ما فارسیزبانان در میان شاعران معاصر عرب آشناییای نسبی با شماری از چهرههای معروف این جریان داریم؛ با کسانی چون محمود درویش – که شاعر بزرگ مقاومت و آزادیست – و همچنین با نزار قبانی – که او را «شاعر زن» نیز خواندهاند – ولی گذشته از همین دو، چندان آشناییای با شعر معاصر عرب نداشته و نداریم. علیاحمد سعید اِسبر که با نام هنری «ادونیس» شناخته میشود؛ بهقول ادوارد سعید «بزرگترین شاعر معاصر» عرب است. ادونیس اندیشمندی اصیل و شاعری «یگانه» است که بهقول علاقهمندانش کسی بیشتر از او سزاوار جایزهی ادبیات نوبل نیست. در این مطلب نگاهی به یکی از زیباترین شعرهای او که توسط موسی اسوار بهفارسی برگردانده شده است میاندازیم.
البته یک نکته را از پیش باید یادآور شد که بداعت، اندیشهی ناب و خلاقیتِ بیمانندی که در این شعر خواهید دید، در کار ادونیس استثنا بهشمار نمیرود. این شاعرِ بزرگ که اندیشمندی درجهیک و مهم نیز است؛ شعر را نه «توصیفِ عاطفی» هستی بلکه گونهی نابی از اندیشیدن میداند. تصوف اسلامی را «انقلابی دروندینی» میخواند و در پی احیای میراثیست که صورتی متبسمتر و مدنیتر از تمدن اسلامی ارائه میکند. او در کنار بدر شاکر سیاب در شمار پدرانِ پیشگام شعر معاصر عرب شمرده میشود.
شعر بلندی که قرار است در این کوتاهه نگاهی مختصر و کلی به آن افکنده شود؛ ترجمهای است از شعرِ بلند «راهنمای سفر در بیشههای معنا» که بهقلمِ قدر موسی اسوار و در مجموعهی «ستارهها در دست» چاپ شده است.
راه چیست؟
بیانیهی سفر است
نوشته بر برگی که نامش خاک است
درخت چیست؟
دریاچهای است سبز که موجش هوا است
هوا چیست؟
روحی است که نمیخواهد در تنی ساکن شود
آینه چیست؟
چهرهای دوم است
و چشمی سوم
مقدس چیست؟
نقابی است
از برای بزرگداشت آلودهی ناپاک
مرگ چیست؟
گردونهی حمل و نقل است
میانِ زهدانِ زن
و زهدانِ زمین
شروع تکان دهندهی این شعر که راه را، بیانیهی سفر میخواند که بر برگهای بهاسم «خاک» نگاشته شده است؛ باید برای درکِ تازگی و طراوت جاریِ نگاه نهفته در این شعر به هستی روشنگر باشد. شعری که روان است، اما ژرف. صمیمانه است، اما منتقد و شعر است اما بیشتر و بهتر از آن؛ اندیشه. میگوید که «تقدس» چیزی نیست جز حجابی بر آلودگیهای «سودآور» طبقاتی که از سادهدلی عامیانِ فرودست بهره میکشند.
و اما قسمتِ پایانی بند نقلشدهی نخست که مرگ را گونهای حرکت مدور و چرخشی میان «زهدانِ زن» و «زهدانِ زمین» میخواند؛ و آن را نهپایان؛ بلکه امتداد یافتنِ «چرخهی شکوهمندی» که ما صرفاً دقیقهای در آن هستیم میداند، بهراستی بینظیر است.
امید چیست؟
توصیف مرگ است بهزبان زندگی
خاک چیست؟
آیندهی تن
تاریکی شامگاه چیست؟
خطابهی بدرود
ناامیدی چیست؟
توصیف زندگی است بهزبان مرگ
هرچه در این شعرِ شهکار جلوتر میرویم، شگفتی ناشی از مواجهای از اینسان با هستی بیشتر و بیشتر میشود. اینکه امید را «وصفِ مرگ بهزبان زندگی» بدانیم و خاک را – که ما فرزندان تمدن مدرن در گریزی همیشگی از آن قرار داریم و «آلودهاش» میدانیم – آیندهی تن دانستن. اینکه تاریکی ناتمامِ شامگاه که هماره حس عمیقی از غربتِ کهنِ آدمی بر ارض القا میکند، چه میتواند باشد جز «خطابهی بدرود» که ما همهروز در زندگی تا روز پایانی آن را بهتکرار خواهیم دید که یعنی خواهیم شنید.
