم در همهی ابعاد زندگی زنان، از درس و تعلیم آنها شروع تا چگونگی پوشاک و کار آنها، باعث ایجاد حس ناامنی در میان این قشر از جامعهی افغانستان نیز شدهاست. طرفه اینکه بیتوجهی و بیاعتنایی «جامعهی جهانی» به زنان افغانستان نیز به نومیدی و یاس در میان آنان دامن زدهاست و آنان را بیشتر از پیش به این نتیجه رساندهاست که راه آنها برای احقاق حقوق اولیهیشان را کسی «برای» آنها و کسی «بهجای» آنها نمیتواند بپیماید. اما آنچه این گزارش به آن اشاره دارد، فرهنگ مردسالاری افغانستان، فرهنگ امروز و دیروز این کشور نیست و عمیقاً در سویههای متفاوت نهاد سنت، نهاد دیانت و فرهنگهای گونهگون تباری ریشه دارد. و یکی از مهمترین پدیدههایی که اکثریت مطلق ساکنان افغانستان، در طول تاریخ بهروی آن توافق نظر داشتهاند، برتری و «قوام» مردان بر زنان و «سیاسر» بودن زنان است. اما از دوسال قبل و تاکنون، که نهاد قدرت نیز به ستایندگان و حمایتگرانِ «برتری مردان بر زنان» در این کشور اضافه شدهاست، وضع «برابریخواهی» جنسیتی در افغانستان چگونه است؟ آیا این کشور روانهی راهِ «تساوی جنسیتی» است؟ و اگر چنین نیست، از چه روست؟
مردسالاری یا پدرسالاری، که در سادهترین گونهی تعریف خود، عبارت از برتری کلی و نهایی مردان بر زنان در جامعه است، از دورههای دوری در تاریخ تاکنون در افغانستان هم وجود داشتهاست و هم مورد پذیرش مردم بودهاست. ریشههای این فرهنگ در میان تودهی عامی در افغانستان آنچنان عمیق است که حاکمیتهای مدرنیست متعددی که سعی در دفاع از حقوق زنان و یا دستکم برابر کردن حقوق اجتماعی و سیاسی زنان با مردان در این کشور را داشتهاست در نگاه مردم مبدل به رژیمهایی «کافر»، «نوکر» و «بیناموس» کردهاست. نمونهی بارز این تنفر و حساسیت در برابر فرهنگ مردسالاری را میتوان اصلاحات امانالله شاه، شاه مدرنیست افغانستان دانست که تحتِ تاثیر اتاتورک در ترکیه و رژیم پهلوی در ایران، میخواست کشورش را راهيِ راه جدید تاریخ و بشریت کند که عاقبت او برای همهی ما روشنتر از روز است. دههها بعد و در زمان حاکمیت حزب دمکراتیک خلق بر افغانستان نیز، مردم در برابر تلاشهای این حاکمیت برای گستردهتر کردن دایرهی حقوق زنان در کشور حساسیت و مقاومتی شدید نشان دادهاند. بهطور مثال، چنانچه پژوهشگرانی چون روا در کتاب خود آوردهاند و حکایتهای بومی نشان میدهند، «قیام خونین هرات» در زمان جمهوری دمکراتیک افغانستان، از مقاومت مردم ولسوالیها/شهرستانهای «پشتون زرغون» و «زندهجان» در برابر اجباری شدن آموزش دختران شروع شده بود، قیامی که بعدتر و بنابر دلایل سیاسی فراوان، تبدیل به یکی از ماندگارترین «حماسههای» تاریخ معاصر این کشور شد و هیچکس، هیچگهی نگفت که این قیامِ «کربلایی»، ریشه در «جهل» و مقاومت در برابر آموزش زنان داشتهاست.
تاریخ، هیچ تضمینی برای همسویی حتمی جامعه و کشوری با جریان خودش ندارد. کشورهای بسیاری در جهان هستند که هماینک در حال عقبروی و شنا برخلاف جهت تاریخ هستند، کشورهایی چون کوریای شمالی. افغانستان نیز از دوسال گذشته تاکنون، عقبگردی شگرف در سیر تاریخی خود داشتهاست و دستکم چندین دهه بیشتر از همسایگان و کشورهای منطقه خود را از همجهتی با تاریخ دور کردهاست. این عقبگرد دلایل بسیار و فراوانی دارد، دشمنی با آکادمی، دشمنی با مدرنیسم، دشمنی با هرچیزی که «بیگانه» دانسته شود و افزون بر همهی این دشمنیها و ابژههای «جهاد»، ترویج و تحکیم مردسالاری.
ایدئولوژی حاکم بر هرجامعهای، ایدئولوژیِ طبقهی حاکم در آن جامعه است. بیدلیل نیست که «مقاومتگران» و «مقاومتدوستان» دیروز را امروز با دستارها در مناصب بلند دولتی مینگریم و بیجهت نیست که برپایی این رژیم در افغانستان منتج به اوجگیری کردارهای «تقدسمآبانه» نیز شدهاست، این تغییر کردار در ارتباط مستقیم با چگونگی مناسبات قدرت در جامعه است و اکنون حاکمیت در افغانستان، میپسندد که تجسم و تجسد «قوامِ مرد بر زن» باشد، هرقدر فرد در مواجهه با زنان و مسئلهی آنان از خود تندی و درشتی بیشتر بنماید، بههمان نسبت در دلِ صاحبان قدرت در کشور جایگاه بلندتری خواهد یافت. فرهنگ مردسالاری در افغانستان، در حال تشدید تضادی بنیادین در جامعه است که دیر یا زود، باید علنی شود.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.