چهارشنبه (۱۶ سنبله/شهریورِ) پارلمان بریتانیا نشستی برای یادبود از خاطرهی «احمدشاه مسعود»، رهبر پُرآوازهی «مقاومت نخست علیه طالبان» و از مهمترین فرماندهانِ جهادِ علیه اتحاد جماهیر شوروی پیشین در افغانستان برگزار کرد. چهرههای متفاوتی از اقشار متفاوتی در این نشست شرکت داشتند و «هرکسی از ظن خود» یار این چهرهی کلیدی در تاریخ معاصر افغانستان شده بود، از نمایندگان راستگرای پارلمان بریتانیا تا شخص «وارثِ» نام و جای او، احمد مسعود، کسی که به «رهبر مقاومت دوم» شهرت دارد و تشکیلات نظامی فعالی که در پنجشیر و حوالی آن ذیلِ نامِ «جبههی مقاومت ملی» فعالیت میکند، تابع دستورات او و متشکل از رهروان و پیروان اوست. احمد مسعود در این نشست گفتهاست که افغانستان بار دگر تبدیل به پناهگاه تروریسم جهانی و منطقهای شدهاست. هشدار او برای «گوشهای شنوای» جهان این بود که جهان نباید از تهدید تروریسم در افغانستان، چشمپوشی کند.
نکتهی قابل توجهی در گفتههای احمد مسعود در روز یادبودِ پدرش، شباهتِ «بیش از حد» او با احمدشاه مسعود است. کسانیکه تصویرهای برآمده از این نشست را دیدهاند، بهخوبی درمییابند که منظور نظر من چیست، از طرز پوشاک و لباسهای او بگیرید، تا ریش نهچندان بلند و کلاهِ «کجِ»، نهتنها در ظاهر امر پیداست که او تمام تلاشاش را کردهاست تا ما او را همچون «پدرش» دیده و بدانیم، بلکه در گفتههای او نیز، کمترین تفاوت بنیادینی با گفتههای پدرش در آن سخنرانی معروف در پارلمان اتحادیهی اروپا نیست. اگر کسی همت کند و نوارهای این دو سخنرانی – یکی از پدر و دگری از پسر- را با هم پیوند زند، شما متوجه خواهید شد که ما در میانهی این گفتارها، «افغانستانِ امروز» را گم میکنیم، و احمدِ مسعود در واقع کمترین وقعی به تغییرهای نجومی این جامعه از دههی نود میلادی تاکنون ننهادهاست. البته این بیشک درست است که مسئلهها و معضلات ما از همان دههی نود میلادی که حلناشده باقی ماندهاند تا همین امروز، ولی نسلی که در برابر این مسائل و برای رویارویی با این مسائل پا به میدان گذاشتهاست، بیشک همان نسل پیشین نیست و این جامعه، اکنون نهتنها در ظاهر خود تفاوتهایی عمیق با چند نسل گذشته دارد، بلکه «ارزشهایش» نیز همان ارزشهای کهن و سنتی نیست. ولی «احمد مسعود»یِ که در دیدگاه بس-بسیاری از مردم، همان «مسیحا» و ناجی و رهاکنندهی این مردم و تجسد جاگزین (Alternative)برای این وضعیت است، هیچگاهی روی سخنش با این نسل و یا به نمایندگی از این نسل نبودهاست. او هرگز هیچ تعهدی نسبت به ارزشهای این نسل نشان ندادهاست و حتا به این واهمه که مبادا همپیمانان سنتی خود در پنجشیر و شمال را از دست بدهد، برخلافِ جهتِ ارزشهای نسل نو افغانستان ابراز نظر کردهاست و به همان آرمانهای بویناک و گندیدهی آن جنبشِ هزارپارهی اخوانی – حزب جمعیت اسلامی افغانستان- اعلام تعهد و پایبندی کردهاست. و بدینصورت است که ما شاهد همخوانی عجیب و حتا به یک معنا «نگرانکنندهی» رهبر «مقاومت دوم» با «مقاومت اول» هستیم، تو گویی در ذهن این رهبر، راه و فاصلهی یکروزهای هم میان «مقاومت اول» و «مقاومت دوم» وجود نداشتهاست.
اما گذشته از بیتوجهی او مسیر بلند و پُرخاری که نسل من زیر سایهی «انتحاری» و «مرگ» پیمودهاست، دومین نکتهی «دریغاآور» در مورد او، تهی بودن این «رهبر» از هرگونه اصالتی خودساخته و خودیافته است. شما چه چیزی در احمد مسعود دیدهاید و میبینید که او و همراهانش نخواهند ریشهی آن را به احمدشاه مسعود برسانند؟ برای من در مقام کسی که از هرگونه «ارتجاع» و بازگشتی بیزاری میجوید، هواخواهان «جبههی مقاومت ملی» در پاسخ به این پرسش که احمد مسعود از خود چه دارد، چه پاسخی دارند. اگر بناست من او را «روبرداشت» و «کاپی» پدرش بدانم، چرا نباید به دنبال «اصل» و «اصالتی» دگر باشم تا آمدن از پی کسی که بیوقفه در تلاش است ما متوجه شویم که او وارث و فرزند بر حقِ فلان کس است، و ما باید او را هم از جهت «کسی» بودن پدرش، ناکس ندانیم.
اما این سلیقهی شخصی نیست که باعث شدهاست احمد مسعود همهجا و همهوقت بخواهد راهیِ راه پدرش باشد؛ «این ماهیتِ این جنبش است»، ماهیتِ «تاریخی» این جنبش، جنبشی که مهمترین ایدهی تبار فکریاش؛ «ایدهی بازگشت» است، بهسمتِ صدر آرمانی، از نو ساختنِ مدینهی فاضلهای که رسول خدا در مدینه بنا کرد، بازگشتن به صفات و خواص «صحابه»، بازگشت به سمتِ «سلفِ صالحه». این خاص جبههی مقاومت نیست و مقامهای رژیم حاکم بر کابل نیز ميخواهند در همسانی با بنیانگذار جنبش خویش، ملا محمدعمر، از همدگر پیشی بگیرند. «ایدهی بازگشت» طاعون سیاهی است که در کلِ پیکرِ «اسلام سیاسی» پخش شدهاست، از جنبشهای افراطی و خونخواری چون داعش تا همین «جبههی مقاومت ملی» که هر از گاهی به ما گوشزد میکند که ما هم «اسلامگرایان سیاسی» هستیم و خدا نکند که شما ما را پیرو راهِ محمدقطب و حسن البنا ندانید! نمونهی آخرش هم همان گفتههای حفیظ منصور در مورد لطیف پدرام.
حالانکه راه رستن از این چرخ باطل، از این چرخ بینهایت باطلِ اسلام سیاسی، بدبختی، حملهی خارجی و باز اسلام سیاسی، رها شدن از «ایدهی بازگشت» است، ساختنِ خود است نه رفتن و گامگذاریِ دقیق و مقلدانه در نقش گامهای پدر.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.