سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، روز دوشنبه، در پاریس اعلام کرد که تعداد کودکان محروم از آموزش در دنیا به ۲۰۰ میلیون تن رسیدهاست. این رقم افزایشی شش میلیونی از سال ۲۰۲۱ بدینسو را نشان میدهد. بخش عمدهای از این افزایش ناشی از ممنوعیتهایی است که رژیم طالبان بر آموزش دختران در افغانستان وضع کردهاست. از دوسال قبل تاکنون که این رژیم در افغانستان روی کار آمدهاست، درهای مکتبهای دخترانهی دورهی متوسطه و لیسه – از صنف شش الی صنف دوازدهم- بستهاست. این رژیم بارها و بهتکرار وعدهی بازگشایی این مکتبها را سپاریده ولی تاکنون هیچ اقدام عملیای در مورد بازگشایی این دو دوره از سوی رژیم آنان مشاهده نشدهاست.
در چنین شرایطی بهحتم باید پرسید که نتیجهی «تلاشهای بینالمللی» برای حل بحران افغانستان چه بودهاست؟ آیا افقی که از امروز تا آیندهی قابل حدس و پیشبینی وجود دارد؛ به ما نوید گشایش دروازههای این مکتبها را میدهد؟ وگرنه، «امیدواری» در چنین وضعی چه معنایی دارد و آیا «امید» در چنین بافتاری تبدیل به امری «بیهوده» نمیشود؟
بهرغم اینکه نهادهای فرهنگی بزرگ و معتبری در دنیا، همچون یونسکو، از تلاشهای پیگیر خود در جهت بهبودِ اوضاع آموزش و پرورش در سطح جهانی سخن گفتهاند، آمارها و گزارشهای منتشر شده از سوی خود همین نهادها نشان میدهند که اوضاع دانش و آموزش در جهان، نهتنها رهِ بهبودی نمیپیماید، بلکه در جهت عکس آن روان است و فقط در همین فاصلهی دوسالهی از ۲۰۲۱ تا سال جاری میلادی، تعداد کودکان محروم – که بدون تردید خود آنها به جهتِ کودکی، نمیتوانند مدافعین و فعالان حقوق خویش باشند- از درس در دنیا افزایشی «چند میلیونی» داشتهاست. با این اوصاف، فایدهی «جامعهی جهانی» چیست؟ آیا «ایدهی ملل متحد» و جهانی همدست و همراستا، همچنان اعتبار و «موضوعیت» دارد و خودِ کشورهای عضو و نقشآفرین در چنین اتحادها و سازمانهایی به این ایده باورمندند؟ نگرانیای که خروجِ «مشعلدارِ» این ایده، ایالات متحدهی امریکا از پیمان اقلیمی پاریس بهدستور دانلد ترمپ نیز آن را بهدرستی دامن زده بود، این پرسش که آیا جهان همچنان همان جهانِ «اتحادطلب» و رو به «گشودگی» است؟ اوجگیری و احیای جنبشهای راست افراطی در اروپا و بهقدرت رسیدن کسی چون دانلد ترمپ در امریکا در این مورد به ما چه میگویند؟ آنچه مقدر است همین است که این جهان، آن «بهشت لیبرالی» که در پایان جنگ سرد وعدهی آن داده میشد، نیست و اگر راهی برای بحرانهای آن اندیشیده نشود، بیشک ما با فاجعههای بهمراتب عمیقتر از بزرگترین فاجعههای تاریخ بشر روبهرو خواهیم بود.
مضاف بر ناپیدایی سودِ «کنشهای مدنی» و «جامعهی جهانی» و «نهادهای بینالمللی»، میباید نگاهی نیز به افقِ آیندهی افغانستان افکند. در شرایط کنونی در افغانستان، هیچ نیروی جاگزین (Alternative) برای طالبان در سطح داخلی و خارجی وجود ندارد، اطرافی که ادعای همارزی و همسطحی با طالبان را دارند، در دوسالی که گذشت، حتا موفق به گرفتن یک «شهرستان» در هیچجای افغانستان – منجمله منطقی که آنها ادعای نفوذ و پشتیبانی مردمی دارند- نشدهاند. و همین نشانگر نسبتیاست که آنان با رژیم حاکم بر کابل بهلحاظ قدرت و نفوذ برقرار میکنند. وقتی نیروی جاگزین و بدیلی برای وضعیت در افغانستان وجود ندارد، تا آنجا که میتوان به آینده نگاه کرد، این کشور همچنان زیر سایهی سلطهی طالبان خواهد ماند، و با اینحال، تغییر بنیادینی در وضعیت آموزش و پرورش دختران اهل افغانستان هم نخواهد آمد. حتا اگر تغییری و دگرگونیای در رویکرد رژیم برای مواجهه با مسئلهی زنان پدید بیاید، بیشک در چارچوب فهم و قرائت سنتیای که آنها از اسلام بهدست میدهند خواهد بود که این چارچوب، از بنیاد اجازهی تحولی شگرف و اساسی را در رویکرد آنان به این مسئله نمیدهد.
تحصیل و تعلیم نهتنها در افغانستان بلکه در سطحی جهانی در حال تبدیل شدن به یک مسئلهی بسیار مهم است، مسئلهای که اگر برای رفع آن تلاش صورت نگیرد، ما با فاجعهای عمیق در نسلهای بعدی بشر روبهرو خواهیم بود. برخلاف فهم رایج و حاکم از تاریخ در میان عامهی بشریت، تاریخ خطی و پیشرونده نیست و هیچ تضمینی در آن برای جلوگیری از عقبگردهای وحشتناک وجود ندارد، اگر مردم و جامعهی افغانستان دست به اقدامی موثر و عملی برای رفع مسئلهی آموزش در این کشور نزنند، بیشک ما در نسلهای آینده، شاهد بروز و ظهور انسانهایی بهمراتب «متشنجتر» و غیرعادیتر از مردمِ امروز افغانستان در میان آنان خواهیم بود.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.