طالبان دلیل پیدایش و ظهور رژیم خود را «بینظمی»، «بیپرسانی» و «زورگویی» دولت رو به زوال مجاهدان میخواندند. آنان اگرچه نفس جهاد علیه رژیم کمونیستی را میستودند – و تاکنون میستایند – و حکومت کمونیستی را «ظالم» میدانستند؛ اما از هرجومرج حکومت تنظیمها شاکی بودند. دلیل دشمنی آنان با رژیم جمهوری نیز دریافت پول و رابطهی تنگاتنگ با غرب و فسادپیشگی اداری و اخلاقی این رژیم بود. اما آیا طالبان خود از این صفات که آنان را با نظامهای پیشین افغانستان «دشمن» کرده بود مبرا هستند؟ این پرسش را با مروری بر گزارش حقوق بشری وزارت خارجهی امریکا از افغانستان بیشتر میکاویم.
طالبان را بهصورتی وسیع بازماندههای تنظیمهای جهادی زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان و بهخصوص بازماندهی حزب اسلامی بهرهبری مولوی نبی خالص میدانند؛ آنان همیشه جهاد علیه شوروی را افتخار افغانستان دانسته و همتراز با «جهاد خود علیه امریکا» بزرگ داشتهاند. همچون دگر مجاهدان، مشکل آنان با حاکمیت حزب دموکراتیک خلق این بود که این ٰرژیم «ستمگر» و «ظالم» است؛ افراد بیگناه را میکشد و زندانیان سیاسی را شکنجههای هولناک میدهد و چندان که باید «دینی» و مجری شرع نیست.
براساس گزارش وزارت خارجهی امریکا، بیشتر از ۹۰ درصد زندانیان طالبان را «زندانیان سیاسی» تشکیل میدهد. این رژیم – همچون رژیم کمونیستی – کمترین ارجی به ارادهی جمعی و یا کسب مشروعیت ملی و بینالمللی نمینهد و یگانه راه تمدید حیات حاکمیت خود را توسل به زور عریان و سرکوب هرگونه مخالفتی با رژیم میداند. در گزارش وزارت خارجهی امریکا آمده است که طالبان – همچو رژیم کمونیستی حزب دموکراتیک خلق – زندانیان را شکنجههای هولناک میدهد و وضعیت زندانیان رژیم این گروه در این گزارش «کُشنده» خوانده شده است.
همانگونه که طالبان از کشتار مردم بیگناه بدون کمترین بازخواست و پاسخگویی از سوی رژیم کمونیستی انتقاد داشتند؛ در گزارش میخوانیم که طالبان نه تنها مکرراً مرتکب قتلهای فراقانونی و انتقامجویانهی غیرقانونی و بدون بازخواست از سوی رژيم مرکزی شدهاند؛ بلکه دقیقاً همچون نمونهی حکومت کمونیستی برخی از مخالفان طالبان که از سوی رژیم آنان دستگیر شدهاند «ناپدید» شده و پس از چندی جسدهای بیجانشان به خانوادههایشان تحویل داده شده و در برخی موارد حتا همان جسد نیز ناپدید مانده است.
طالبان هم نظام جمهوری پسا بُن و هم حکومت کمونیستی را بهقدر کافی مسلمان ندانسته و آنان را «کافر» و ناقض احکام الهی میدانند؛ اما در سراسر گزارش حقوق بشری وزارت خارجهی امریکا موارد مکرر و فراوان نقض احکام صریح اسلامی را از سوی این گروه میخوانیم. از زورگویی و تعصب قومی تا قتلهای بیپرسان و برخوردی غیرانسانی و غیراسلامی با زندانیانی که در بند این گروه هستند.
طالبان دلیل اصلی پیدایش و ظهور خود را هرجومرج حاکم بر حکومت مجاهدان میخوانند؛ اگرچه مورخان و آگاهان امور تاریخ نظری دگر دارند و نقض دستهای خارجی را در پیدایش این گروه پُر رنگتر میدانند؛ ولی بیایید موقتاً بپذیریم که دلیل پیدایش طالبان بینظمی حکومت مجاهدان بوده است. گزارش وزارت خارجهی امریکا – به نقل از گزارش یوناما و دگر گزارشهای سازمان ملل – میگوید که نظام قضایی افغانستان تحت حاکمیت طالبان فروپاشیده و تبدیل به یک فاجعهی حقوق بشری شده است. بازخواستی از اعمال ملیشههای این گروه صورت نمیگیرد و از غصب زمین تا معاملهی معادن و تجاوز بر زنان و حملات پیهم از سوی گروههای ترویستی دگری چون داعش و بیثباتی داخلی و خارجی رژیم طالبان چه تفاوت جوهری و جدیای با هرجومرج حاکم در زمان حاکمیت مجاهدان دارد؟
بهانهی طالبان برای دشمنی با جمهوری فسادهای اخلاقی و اداری و دریافت کمک از سوی دولتهای خارجی بود. بانک جهانی در گزارش آخر خود دورنمای آیندهی اقتصاد افغانستان را تاریک خوانده و در گزارش نهادهای ناظر دگری به تاکید ذکر شده است که اقتصاد افغانستان شدیداً وابسته به کمک هفتهوار جامعهی جهانی و بهخصوص ایالات متحدهی امریکا است. در گزارش وزارت خارجهی ایالات متحده نیز از فساد جدی اداری طالبان، فساد اخلاقی فرماندهان طالبان و دست یازیدن آنان به اعمالی چون بچهبازی و تجاوز جنسی ذکر شده است که باز این تفاوت این وضع را با زمان جمهوری چه میتوان دانست؟
رژیم خفقان و ترسی که در کابل و با تکیه بر وحشیگری و وقیحترین صورت زورگویی حاکمیت میکند؛ انباری از همان مصایبی است که سعی کرده است خود را در تضاد با آن مصایب تعریف کرده و «قهرمان مردمی» نبرد با این بلاها جلوه دهد. این رژيم همانقدر فساد است که جمهوری نئولیبرال بود، همانقدر بیکفایت و ناکارآمد و وحشیست که حکومت تنظیمها بود و همانقدر ستمگر و قاتل و جنایتکار است که حکومت کمونیستی بود و این رژیم را از هیچ رهگذری نمیتوان بهتر از نمونههای قبلی دانست.
دیدگاه محل نشر دیدگاه نویسندگان است و نشر آنان از سوی دیار به معنای تایید یا رد این دیدگاهها نیست