ریچارد بِنِت، گزارشگر ویژهی حقوق بشر سازمان ملل برای افغانستان، روز دوشنبه (۲۰ سنبله/شهریور) در پنجاهوچهارمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو، از سیاستهای رژیم حاکم در افغانستان در مورد زنان و دختران، انتقاد کرد. بِنِت ممنوعیت زنان از کار، تحصیل و تحمیل پوششی خاص بر آنها را، نقض حقوق آنها نامید. او افزود که در پی فرمان طالبان برای بستهماندن مکتبهای دورهی متوسطه و لیسهی دخترانه، نزدیک به سه میلیون دختر در افغانستان از آموزش و تعلیم باز ماندهاند. بنت افزود که طالبان باید این رویهی «بیرحمانه» و «زنستیزانه» را کنار گذارند و به زنان حق کار و تحصیل بدهند. وی همچنین در آغاز سخنرانی خود، به اعتصاب فعالان زن افغانستان در آلمان و خواست آنان برای بهرسمیتشناسی «آپارتاید جنسی» در افغانستان، اشاره کرد. بِنِت که از ماه می سال ۲۰۲۲ میلادی بهعنوان گزارشگر ویژهی حقوق بشر، از سوی سازمان ملل برای افغانستان کار میکند؛ در این محدودهی زمانی مکرراً در گزارشهای خود، نقض گستردهی حقوق بشر در افغانستان را تایید کرده و حتا از امکان گسترش آن هشدار دادهاست. ولی در این فاصلهی یکسال و چند ماههی ماموریت او، آیا واکنش جهان به گزارشهایی که او از نقض حقوق اولیه و انسانی زنان و مردان افغانستان ارائه کردهاست، بسنده بودهاست؟ چه چیزی جهان را در مورد افغانستان «کمتوجه» کردهاست، اگر نگوییم پاک «بیتوجه».
نهتنها بِنت و سازمان ملل که دگر نهادهای ناظر و مددرسان بینالمللی نیز بهگونهی پیوسته وضعیت را در افغانستان، از ابعاد گونهگون تحت نظر داشتهاند و وخامت روزافزون آن را بارها گزارش دادهاند؛ وخامتی که حتا قبل از نشست بُن و پایهگذاری جمهوری اسلامی افغانستان نیز وجود داشت. ولی در همان زمان نیز این گزارشها و نگرانیها، واکنشهای زیادی را در سطح جهانی برنمیانگیخت. پس از حملات یازده سپتامبر و حملهی «ناتو» و ایالا متحده به افغانستان، این کشور برای مدتی قریب به بیست سال در مرکز توجهات بینالمللی قرار داشت و بهمحض اینکه گزارشی در مورد توسعهنیافتگیِ فلانمنطقهی افغانستان منتشر میشد، یکی از دولتهای ثروتمند جهان و یا یکی از نهادهای معتبر و بزرگ جهان بیدرنگ پروژهای برای مساعدت و همکاری با «مردم افغانستان» راه میانداخت. از دوسال گذشته بدینسو باز جنسی بهنام «مردم افغانستان» در بازار پُر زدوبندِ سیاست جهان، خریدار چندانی ندارد و گزارشهای سیهروزی آنان نیز همانگونه که تهیه و خوانده میشوند، از یاد میروند و اتفاقی نمیافتد و ما حق داریم که بپرسیم این تفاوت از کجا میآید و در فاصلهی این دو فراموشی، چه اتفاقی در بیست سال حاکمیت جمهوری نئولیبرال در افغانستان افتاده بود که باعث میشد همهی جهان نسبت به وضع این مردم و این کشور، حساس باشند.
عاملی که در اینجا تغییر کردهاست، حضور ایالات متحده است. قدرت هژمونیک و یکهتاز جهان که دستکم در دههی نخست قرن بیستویک با فروپاشی یگانه رقیباش- اتحاد جماهیر شوروری- در پایان قرن بیست، هیچ رقیبی در سطح جهان نداشت و نه بهلحاظ اقتصادی و نه بهلحاظ نظامی، هیچ کشوری حریفاش نمیشد. نتیجهی حضور پردبدبهی این کشور در افغانستان، کشاندهشدنِ پای متحدان و دوستارانِ بسیار این ابرقدرت به افغانستان بود، ابرقدرتی که بساطی در افغانستان راه انداخت ولی وخامت وضع در این کشور آنچنان بود که آن بساط، آن رژیم پوشالی و جامعهی مدنی پوشالی و نهادهای فرهنگی پوشالی، همگان پانزده روز قبل از خروج امریکا از افغانستان، فرو ریختند و بهتاریخ پیوستند. و اکنونکه امریکا دگر افغانستان را در مرکز توجه سیاست خارجی خویش نمیداند و حتا دیپلمات و چهرهی سیاسی معروف آن، زلمی خلیلزاد، امکان حملهی مجدد این کشور به افغانستان را – بهدرستی- «مسخره» میداند، طبیعی است که دگر همپیمانان امریکا و قدرتهای بزرگ غربی نیز اتفاقات و گزارشهای مربوط به افغانستان را چنانیکه در گذشته، جدی نگیرند.
ولی درهرحال، کسی نمیتواند منکر «نکوهش بینالمللی» نقض حقوق بشر در افغانستان باشد. حتا اگر اقتدارها و حاکمیتهای جهان هم در برابر رویدادها و جنایتهای جاری در افغانستان بهقدری که باید واکنش نشان ندهند؛ مردم، فعالان مدنی و نهادهای بیطرف بینالمللی پیوسته از این وضع شاکی بوده و خواستار پایان آن میشوند. وجود چنین صدایی بهعنوان «وجدان تاریخ» و صدایی که بیچارگیهای این مردم را روایت میکند و بازتاب میدهد، ضروری است، حتا اگر بسنده و کافی نباشد.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.