بیستوچهارم اسد برابر است با سومین سالگرد پیروزی نظامی طالبان و تسلط آنان بر افغانستان. سه سال پیش، در چنین روزی، دستههای مسرور و مشعوف طالبان یکی پس از دگری وارد کابل شدند تا با فاصلهی دو دهه و برای دومین بار آرزوها و زندگیهای نسلی را زنده بهگور کنند. رژیم حاکم در افغانستان تصمیم گرفته است که سومین سالگرد پیروزیاش در افغانستان را با جلال و جبروت بسیار تجلیل کنند و طبیعیست که ملاها و آل مدرسه از روز نشستن خویش بر سریر قدرت و ثروت این خاک بزرگداشت کنند؛ اما مردم چه؟ آیا مردم افغانستان در این سه سال چیزی دیدهاند یا داشتهاند که آن را تجلیل کنند؟ آیا این میلیونها زندگی اندکی هم بهتر شده است؟
درحالی طالبانِ سرمست شهر را پُر از پرچمهای سپیدشان کرده است که ناکامی آنان در مدیریت امور ساده کابل را در این تابستان گرم تبدیل به دوزخی تاریک کرده است؛ باشندگان پایتخت باید ترانههای «مذهبی» و گاه «میهنی» طالبان را درحالی تحمل کنند که این جماعت آنان را از ابتداییترین امکاناتی همچون برق نیز محروم کرده است.
و از همین مجملِ تاریکی میتوان حدیث مفصل سه سال بر قدرت ماندن و بودن طالبان را خواند و دانست. برق و تاریکی در گرما شاید کوچکترین ایراد رژیمی باشد که تکلیف خودش را نهتنها با مردم خود و جهان روشن نکرده است؛ بلکه حتا چندان روشن نیست که تکلیفش با خودش چیست؟ آیا گروهی جهادگرا و در پی «صدور ایدهی امارت» است یا اینکه گروهی «ملی» که فاصلهای بسیاری با دوستان قدیمی خویش، «تیتیپی» و «القاعده» دارد؟ همانقدری که من و شما پاسخ این پرسشها را نمیدانیم، بنابر رفتارهای متعارض در سه سال گذشته، سران طالبان نیز نمیدانند.
اقتصاد افغانستان در آستانهی فروپاشی است، نظام قضایی کشور به معنای مسلکی و معیاری و همراستا با قوانین بینالمللی دگر عملاً وجود ندارد و ملاها تصمیم میگیرند که چه کسی گناهکار است و چه کسی نیست. اگر بستههای کمکهای بشردوستانهی جهان – که مسلماً تا روز شمار ادامه نخواهد داشت – قطع شود آنگاه شمار گرسنگان و بیچارگان این خاک نیز از حساب خواهد گذشت. چنانکه هماینک در میان جمهوریخواهان امریکا تلاش پیگیری برای قطع این کمکها وجود دارد.
حاکمیت طالبان بلاتکلیفی را بارزترین شاخصهی زندگی کل مردم کشور کرده است؛ کسی نمیداند که عاقبت کار چه خواهد شد، افغانستان و مردم آن در هیچجای دنیا رسمیت بروکراتیک ندارند و در کار همهکس، ولو در کار نیازمندترینها دشواریهای بیشماری بوده است و کماکان ادامه دارد.
میلیونها جوان نمیدانند چه کنند، درس خواندن زیر پرچم حاکمیتی که برای بیشتر از دو دهه آشکارا در شمار جانیترین و خطرناکترین گروههای تروریستی جهان قرار داشت برای هر ذهن جوانی تردیدبرانگیز است. خود مقامات طالبان قبول میکنند که بیکاری از بزرگترین مشکلات جوانان این خاک است.
در صدر همهی طبقات اجتماعی، زنان، میلیونها تن، قرار است چه چیزی را در بیستوچهارم اسد تجلیل کنند؟ سلب حق آموزش؟ سلب حق کار؟ محکوم شدنِ صریح به «انسانِ درجه دو» بودن؟ بهراستی چه چیزی میتواند این میلیونها پیکر نومید و سرخورده را به حتا بخشش یک لبخند ساده در این روز وادار کند؟
مردم چیزی برای تجلیل ندارند. آنچه هست بازگشت روزیست در تقویم که مردم افغانستان تاکنون از بارِ گیجی و تکاندهندگی آن درنیامدهاند و هنوز هم زمان نیاز دارند که متوجه شوند چه اتفاقی روی داده است؛ چه شد که آنان سقوط کردند و این سقوط، این فروشد نحس چرا بهپایان نمیرسد.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.