پیروزیهای پیدرپی تیم ملی کریکت افغانستان در جام جهانی جاری کریکت در هند، واکنشها و بحثهای مربوط و نامربوط بسیاری را در مورد ملی یا قومی بودن این بازی برانگیختهاست. چنانکه شماری بهصراحت غیرپشتونهایی را که به این بازی علاقهمند استند و آن را نگاه میکنند یا از پیروزی تیم ملی کریکت افغانستان شادمان میشوند، ذم و نکوهش کردهاند. مهمترین سخن آنان نیز همین است که کریکت در افغانستان یک بازی قومی است و ربطی به باشندگان غیرِپشتونِ این کشور ندارد. اما آیا بهراستی میتوان چنین گفت؟ نمادینگی یک بازی در فرهنگ به چهصورت ممکن است و معنا پیدا میکند؟
کریکت همچون هربازی ورزشی دگری، صرفاً یک بازیست که از باب سرگرمی و سلامتی تن و جان آدمی ابداع شدهاست و بهلطفِ فرایندهای کالاییسازی سرمایهداری متاخر همچون تمامی ورزشهای دگر – مثلاً فوتبال – تبدیل به یک کالای پُرسود شدهاست که شرکتهای بزرگ تجاری و حتا ساختارهای دولتی در آن سرمایهگذاری میکنند و سودهای کلان میبرند؛ مهمترین نمود این کالایی شدن کریکت را میتوان در لیگ کریکت هند (IPL) نگریست که همهساله از سوی شرکتهای خصوصی و بازرگانان هندی برگزار میشود و تبدیل به یکی از مهمترین رقابتهای کریکت در جهان شدهاست؛ یعنی این مبدل شدن ورزش به یک گاو شیرده، بیشتر از آنکه به خود یک بازی ورزشی – که میتواند هر بازی و ورزشی باشد – مربوط شود به سرمایهداری و نئولیبرالیسم مرتبط است. پس بازیهای ورزشی در نفس خود صرفاً گونهای ورزندگی بدنی و یا ذهنی بازیگران هستند که معناها، نمادها و ارزشهای فرهنگی بعدها به آنها افزوده میشوند.
بازیهای ورزشی تجاری همان کاری را میکنند که ارسطو بهنمایش و تراژدی نسبت میداد؛ تخلیهی هیجانهای آدمی. مهمترین وجه سرگرمکنندهی ورزش نیز همین چرخاندن بیپایان چرخ انباشت و تخلیهی شور است؛ البته بهصورتی کذایی و غیرِواقعی. برای آنکه چنین انباشت و تخلیهای ممکن باشد؛ بیننده باید بتواند ارتباطی معنادار با یکطرف از اطراف بازیکنان داشتهباشد، و در اینجاست که وجود و حضور تیمهای «شهری» و «ملی» در این بازیها معنا پیدا میکند، زیرا این پیشوند «ملی» در نام تیمهای ورزشی باعث میشود تا بیننده خودش را ذیل یک درفش و یک هویت با بازیگری که در پردهی نمایش مینگرد جمع ببندد و پیروزی او را پیروزی خود، و شکست او را شکست خویشتن بداند.
در چنین معنایی، فرایند اینهمان شدنِ بازیگر با نگرنده، کاملاً سبژکتیو است و هرکسی از هرجای دنیا میتواند بنابر عوامل ذهنی مشخصی با هرتیمی احساس دوری و نزدیکی کند، چهبسا کسان بسیاری از میان نگرندگان کریکت در افغانستان بازیهای تیم ملی کریکت پاکستان را با همهی تیمهای دگر در این رقابتها به این امید نگریستند که پاکستان بازی را ببازد و از جهتِ رویارویی با پاکستان با تیمِ حریف این کشور در تمامی بازیهایش احساس نزدیکی میکردند.
اما اگر این مسئله را از سطح سبژکتیو و فردی آن بهسطح اجتماعی و فرهنگی انتقال دهیم؛ درخواهیم یافت که بیتردید اکثریت بازیکنان تیم ملی کریکت افغانستان پشتونها هستند و حتا بیشتر کادر فنی تیم ملی هم پشتوناند، اما پرسشی که در اینجا باید پرسید این است که آیا پشتون بودن این تیم میتواند به «قومی» بودن آن منتهی شود؟ بهگونهی مثال شمار زیادی از بازیکنان تیم ملی فوتبال فرانسه سیاهپوستاند ولی آیا این تیم ملی فرانسه را یک تیم «نژادی» کردهاست؟ نکته این است که بازیکنان این تیم خودشان را نمایندهی چه میدانند، یک قوم و یا یک کشور. و من – بهصورت شخصی – هرگز ندیدهام که ستارگان اصلی این تیم ابراز نظری در مورد دعاوی تباری این کشور کرده باشند.
نکتهی دگر این است که باید نگریست که دلیل نبودن بازیکنان غیرِپشتون در تیم ملی کریکت چیست. آیا پشتونها راه را بر بازیکنان غیرِپشتون در این تیم بستهاند و یا شور و علاقه به این ورزشها در میان غیرِپشتونها کمتر پشتونهاست.
براساس تقسیمبندی گندیدهی تباری در بیستسال گذشته در این کشور، حتا ورزشها نیز براساس قومیت دستهبندی شدند. چنانکه فوتبال ورزشِ تاجیکان و برای تاجیکان شناخته میشد و حتا لقب تیم ملی فوتبال هم «شیران خراسان» گذاشتهشد و کریکت نیز در این تقسیمبندی به پشتونها رسیدهاست. وضع اسفناک فدراسیون فوتبال افغانستان و ریاست کسی چون «کرامالدین کریم» برآن و بیدادِ بیپایان فساد در این فدراسیون باعث فروشدِ تیم ملی فوتبال کشور شد، چندانکه چند روز پیش بازیکنان تیم ملی بهصورت جمعی از حضور با پیرهن افغانستان در بازیهای ملی انصراف دادند. اگر قرار باشد ما نیز تابع همین منطق تقسیمبندی تباری ورزشها باشیم، باید به این نتیجه رسید که براساس الگوی فدراسیون فوتبال، تاجیکان همگان فاسدند، حالانکه روشن است چنین نتیجهگیریای تا چه پایه احمقانهاست.
چاره این است که ما منطقهای گندیده و ارتجاعی مرافعهی تباری را تمدید نکنیم و در این راستا چیزها را بهگونهی جدید و بامعنا تعریف کنیم، آنگونه که همهی ما در مقام انسانهای برابر در این خاک را پوشش دهد و بهنفع همه باشد و بهضررِ هیچ. یک گام در این راه تغییر تعریف از تیم کریکت و کلیشهزدایی از این تیم است. تیمی که بسیار بیشتر از دگر رشتههای ورزشی برای افغانستان در مقام یک کلیت درخشیدهاست.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.