«مرثیهای برای یک رویا» نام یک فیلم درامِ محصول سال ۲۰۰۰ و بهکارگردانی دارن آندروفسکی است؛ اگرچه سطوری که در ادامه خواهند آمد، رابطهی مستقیمی با این فیلم ندارند؛ ولی «مرثیه برای یک رویا» شاید بهترین عنوانیست که میتوان برای دوری فزایندهی بشر از تحقق یکی از کهنترین آرمانهای تمدن انسانی نهاد، از آرمان برابری. آرمانیکه اینک نهتنها فرادستان و ثروتمندان و کسانیکه منابع ثروت و قدرت را انحصار کردهاند به آن میخندند، بلکه فرودستان نیز «درستی» و موضوعیت آنرا نمیپذیرند و سیری که بشر در دو دههی نخست هزارهی سوم میلادی داشتهاست نشانگر فاصلهی رو به افزایش آدمیزادگان از برابری و عدالت است. ثروتمندی ثروتمندان، فقر را کم نکردهاست و وضع خرابههای جهان بههیچرو بهتر نشدهاست.
بلومبرگ در پایان سال ۲۰۲۳ میلادی، فهرستی از ثروتمندترین مردان جهان در این سال منتشر کرد. فهرستی که نشانگر «افزایش سرمایهی خالص» تمامی چهرههای اصلی و مهم این فهرست بود. ایلان ماسک دوباره در جایگاه ثروتمندترین مرد جهان ایستادهاست. او با ثروت خالص ۲۲۷ میلیارد دالر و با فاصلهای قابل توجه از رتبهی دوم، مالک کمپانی پوشاک و لوازم آرایشی «لویی ویتون» در صدر ایستادهاست. این فهرست بلومبرگ درحالی منتشر شدهاست که در گزارش سالانهی سازمان ملل در مورد وضعیت جهان آمدهاست که ما در سالی که گذشت شاهد کاهش فقر و خشونت در جهان نبودهایم و این آمار نشانگر کذب و بطالت آن ادعای راست میانه است که مدعی بود با «بزرگتر شدن کیک ثروت» این کیک بهدستها و دهانهای بیشتری خواهد رسید و خطوطی که دولت – ملتهای مدرن برای جدایی از هم کشیدهاند، نمیگذارد که این رفاه و ثروت جمعی در میان انسانها بهصورت «عادلانهتر»ی تقسیم شود.
البته یک نکتهی مهمی که در مورد فهرست بلومبرگ نباید از یاد بُرد این است که فهرستی که نشریههایی چون بلومبرگ و فوربس از ثروت این مالکان شرکتهای بزرگ در جهان ارائه میکند، ثروتهای «ثبتشده»ی این چهرههاست. در نتیجه این فهرستها شامل حال مالی چهرهها و اشخاص «قدرتمندتر»ی که داراییهایشان ثبت نشدهاست، نمیشود. بهگونهی مثال هیچ گزارش و رقم تاییدشدهای در مورد ثروت و میزان داراییهایی محمدبنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی در دسترس نیست، همچنین آمار قابل اتکایی از میزان سرمایهی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری چین نیز وجود ندارد و در این شمار چهرههای دگری نیز مشغول تجارتهای سیاه و مافیایی هستند نیز شامل میشوند و این یعنی بههیچرو نمیتوان این فهرست را «یگانه مرجع ثروت انباشتهشده در جهان» دانست و هستند اشخاص و شرکتهاییکه بهاندازهی کافی قدرت دارند تا ردی از خود در هیچ مرجع رسمیای برجای نگذاشته و سرمایههای هنگفت بهجیب زنند.
اگرچه ایدئولوژی نئولیبرال قدرت خیرهکنندهی در اقناع بردگان سرمایهداری برای «برده ماندن» نشان دادهاست و همین واقعیت که اکنون هیچکسی ایدهی «برابری» را جدی نمیگیرد نشان میدهد که این ایدئولوژی کاردش را استخوانهای انسانها رساندهاست، ولی همزمان بحرانهای رو به رشد جهان ما، و ناتوانی نظم سیاسی – اقتصادی حاضر از مدیریت و رفع این بحرانها، نشان میدهند که این فرماسیون سیاسی – اجتماعی در مرحلهی «بحران» قرار دارد و کاری برای گشودن گرههای کوری که فرا روی بشریت پدید آمدهاند، از دستش ساخته نیست. پیشتر و بیشتر از هرچیزی بایست بهیاد آورد که حاکمیت و حکمرانی راست میانه باری دگر با همان سدِ تکراری و خطرناکی که دموکراسی لیبرال هماره پدید میآورد روبهرو شدهاست، با اجازهدادن بهقدرتگیری و بازگشت مقتدرانهی راست افراطی به صحنهی عمل سیاسی. راست میانه طرح واضح و بسندهای برای پیشگیری از تکرار فاجعهی فاشیسم در قرن بیستم ندارد و ظهور چهرههایی چون ویلدورس و ترمپ نشاندهندهی صفآرایی مجدد فاشیسم، ناسیونالیسم و راستافراطی در صحنهی سیاست جهانیست.
اما این بحث را نمیتوان در «دیومنشی» فرادستان و کسانیکه ثروت و قدرت را انحصاری کردهاند بهپایان رساند، کشورهای درحال توسعهای که گفته میشود، مظلومانِ قصهی نابرابر در جهان هستند، بهتکرار نشان دادهاند که «شایستگی آنها همان مقداریست که دارند» اینکه در افغانستان، مردم واکنشی در برابر نقض بنیادیترین حقوق انسانیشان از سوی رژیم طالبان نشان نمیدهند، به این معناست که این مردمیکه تاکنون شایستهی عنوان «مردم» نشدهاند، خود نمیخواهند برای «حق خود» گامی بردارند و حقی را که – همچون بیستسال جمهوری نئولیبرال در دستمال سرخی برای مردم هدیه دهند – به رایگان نیز نمیارزد و عاقبت و نهایت آنرا نه یکبار و دوبار که بهتکرار در سی سال گذشته در افغانستان و عراق و سوریه و دگر مثالهای جهان دیدهایم.
پدیدههایی چون آزادی و برابری با خود مسئولیتهای گزاف و سنگین میآورند و به پاسداری و محافظت پیوسته نیاز دارند و مردم کشورهای توسعهنیافته، سپردن خود بهدستِ یک گله «راعیِ وحشی» – بخوانید طالبان – را سهلتر مییابند تا بهدستگیری سکان سرنوشت خویش و رفتن بهسمتی که اراده و ارزشهای والای انسانی حکم میکنند. برابر بودن برای مردمیکه هیچیک به «برابر بودن» قناعت ندارند و همگان خوابِ «سلطان» و ایلان ماسک و بیلگیتس بودن را مینگرند، معنایی ندارد و همین فکرهای موهوم و پوچ باعث شدهاست که آنان با آنکه «خواب ستمگر» بودن را میبینند، بهصورت وقیحی لگدمال و ستمکش باشند و بیشک همینجاست که آن گفتهی شاملو شان و صدق مییابد:
نام خفتدهندگان را نمیخواستم بدانم
و «خفتکشیدگان» را
که خفتدهنده و خفتکشیده در چنین اجتماعی هردو توافق کردهاند که هریک بهحکم «بخت» بر سر سریر قدرت نشستند، آن دگری را آدم حساب نکرده و تا میتوانند بر گُردهها و گردنش نشسته و تبدیلش کنند به چارپایی که برای زندهماندن مجبور است بارِ گسترش و بزرگتر شدن انبار ثروت آن ستمگر را بر دوش کشد.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.