با فرارسیدن هشتم ثور، روز پیروزی تنظیمهای جهادی و فروپاشی دولت حزب وطن، بالاخره یک رویداد سیاسی که طالبان و جبههی مقاومت – و همچنین شورای مقاومت – را همکاسه و همصدا میکند، بازگشته است. هم طالبان و هم اعضای جبههی مقاومت ملی این روز را گرامی داشته و روز پیروزی «جهاد شکوهمند» مردم افغانستان در برابر نظام «شرور» و «جنایتکار» کمونیستی میدانند. صرفنظر از اینکه – بنابر اعتراف خود اعضای دولت کمونیستی – این دولت سرکوبها و جنایتهای وحشتناکی را مرتکب شده بود؛ اما آیا میوهی هشت ثور شیرینتر از میوهی هفت ثور بوده است؟ آیا مجاهدان ارمغانی بهتر از حزب دموکراتیک خلق برای افغانستان آوردهاند؟
نکته این است که نقد کارنامهی مجاهدان و دولت پس از هشت ثور و کل دستگاههای قدرت مجاهدمحور پس از آن در افغانستان، بهمعنای نقد حق مشروع دفاع از خاک و سرزمین خود در برابر تجاوز خارجی نیست؛ به عبارتی دگر تاکید و اشاره روی جنایتها و خطاهای مجاهدان نباید به معنای تمجید و تحسین از حکومت کمونیستی دانسته شود، بلکه صرفاً گفتن و یادآوری این است که همانقدر که کمونیستها در بیثباتی و جنگ نیمقرن گذشتهی افغانستان تقصیر داشتهاند آیا مجاهدان نداشتهاند؟
موضوع این است که از دزدیهای گسترده – چه در زمان حکومت اسلامی به رهبری برهانالدین ربانی و چه در زمان جمهوری نئولیبرال و بازگشت مجاهدان جبههی شمال به قدرت – تا قتل عام، جنایات جنگی، بیعفتی و فساد گسترده؛ تمامی چیزهایی که مجاهدان را بر آن داشته بود که علیه رژیم حزب وطن و به کمک پاکستان و امریکا «جهاد» کنند در کارنامهی دولتهای این مجاهدان و دولت طالبان – که نتیجهی مستقیم جهاد علیه شوروی است – موجود است. شرح ماجراهای هولناک پیروزی مجاهدان را مردم میانسال این شهر همچنان به خوبی بخاطر دارند و متنهای مکتوبی چون «آغاز یک پایان» از قهار عاصی به خوبی نشان داده است که هشت ثور تا چه حد روز پیروزی مردم افغانستان بوده است.
اما نکتهی مورد توجه در اینجا ادامهی این سنت و گفتمان است؛ گفتمان سیاستگرایی دینی که منتج به جنگ داخلی و مرگ دهها هزار بیگناه تنها در کابل و بیش از یک میلیون بیگناه دگر در امتداد این جنگ بوده است. هردو سوی معادلهی قدرت افغانستان این «جهاد» را با پافشاری «مقدس» میخوانند و حتا به نتایجی بدیهی و آشکار این جهاد تن نمیدهند. و این دقیقاً همانجایی است که ما متوجه میشویم طالبان و جبههی مقاومت تا چه حد ریشههای فکری، گفتمانی و حتا سیاسی مشترکی دارند و حکومتهای یکی با حکومت دگری چه تفاوتی خواهد داشت.
هشتم ثور روز تفوق نهایی «اسلامگرایی قومی» و منطقهای در سیاست افغانستان و پدیدآمدن یکی از بحرانیترین دورههای سیاسی این کشور بوده است که تاکنون نیز ادامه دارد. طرفهای باقیمانده از فاتحان هشتم ثور تاکنون با هم دعوا دارند و هیچیک نیز به راستی راهی برای رهایی این خاک در دست نداشته و ندارند. پرسشی که میراث چنین روزی پدید میآورد این است که میراثبران آن چه امیدی میتوان داشت؟ طالبان درحال تکرار سناریوی دولت مجاهدان و دورهی نخست حاکمیت خویشاند و با توجه به گفتهها و کردارهای جبههی مقاومت ملی، این جبهه دقیقاُ درگیر همان دعواهای قومی و درونیای است که در دورهی پس از هشت ثور درگیر آن شد و عجبتر اینکه بعضی از طرفهای این دعواها چون عبدالرشید دوستم و محمد محقق حتا عیناً همان افراد آن سناریوی پیشین هستند.
نهایتاً نباید ریشههای سیاسی و گفتمانی این دو جبهه را از خاطر بُرد؛ پیروزی و حکومت طالبان و جبههی مقاومت هردو به یک معنا بوده است و خواهد بود: امتداد یافتن میراث – تا اینجا بهشدت نانیکوی – هشتم ثور و ایدئولوژی مربوط به آن خواهد بود و هیچ تفاوت جوهریای جز تغییر قومیت و شدت گرفتن دعوای قومی اسلامگرایان نخواهد داشت.