در پی اخراج دستهجمعی و گستردهی پناهجویان غیرقانونی افغانستان از خاک پاکستان و بازگشت اجباری این پناهجویان به خاک و سرزمینشان، باری دگر گفتوگوهایی دربارهی یکی از اصلیترین بحرانهای معاصر افغانستان، یعنی بحران پناهجویی و هویت ملی شدت گرفتهاست. جلوههای بارز این گفتوگو در میان اهل اندیشهی کشور اما، نه بهصورتی روشمند و متمرکز بر درک و حل بحران، بلکه بهگونهی شورمندانه و روایت رنجهای پناهجویانی بودهاست که «هیججا خانه ندارند» و خانهی خودِ آنها نیز ممکن است و یا میتواند تبدیل به «جهنمی» شود که حتا «حق حیات» و زندگی نیز در آن معنایی نداشته باشد.
بهدرستی میدانیم که پدیدهی مدرن دولت – ملت در جهان جدید، معرف گونهای هویت ملی برای شهروندان و باشندگان یک جغرافیا با تاریخ، فرهنگ و زبان مشترک است. مردمیکه خاطرهی جمعی آنها را بههم پیوستهاست و ایستادگیِ همپا در برابر طوفانها و مصیبتهایی که آنها در کنار هم با آن روبهرو شدهاند؛ یک هویت جمعی را در میان آنها شکل داده و ادامهی همین زنجیره نیز آن هویت و کیستی را تقویت کرده و غنای بیشتری بخشیدهاست.
اما این چرخهی ایجاد و تالیف هویت ملی در همهی کشورهای جهان بهموفقیت و کامیابی تجربهی اروپا و امریکای شمالی نبودهاست. چنانچه افغانستان یکی از کشورهاییست که بحران هویت هماره در آن مطرح بوده و تا امروز تعریف دقیق و جامعی از چیستی هویت ملی افغانستان وجود ندارد. و بدون تردید که همین ابهام و ناروشنی چیستی این هویت جمعی، خود بخشی از بحرانیست که افغانستان مدتهای بلندیست که با آن درگیر است.
همزیستی و تسامح در میان اقوام و گروههای مذهبی و اعتقادی متفاوت در گذشتههای دور در جغرافیای ما، حاصل عوامل چندلایه و پیچیدهای همچون جبر جغرافیا، نیازهای گونهگونی که این گروهها از همدگر رفع میکردند و یا حاصل روحیهی ناشی از تغلبِ اسلام صوفیانه و آیینهای همچون آیین عیاری و جوانمردی و فتوت بودهاست. ولی این همزیستی بههیچرو نشانگر یک هویت همهگیر کامل و جامع نبود. واژهی ملت که امروزه ما آن را برابر با واژهی انگلیسی (Nation) ميدانیم در گذشته به معنای «دین» بوده و گذشتگان ما اصولاً هیچ درکی از پدیدهی معاصر و مدرن دین نداشتند.
نبود و نقصان این هویت ملی به بدترین صورتی ضربهاش را به روان جمعی مردم افغانستان زدهاست و بههمین دلیل پناهجوی اهل افغانستان نسبت به پناهجوی هرجای دگری از جهان احوال نامساعدتری دارد. به این دلیل که باوجود جدایی از ریشه و خاک خویش، بهصورت دقیق و کاملی نمیداند که این ریشه و خاک چیست و چگونه ميتوان آن را توضیح داد یا فهم کرد. او میداند که چیزی را گم کردهاست اما نمیداند که آن چیز دقیقاً چه چیزیست، و میداند که در خانهی خودش نیست ولی همزمان از خودش ميپرسد که آیا خانهای که او گمان میکند از آن جدا شدهاست، بهراستی خانهی خود اوست؟ و همین گیجی و ناپیدایی احوال، بحران خارج شدن از وضعیت را با بحران ندانستن وضعیت گره میزند و این ناخوشی مضاغف حال پناهجو را ناخوش میکند.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.