«جبههی مقاومت ملی افغانستان» روز سهشنبه (۷ سنبله/شهریور) با نشر خبرنامهای از دیدار احمد مسعود، رهبر این جبهه، با سرگئی میرونوف، رهبر حزب عدالت و معاون پارلمان فدراسیون روسیه خبر داد. در خبرنامهی این جبهه آمدهاست که «هر دو طرف روى مبارزه در برابر افراطيت و مواد مخدر، استقلاليت افغانستان و ايجاد حكومت همهشمولِ برآمده از آراى مردم تاكيد كردند.» این جبهه همچنین افزودهاست که میرونوف، از نقش احمدشاه مسعود در مبارزه با تروریسم به «نیکی» یاد کرده و مقاومت امروزی در افغانستان به رهبری احمد مسعود را ادامهی راه او دانستهاست. در پایان، این جبهه از پذیرایی گرم و «همدردی» معاون پارلمان روسیه با مردم افغانستان سپاسگزاری کردهاست.
بازتابهای گستردهی این دیدار بیشتر از هرچیزی به این جهت بودهاست که شمار زیادی از تبارگرایان داخلی و خارجی که بهصرفِ تاجیکتباری از «جبههی مقاومت ملی» طرفداری میکنند، «مدتهای مدید» را منتظر بودهاند تا این جبهه خبرنامهای منتشر کند و در آن نامِ «احمد مسعود» آمده باشد، آنان منتظر بودند تا احمد مسعود کاری کند تا آنها بتوانند «حمایت» کنند، و پُرپیداست که ارزشِ حمایتگرانی که «از پیش» تصمیم میگیرند از موضع کسی و یا جبههای حمایت کنند، چهمقدار است. بزرگنمایی این دیدار از سوی طرفدارانِ جبههی مقاومت بیشتر از هرچیزی بههمین دلیل است که آنها در مدتی طولانی از «رهبرشان»، احمد مسعود، جز توییت «دراماتیکی» که بهاحتمالِ قریب به يقینی در واکنش به گفتههای حساسیتزای زلمی خلیلزاد بود، کار و کارستانی ندیده بودند، البته آن توییت هم نقل آن بیتِ بسیار شهیر شعر اقبال بود: خدا آن ملتی را سروری داد… اما این بسیار بدیهیست که «سروریِ یافتنِ ملتی به دست خودش» با تکرار کلیشههایی که عُمر «ننگین» آنها به دههها میرسد و مردم این خاکِ خوار، آنها را بهدرشتی و تلخی و تکرار آزمودهاند، میسر نیست. «جوانی سنی» احمد مسعود نمیتواند پردهی عصمتی روی این حقیقت آشکار بکشد که هیچ تغییر بنیادینی در مواضع جبههی مقاومت و نیروهای همراه و متحد آن از سی سالِ پیش تاکنون نیامدهاست.
اما چرا چنین دیداری اینقدر بزرگ دانسته میشود و بزرگ داشته میشود؟ صفحهی روزگار نیروهای رهاییطلب در این کشور چقدر باید تاریک باشد که دیدارِ شخص «درجه چندمی» در روسیه با «رهبرِ» بزرگترین جناحِ اپوزیسون مایهی خوشدلی باشد؟ پاسخ در یک کلام تهی بودنِ بساط است. این است که ما «سرتر» از «جبههی مقاومت ملی» نداریم و همین باعث شدهاست که چشمهای امیدوار به دگرگونی اوضاع در افغانستان به دیدارهای احمد مسعود با «حاشیههای قدرت در روسیه» خیره بماند. افغانستان «آلترناتیو/جاگزین»ی برای وضع فعلی خودش ندارد و «نیروهای مدنی» و رهاییطلب در این کشور در تلاش بسیار کال و خامی سعی میکنند، «جبههی مقاومت ملی» را در حد یک آلترناتیو/جاگزین برای وضعیت بالا بکشند و بزرگ کنند. حالانکه کارنامهی دوسالهی این گروه پس از پانزدهم آگست، و کارنامهی بیستسالهی نیروهایی که این جبهه را تشکیل میدهند در زمان حاکمیت جمهوری اسلامی افغانستان، بهروشنی نشان میدهد که این جبهه، هیچگاه «جبههای برای حاکمیت بر کلِ افغانستان» نبودهاست و حتا در همان سطح تباری و منطقهای خود نیز کامی در سیاستگری نیافتهاست. چه بسا ما همچنان ماجراهای مرافعهها و دعواهای نازل «فیسبوکی» و لفظی امرالله صالح با عطامحمد نور، و کسانی دگر از این نشانی را، با کسانی دگر باز از همین نشانی، را از خاطر نبردهایم. البته گفتنِ اینکه «عطامحمد نور که از جبههی مقاومت نیست» همانقدر بیمعناست که طلب کردنِ حرف از لال، زیرا اینجا سخن بر سر یک «فرهنگ» است، فرهنگ رفتاری کسانیکه از نیروهای «جبههی متحد» سابق شروع تا تکنوکراتهای برگشته از غرب و باز برگشته «به غرب»، همه را فرامیگیرد. و «جبههی مقاومت ملی» در عمل و در زمینِ تاریخ، نه ادعاهای بسیار خوشچهر و بسیار «انقلابی» خود بلکه همان جوهر و گوهر تاریخی خویش است. جوهری که باز گره خوردهاست به «وابستگی خارجی»، کمکِ بیدریغ به ناتو و همپیمانان آن و انواع گستردهي فساد در بیستسالی که دستی باز در رژیم جمهوری اسلامی داشتند، رژیمی که نگهداشت آن از نیروهای برسازندهی این جبهه ساخته نبود.
تلویزیون دیار، رسانهی مستقر در ایالات متحده است که از سوی شماریاز «خبرنگاران در تبعید» افغانستان پایهگذاری شدهاست. اینرسانه هماکنون روی پایگاههای دیجیتال، رویدادهای افغانستان و جهان را به زبانهای فارسی، پشتو و انگلیسی روایت میکند و در نظر دارد تا بهزودی پخش زندهی اینترنتی و ماهوارهای اش را نیز آغاز کند.