کمتر کسی بهاندازهی سهراب سپهری، در جا افتادن و تثبیت شعرنو در فارسی، تاثیر داشتهاست. محبوبیت حیرتآور او در میان عامهی شعرخوانان فارسی، تاثیر ژرفی در پذیرش شعرنو بهعنوان ژانر هنریای معتبر و درخور بزرگداشت نهادهاست. سپهری بهرغم اینکه هرگز در محافل و مجالس روشنفکری دهههای چهل و پنجاه ایران حضور نیافت، با سادگیای از جنس رودبارِ جاری و با لطافتی از تبار لطافت پرتوهای ماه، جای خود را در سنت شعرنو فارسی از یکسو، و دلهای خوانندگان این شعر از سویی دگر برای همیشه تثبیت کردهاست، چندانيکه دگر نه ستایشی بر ارزش مقدر کار او خواهد افزود و نه نکوهشی از بزرگی و خوبی کار او خواهد کاست.
محبوبیت این شاعر رودبار و ماه از وجه دگر نیز میتواند مایهي حیرت باشد، ازاینجهت که او هرگز و در هیچ مرحلهای از حیات شعریاش، «شاعری سیاسی» نبود و برخلاف جریان حاکم در آن دوره از شعرنو در ایران، که شعر را و شاعر را متعهد و رسالتمند میدانست، برای دلش، برای بادها و برای باغ «حسنگوجه» و «خریدن قیسی» شعر مینوشت. خویشتن را «مخاطب تنهای بادهای جهان» میدانست و «تعهد» و «سیاستی» به کسی بدهکار نبود. و چنین در پیِ دیوانگیهای دل خویش رفتن، در عصر نامآوری و درخشش کسانی چون جلال آلاحمد، احمد شاملو، غلامحسین ساعدی و کسانی دگر از این دست، کار هرکسی نبود. در مقابل سهراب، تاثیر جوِ عمیقاً سیاسی ایران قبل از انقلاب و تسلط ایدهی «هنر متعهد» را میتوان حتا در ترجمههایی که در آن روزگار صورت میگرفت، نگریست. همینکه آلآحمد «ادبیات چیست؟» سارتر را به فارسی برمیگرداند و از آن برای درس گفتن به «شاگردان» و «مریدان» خود استفاده میکند، نشان میدهد که فضا چگونه فضایی بودهاست. ولی بهرغم کل فشار این جو و طعنهها و یا دقیقتر؛ نقدهایی که به رویکرد شاعری سهراب میشد، او راهیِ راه خویشتن باقی ماند. شاملو در مصاحبهای که از او در مورد تفاوت شعرش با شعر سهراب پرسیده بودند گفته بود که تفاوت این است که «وقتی در پایین رودبار آدمها را گردن میزنند، من یکی نمیتوانم بگویم: آب را گِل نکنیم»، گذشته از اینکه این نقد شاملو و کسانی چون او به بیتوجهی مفرط سهراب به امر اجتماعی تا چه پایه درست است، این مقدار را میتوان اطمینان داشت که شعر سهراب، بهدلیل «اجتماعی نبودن» دچار اُفت معنایی و فرمال نشدهاست و بیشک یکی از موفقترین نمونههای شعری در سنت شعرنو در فارسیاست. مضاف بر اینکه بودهاند و هستند پژوهشگران و منتقدان ادبیای که باور بهگونهای سمبولیسم در شعر سهراب دارند که اگر با دقت از آن رمزگشایی و رمززادیی صورت پذیرد، معناهای سیاسی و اجتماعیای را نیز میتوان در شغر سهراب پیدا کرده و نشان داد.
ولی گذشته از این «غیرسیاسی» بودن، تاثیر شعر سهراب در دو وجه فرم و محتوا بر شعر فارسی ماندگار بودهاست. فرمی که بیشک او از پیشوایان شعر سپید در فارسی برداشته و از آن تاثیر پذیرفته بود. در صدر همه نیما و بعد از نیما از کسانی چون شاملو – که برعلاوهی شکستن تساوی طولی مصرعها، وزن را بهکل در شعر خود کنار نهادند- و دگر مشاهیر پیشگام در شعرنو. اما کاری که سهراب با این فرم میکرد، «روانتر» کردن آن بود، گفتن شعر در جملاتِ روانِ سادهی گزارشی، بهگونهی که خواننده گمان برد که این کار از هرکسی ساختهاست، حالانکه نوشتن حتا یک جملهی خبری و گزارشی شاعرانه، صعب و سخت است.
ولی بیشتر از فُرم، تاثیر و اهمیت کار سهراب در وجه محتوایی کار اوست. در بازگشت مبدعانه و خلاقی که او به پدیدهی «معنویت» در شعر فارسی میکند، بازگشتی که باعث میشود پژوهشگرانی در ساحت عرفان و ادبیات فارسی او را «سالک مدرن» بنامند؛ اینکه سهراب بهگونهی گسترده از سنت عرفان اسلامی و عرفانهای شرق دور تاثیر پذیرفته بود، نهتنها در شعرهای او بلکه در نقاشیهای او نیز پیداست. در کنار این بازگشت به معنویت، «دغدغهی آرامش»، گونهای ناتورالیسم و مهر به طبعیت بهعنوان اصل و کلیتی که آدمی نیز جزئی از آن است و نه سرور و مالک آن و پدیدههایی چون «تنهایی» و «زیبایی درد» را بایست اصلیترین تمهای کار سپهری دانست.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.