«جبههی مقاومت ملی» شبِ چهارشنبه (پنجم میزان/مهر) گزارش دادهاست که احمد مسعود رهبر این جبهه برای دیدار با برخی چهرههای سیاسی و اعضای پارلمان فرانسه، عازم آن کشور شدهاست. این جبهه همچنین افزوده است که مسعود، با شماری از پناهندگانِ افغانستانی در فرانسه و چهرههای اجتماع اسلامی فرانسه نیز دیدار خواهد کرد. اما مهمترین نکتهی این سفر، نه این دیدارها و مصاحبهها، بلکه نشر کتابی از احمد مسعود تحت عنوانِ «آزادی ما» به زبان فرانسه است. علیمیثم نظری، مسئول روابط خارجی «جبههی مقاومت ملی» در حساب ایکس (توییتر سابق) خود در مورد این کتاب گفتهاست که این کتاب، خاطرات مسعود است از مقاومت و بودن در کنار پدرش. او همچنین افزوده که این کتاب نخست بهزبان فرانسه و سپس به فارسی، آلمانی، انگلیسی، ایتالیایی و سائر زبانها منتشر میشود و شگفت اینکه «پشتو» در میان فهرست زبانهایی که او بدانها اشاره کردهاست، قرار ندارد.
البته فرهنگ نگارش کتاب و ابراز خود و مواضع خود بهصورت مکتوب و با قلم، سابقهی چندانی در میان بزرگان سیاست افغانستان نداشته و ندارد؛ شاید بدینجهت که اکثریت کسانیکه در نیمقرن اخیر در افغانستان قدرتمندان و نشستگان بر اریکهی قدرت بودند، مردمانِ «اهل کتاب» نبودند و حتا آنانی هم که بهصورت گسترده تبلیغ میشد که اهل کتاب و کتابخوان و کتابدان استند – کسانی چون دکتر غنی، نشان دادند که میزان و سواد و درک آنها از بافت و ساخت جامعهی افغانستان چه مقدار است و پوشال سواد آنها به چه سهولتی فرو میریزد. ازاینجهت، کتاب احمد مسعود را باید نمونهای از آغاز یک فرهنگ جاگزین و بهتر دانست و آن را نخستین گامِ اهل سیاست این کشور بهسوی تمدن و فرهنگ و چیزهایی مربوط به آنان، خصوصاً در گاهیکه اکثریت کاخنشینان کابل اطلاع چندانی از هیچچیزی در دنیا ندارند و تنها چیزی که به آن فخر میفروشند، همان آموزشهای دینی و مدرسهای است که بیشک در جای خودشان نیازمندی جامعه بهحساب میآیند، ولی ربطی به دگر چیزهای زندگی اجتماعی ندارند.
اما دیدن ماجرا از نظرگاهی دگر، ما را به «بداعت» در این کار، ظنین میکند. اینکه کتابی که احمد مسعود نوشتهاست، در تحلیل نهایی گونهای «خاطرهنگاری» است و کم نبودهاند سیاستگران و سیاستپیشگان افغانستان که در اوقات فراغ و بیکاری، خاطراتی هم نگاشتهاند. مشکلی که در خاطرهنگاری است؛ کاهشِ سودمندی نظری و سیاسی محتوای کتاب است، اینکه خاطره در بهترین صورت خود نیز نمیتواند مبین یک امر مشترکِ کلی و جهانروا باشد و بخواهد بهگونهی درست و روشمند به آن بپردازد، و آنانیکه خاطرهنگاری را همارز و معادل «قصهگویی» و «قصهخوانی» میدانند، باورشان را از همین نکته میگیرند که خاطرهها، «قاعدهها» نیستند، «واقعیتهای اجتماعی» نیستند و نمیتوان با اتکا به آنها در مورد «رهایی» جامعهای سخن گفت که نیمقرن است دچار بحرانی چندلایه و عمیق است که گرهگشایی از پیچیدگی این بحران، حتا از تحلیلگران کاردان و ماهر سیاسی نیز برنمیآید، چه رسد از خاطرهنویسی و گفتن حکایتهایی در مورد چندوچون زندگی در فلانجا و یا تکرار نوستالژیک بودن در کنار پدری که اکنون دو دهه است دگر نیست ولی گویی چشم و گوش و هوش مردمان «جبههی مقاومت ملی» را در همان بیستسال پیش «قفل» و «متوقف» کردهاست و همانجا نگهشان داشتهاست.
در کنار اینها، زبان نگارش اصلی کتاب نیز حاشیهساز بودهاست، اینکه چرا احمد مسعود این کتاب را به زبان فرانسه نوشتهاست و یا دستکم تقدم در انتشار را با نسخهی فارسی و یا پشتو نگذاشتهاست؛ البته در اینکه «یکیست ترکی و تازی، در این معامله، حافظ!» تردیدی نیست، ولی آیا بخردی و پختگی سیاسی، چنین کنشی را تایید میکند، آنهم در زمانیکه «جبههی مقاومت ملی» بهصورت گسترده به «وابستگی» به فرانسه متهم بودهاست.
افزوده بر اینان، نخوانده نمیتوان محتوای کتاب را از پیش به داوری نشست، ولی ظرفیتِ یک کتابِ «خاطرات» در توضیح امروز جامعهی افغانستان و گشودن دریچههای امکان برای فردای آن بهراستی چقدر میتواند باشد؟ آیا رجوع به گذشته – حتا به همین صورت خاطرهنگاری- همگام و همراستا با همان ماهیت ارتجاعیِ جنبشهای اسلام سیاسی نیست؟ آیا در بهترین و «عبرتآموزترین» صورت نیز، خاطرات احمد مسعود از دوسال گذشته و پیشتر از آن و روزگاری که پدرش زنده بودهاست، کمک قابل توجهی به رهایی میلیونها تن در جامعهی که واقعیتهای زننده و کشندهی آن شدیداً نیازمند کندوکار هستند، خواهد کرد؟ اینها گرههاییاست که باید دید «آزادی و ما»، میتواند از فروبستهی خود و مردم این کشور بگشاید یا خیر.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.