غیب چیست؟
خانهای است که خوش داریم ببینیم
و خوش نداریم
که در او مقیم شویم
در مثنویِ مولا حکایت مردیست که از موسی – پیامبر بزرگ بنیاسرائیل – میخواهد که به او زبان حیوانات را بیاموزد؛ موسی به مرد میگوید که تو طاقت چنین چیزی را نداری و مرد با اصرار این قدرت را میخواهد و سرانجام موسی موافقت میکند. نهایتاً مرد گفتوگوی حیوانات خانگی خود را میشنود که خبر از مرگ زودریس خود او میدهند و او شتابان و پریشان به نزد موسی برای کمک میرود. قسمت مهمی از زندگیهای انسانی ما بر «ندانستهها»ی ما استوار است و نه بر دانستهها. و آری، غیب خانهای است که دیدنش جالب است، نه اقامت در آن.
زیبایی چیست؟
شکلی است که چون بینی
راز را در ورای آن بینی
و گاه خداوند را در ورای آن بینی
فقر چیست؟
گوری متحرک است بر روی زمین
اشک چیست؟
شفافترین آیینه
من این تعبیر «گور متحرک» بودن فقر را هماره بهنقل از همین پارهی شعر ادونیس در نگاشتههایم میآورم. گوریکه یکی یکی قربانیانش را در حین زیست، بهآغوش میکشد و «عذاب قبری» را بر آنان در جریان هستن تحمیل میکند. و سپس اشک، که اگر بناست آدمی خویشتن را بشناسد و ولو کمی بداند؛ آینهای شفافتر و بهتر از این قطراتِ شورِ رودِ روان از چشم وجود ندارد.
عُمر چیست؟
ره سپردنی بیوقفه
سوی تاریکی شامگاه
تخیل چیست؟
عطرِ واقعیت
تاریخ چیست؟
طبیزنی است کور
اینکه خیالی خود بهچنان درجهای از خلاقیت و توانایی در رقص با واژهها برسد که خود را [تخیل را] «عطر واقعیت» بخواند، شگفتی وجودِ آدمیزاد است که بهقول آرنت توانایی «آفرینش از هیچ» را دارد و همین، پوئسیس او را از باقی انواع زنده سوا کرده است.
رویا چیست؟
گرسنهای است
که از کوبیدن بر در واقعیت باز نمیایستد
زبان چیست؟
قطاری است
که در یک آن
راه و سفر و رسیدن است
تصویرِ سوررئال گرسنهای بهاسم «رویا» که از کوبیدن بهدری بهاسم «واقعیت» دست نمیکشد؛ ستودنیست. و تشبیه زبان، بهقطاری که هم راه است و هم سفر و هم رسیدن در یک آن، آنقدر تازه است که امکانهای اندیشهای متفاوت بهپدیدهی زبان را میگشاید.
بوسه چیست؟
چیدنی مرئیست
میوهای نامرئی را
این سطر آنقدر گویا و زیباست که کمترین نیازی به یک واژه توضیح و تفسیر نیز ندارد.
آنچه در این پاره خواندید نگاهی مختصر به بخشهای گزیدهای از این شعر بود و بیشک که تفسیر، در واقع «قصابی» شعر – و در کل هنر – است و قصد از نقل این سطور، هرگز چیزی بیشتر از آشنایی خواننده با شاعر و اندیشمندی که سطورش شربتهای گوارای ناب را در خود نهفته نبوده است. ادونیس در کنار میراث عظیمی که از خود در شعر و اندیشه برای تمدن عربی – و کل تمدن اسلامی – بهجا نهاده است، در خدمت به میراث پیش از خود نیز دستی گرانبار و گرانمایه داشته و آثار مهمی را از متقدمان اندیشهی انتقادی در تمدن اسلامی بازنویسی و احیا کرده است. او شاید شاعرِ «زن و عشق» نباشد؛ ولی شاعرِ جنگ، امید، یأس و مرگ است.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.