از آغازین روزهای دومین دور حاکمیت طالبان بر افغانستان، پیدا بود که این رژیم و این گروه خوابهای تعبیرنشده و سخنان نگفتهی بسیاری در مورد زندگی، حقوق، «بایدها» و «نبایدهای» زنان این کشور خواهند داشت. همان حرکت نمادینِ تغییر دادن وزارت امور زنان نظام جمهوری با وزارت امر بالمعروف و نهی از منکر، نشان میداد که طالبان چهکسانی هستند و در مورد زنان چه مواضعی داشتند و دارند. این رژیم – چنانچه انتظار میرفت – حق آموزشِ بالاتر از دورهی متوسطهی مکتب را از دختران افغانستان گرفت. اگرچه این حکم و این مورد فقط یکی از حقوق اولیهی زنان افغانستان بود که از سوی طالبان سلب شد، ولی بیتردید حق و مسئلهی بسیار مهمیست. پس از اینکه کمتوجهی جهان نسبت به این برخوردهای طالبان رفتهرفته روشن شد و زنان دانستند که کسی جز خود آنها بهدادشتن نخواهد رسید، تلاشهایی از سوی خود زنان برای رسیدگی به این مسائل آغاز شد. یکی از این تلاشهای ارزنده، ایجاد مکتبها و مراکز آموزشی پنهانی و زیر زمینی بود.
نکتهی نخست این است که تجربهی کنونی اولین تجربهی مکاتب دخترانهی زیر زمینی در افغانستان نیست. در دور نخست حاکمیت طالبان نیز در کابل و دگر نقاط افغانستان، زنان و دخترانیکه خواندن و نوشتن بلد بودند بهگونهی پنهانی و زیر زمینی بهدگر دختران این مهارتها را آموزش میدادند. مثال معروفی در این مورد، تجربهی حمیرا قادری، نویسندهی زن افغانستانیست که میگوید در دور نخست حاکمیت طالبان در دههی نود میلادی، دختران کودک و نوجوان را در خانه آموزش میدادهاست. و این بهیقین بازتابی از تاریخ بسیار تاریک ماست که تجربههایی اینقدر هولناک پس از دههها و دوباره بههمان صورت در این خاک تکرار میشوند. تاریخی که ارمغانهای خوب آن برای همه – و خصوصاً زنان و کودکان افغانستان – انگشتشمار و مصایب تلخ و گزندهاش بیشمار و بسیار بودهاست.
اما تجربهی کنونی مکتبهای زیر زمینی، باتوجه بهارتقای ظرفیت زنان در بیست سال گذشته و ابزار ارتباطی نوین، وضعیت بهتری از تجربهی نخست دارد. این ابزارها زمینهی انسجام و سازماندهی و جذب هرچه بیشتر دختران دانشآموز و زنان آموزگار را فراهم میآورد؛ چنانچه هماینک بیشتر از یک شبکهی زیر زمینی آموزشی برای زنان و دختران افغانستان وجود دارد. نصاب تدریسی در اغلب این شبکهها و تلاشها همان نصاب تعلیمی رسمی افغانستان در دورهی جمهوریست. نصابیکه بیشک آموزش آن خالی از فایده و اهمیت نیست، ولی باید بهخاطر داشتهباشیم که این نصاب «تفکر انتقادی» و آزادانه را بهزنان آموزش نمیدهد. جایگاه زنان در این نصاب با جایگاهی که طالبان برای زنان قائل هستند، تفاوتی بنیادی و جوهری ندارد. ضمن اینکه ضمانتی برای اتمام و ابقای حتمی این پروژهتا موجود نیست و همیشه خطر اطلاعیابی طالبان از این شبکهها وجود دارد؛ درنتیجه موثریت این آموزشها بسیار بیشتر خواهد بود اگر ابزاری برای «فکر آزاد» بهدختران جوان و نسل آیندهی افغانستان دادهشود.
محدودیت قابل توجه دگر در این پروژهها محدودیت منابع و ناچاری دانشآموز و آموزگار به «قانع» بودن از مواد موجود است. در این تردیدی نیست که این شبکههای زیر زمینی و تحت فشار کوچک نمیتوانند جای یک نظام تعلیمی دولتی را پُر کنند؛ اما روشن است که این تلاشها بیاثر نیز نیستند و درحد همان چند دختر و کودکی که از تاریکی و جهل با این تلاشها رهایی مییابند، تغییر ایجاد میکنند. چناچه در گزارشی از اکونومیست آمدهاست که مکتب زیر زمینی زنی بهاسم «رویا عظیمی» بیشتر از ۱۵۰ دختر از سنین ۹ تا ۱۸ سال را آموزش میدهد. در گزارشی دگر از نشریهی «کات» نیز آمدهاست که فعال دگری بهاسم پشتانه درانی، در شبکهی تعلیمی خود به بیش از ۳۰۰ دختر آموزش میدهد. این شبکههای کوچک – چنانچه رویا عظیمی در گفتوگوی خود با اکونومیست به آن اشاره کردهاست – نقش مهمی در انتقال «نور امید» بهنسل بعدی زنان و دختران افغانستان دارد. و اگرچه از میان چندمیلیون دختر در افغانستان چند صد تن حتا کسری از یک فیصد نیز بهحساب نمیآید، همین رهایی دهها و صدها دختر نیز هدف و اقدامی درخور ستایش. و امیدبخش است.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.