ایلان ماسک، ثروتمندترین سرمایهدارِ حالِحاضر جهان و مالک شرکتهای تسلا، اسپیسایکس و پیامرسانِ اجتماعی ایکس (توئیتر در گذشته) با انشتار پُستی در صفحهی اجتماعیِ ایکس خویش درموردِ تئوری توطئهای دربابِ یهودیان، بهصورتِ گستردهای به «یهودستیزی» متهم شدهاست. این اتهام آنقدر جدی طرح شدهاست که شرکتهای بزرگی در جهان همچون اپل و دیزنی، در اعتراض به این سخنانِ ماسک، تبلیغات خود را در شبکهی اجتماعی ایکس متوقف کردند. البته این نخستین نمونهی اتهام یهودستیزی در چند روز گذشته نیست و دولت اسرائیل هرکسی را که به قتلِ عامِ غیرنظامیان و بیگناهانِ غزه اعتراض کند، «یهودستیز» میخواند. اما این اتهامها باری دگری بهانه میشوند تا پرسش «یهودستیزی» دوباره و از نو طرح شود و ما بپرسیم که «یهودستیزی» چیست؟ و «یهودستیز» چه کسیست؟
یهودیان – که یهودیت را در پایهی «دین» و «نژاد» خویش قلمداد میکنند – بهصورتی گسترده در تاریخ مورد دشمنی و کینتوزی واقع شدهاند. البته آنها معصومان و بیگناهان این کینتوزی نبودهاند؛ یهودیان براساس باورهای دینی خویش، خود را «قوم برگزیده» و برتر در میان انسانها میدانستند و بیتردید این خودبرتربینی آنها سهم مهمی در افروختهشدنِ آتشِ این ستیزها داشت. یهودیان بهواسطهی دولتها و اقتدارهای فراوانی در تاریخ مورد سرکوب واقع شده بودند. در این میان، حکومت رومیان در سدههای نخست میلادی و حکومت نازیها در سدهی پیشین میلادی مثالهای مهمی بهشمار میآیند. البته یهودیان گاه موردِ تایید و حمایت اقتدارهای نیز بودهاند؛ حکومت کوروش، شاه هخامنشی را میتوان مثالی در این مورد دانست. ولی بهصورت کلی در تاریخ تعداد ستیزندگان با یهودیان، بیشتر بودهاست.
اما «یهودستیزی» در مقامِ گونهای نگرش کلی، یک پدیدهی مدرن است. تا پیش از عصر مدرن، یهودستیزی در ناخوشایندی صفات یهودیان برای برخی خلاصه میشد. اما بهمرور زمان و در عصر جدید، شماری سعی کردند که بینشِ ضدیهودی را جزئی از جهاننگری خویش بسازند. یا بهعبارتی بهتر سعی کردند که یهودیت را با شماری از صفات و خصوصیات تاریخی این دین و نژاد گره بزنند و از این طریق رفتار یهودیان را نکوهش کنند. یکی از این جلوههای تحلیل رفتارهای اجتماعی را در قالبِ مفاهیم فرهنگی میتوان در کار ماکس وبر و بهطور اخص در کتاب «سرمایهداری و اخلاقپروتستان» نگاه کرد. آنجا که وبر سعی میکند در مورد خصلتِ حرص و ثروتاندوزی در میان یهودیان سخن بزند و یا هم رویکردی از این دست را میتوان در رسالهی «مسئلهی یهود» مارکس یافت و نکتهی جالب اینجاست که مارکس خودش یک یهودیزاده بود؛ اگرچه خودِ او هرگز یهودیت را در مقامِ دین خویش نمیپذیرفت.
این رویکرد بهمرورِ زمانِ وجوه سیاستگرانهی بیشتری یافت و با اوجگیری ناسیونالیسم و راسیسم؛ نژاد اقلیتی که یهودیان بودند؛ در اروپا مورد سرکوب قرار گرفتند. نقطهی اوج تجربهی یهودستیزی را میتوان بهقدرت رسیدنِ حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان (نازی) دانست؛ تجربهی هولوکاست و کشتار دستهجمعی یهودیان. اتفاقیکه ابعاد آن در تاریخ پیشینه نداشت. بههرجهت هیتلر یهودیان را بهصورت جمعی و گروهی از بین میبرد. و از آنجا که با قدرتهایی چون بریتانیا و امریکا در جنگ بود؛ یکی از موارد مرافعه و منازعه در میان ارتشهای متحدین و متفقین، همین چگونگی برخورد با یهودیان شد. یکی در مقام قاتلِ یهودیان و دگری در مقام نگهبان و دوستار یهودیان. نهایتاٌ با شکست هیتلر در جنگ و فروپاشی آلمان نازی، دولتهای بریتانیا و امریکا، تصمیم بهتاسیس یک دولت مستقل در «ارض موعود» برای یهودیان گرفتند واینگونه بود که نخستین دولت یهودیان در تاریخ بهوجود آمد. قدرتهای بهوجودآورندهی دولت اسرائیل، هدف تاسیس آن را ایجادِ توانایی دفاع از خود برای یهودیان خواندند؛ اگرچه این مسئله بعدها ابعاد دگری نیز پیدا کرد.
حادثهی هولوکاست و اردوگاههایی چون آشویتس؛ یهودستیزی را مبدل به یکی از مهمترین نمادهای جنگ جهانی دوم کردند. بیهوده نیست که نمایندهی اسرائیل در سازمان ملل تاکنون میتواند ستارهی داوود را «نماد مظلومیت» قوم خود بخواند و اینگونه سعی کند که اعمال رژیم اسرائیل را توجیه کند. یهودستیزی پس از جنگ دوم، تبدیل به یکی از تابوهایی جهان جدید شد، چنانکه حتا سخنگفتن از هیتلر و حزب نازی نیز تبدیل به تابو شده بود و گوینده اگر متوجه حرفش نمیبود؛ ممکن بود بهصرفِ حمایت از این یا آنسو مورد پیگرد قانونی قرار بگیرد.
اما با گذشتِ «چند دهه» از مسئلهی آشویتس و تثبیت یهودیان در مقام انسانهای برابری که حق زندگی دارند؛ دگر نمیتوان مسئلهی یهودستیزی را با آن صورتبندی طرح کرد. باید طرحی جدید برای این مسئله یافت. طرحیکه نتیجهی الزامی آن کشتار بیحدوحصرِ کودکان فلسطینی نباشد. امروزه هرپرسشی در مورد کارنامهی دولت اسرائیل بهنفعِ یهودستیزی مصادره میشود و گوینده همیشه هراسناک است که مباد حرفش در مورد دولت اسرائیل در سطح اجتماعی به یهودستیزی تعبیر شود. یهودستیزی اکنون تبدیل شدهاست به یک معما، به یک مفهوم ایدئولوژیک و دنیا به صورت و شکل جدیدی از مسئله نیاز دارد که نتواند ابرازِ ایدئولوژیک برای اهداف سیاسی رژیم اسرائیل باشد.