بربنیاد گزارشهای منتشرشده ازسوی رسانههای داخلی و بینالمللی؛ طالبان دو مرد را در ولایت/استان غزنی وسط یک ورزشگاه اعدام کردهاند. براساس گفتههای این منابع اتهامِ این دو مرد «قتل» بودهاست و طالبان این متهمان را خوابانده و بهپشت هرکدام «هشت» گلوله شلیک کردهاند. بهمحض شنیدن، یک خروار پرسش در مورد این واقعه بهذهن آدمی متبادر میشود؛ اینکه دادگاه طالبان برچه اساسی این دو مرد را بهاعدام محکوم کرد، آیا آنان بهراستی قتلی مرتکب شدهبودند و حتا اگر بله، آیا هیچ راه بهتری برای اجرای مجازات این دو وجود نداشت؟ ولی ما گامی فراتر رفته و سعی میکنیم که این «تب» را در رژیم طالبان نشانه رویم؛ اینکه چه باعث میشود طالبان از همان دههی نود میلادی و حاکمیت نخست تاکنون، «دلباخته»ی اعدامِ تحقیرآمیز انسانها در ورزشگاههای عامه باشند؟
یکی از تاریخیترین نوارهاییکه از دورهی نخست حکومت طالبان بهجا ماندهاست؛ نوار اعدام زنیست چادری بر سر در وسط ورزشگاه غازی در کابل. طالبی پشت سر او میایستد؛ اسلحه را آماده کرده و شلیک میکند. طالبان در دههی نود هرگاه دلشان خواست متهمانی را اعدام کرده و «مایهی عبرت خلق» دانستند؛ این رژیم حتا عدهای از این اعدامشدگان را بر چهارراههای کلانشهرها آویزان میکرد تا مردم شهر آنرا دیده و جرأت نکنند که برابر بهقدرت رسیدگانِ تازهکار، آستین ایستادگی بالا زنند.
ما در دوسال و نیم گذشته بهداوری چشمها شاهد بودهایم که طالبان در هیچ موردی از دههی نود تاکنون تغییری بنیادین نکردهاند؛ البته آنان اینک «زاهدان ریاپیشه» هستند و دوست ندارند جهان و مردم افغانستان آنروی نازیبای آنها را بنگرد؛ پس سعی میکنند که پوشیده باشند؛ ولی در همین پوشیدگی نیز باز «طالبان» هستند و هیچ تفاوت ماهوی و جوهریای با دور نخستِ سروری خود ندارند. یکی از این «تغییر نکردنهای» طالبان، اعدامهای پیهم، گسترده و حتا بهباوری «وحشیانه»ی این گروه است. اعدامهاییکه نگرانی هرانسانی را باید برانگیزند؛ زیرا اصلاً روشن نیست که طالبان براساس کدام راهکار قضایی متهم را مجرم شناخته و او را در وسط یک ورزشگاه و برابر چشمهای مردمان تیرباران میکند.
بههرجهت این اعدامها هستند و کماکان ادامه دارند؛ اما جذابیتِ این دسته از اعدامها برای طالبان نباید معمای بسیار دشواری باشد؛ زیرا چنین کنشی بههم رسیدنِ ذاتیترین عناصر برسازندهي این رژيم است؛ ترس، خشونتِ گرایی رادیکال، برکشیدنِ ارادهی خود درحدِ قانون و حذف.
از اولی میآغازیم؛ از ترس. تردیدی نیست که طالبان ترجیح میدهند که مردم از آنان بهراسند تا آنان را دوست داشته باشند، آنان میخواهند مردم بدانند که این گروه و این رژیم با هیچکسی شوخی ندارد و هرکاری میکند تا رعبش در دل خلق جا گیرد. از شلاق زدن تا اعدام صحرایی و لتوکوب جوانان بر سر راه و هرکاریکه تخم «حذر» را در میان مردم بپاشد.
مورد بعدی؛ خشونتگرایی رادیکال این رژیم است. طالبان به این خصوصیت خود شهرت دارند؛ آنان همهی مسائل دنیا را میخواهند با خشونت و زورگویی عریان حل کرده و فکر میکنند که تنها راه حل مسائل همین است. بهنواری فکر کنید که یک جنگجوی طالبان، برای آنکه در گوشی یک نوجوان موسیقی پیدا کردهبود، آن گوشی را با سنگ تکهتکه میکند و میشکند؛ این تصادفی نیست. چنین چیزی در قلبِ هویت طالبان جا دارد، آنان هرچیزی را که صریحاً زورگویانه باشد و صورتمسئله را پاک کند، مطلوب میدانند.
اعدامِ صحرایی از سویی، ضعف و کمنایی چیزی بهاسم «قانون» را نشان میدهد؛ قانون میتواند محافظ انسانها باشد. اگر اراده و تعهدی برای پیروی از قانون وجود داشتهباشد، حاکمیت دستش از کشتار دلبخواهی کوتاه میشود و چنین اعدامی، بهزبان حال از سوی طالبان میگوید «قانون همانیست که ما میگوییم.»
و نهایتاً «فرهنگِ حذف»، در چنین فرهنگی خبری از «راه حل» نیست، کسی بهدنبال اصلاح و یا تحقیق در موردِ صحت ادعاها نیست، بهمحض اینکه کسی «مشکوک» بهنظر رسید، بهترین گزینه «حذف» آن فرد یا گروه دانسته میشود و چنانکه میبینیم این حذف جاری و عملی نیز میشود.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.